گپ شبانه با بازیگری که عاشق کشاورزی است

عبدلی می گوید: گاهي وقتي اسم شب مي‌آيد، عده اي فقط به فكر اينكه به كجا روند و چه چيزي بخورند تا ساعتي خوش را سپري كنند ولي با كمي دقت و تفكر بايد بگويم كه بهترين زمان براي خودشناسي لحظات زيباي شب است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، شهرام عبدلي از جمله بازيگران مستعد و با تجربه تئاتر و تلويزيون است كه با ايفاي نقش هاي منفي و مثبت توانسته جاي خاصي در دل مخاطبان باز كند.  عبدلي متولد 29 ارديبهشت 1355 تهران است كه در كنار بازيگري، عاشق نويسندگان بزرگ و موسيقي سنتي و كلاسيك بوده و آرزوي داشتن يك دامپروري را در ذهن خود پرورش مي دهد و به همين بهانه پاي گپ و گفتي صميمانه با اين هنرمند ارزنده كشورمان نشستيم كه آن را مي‌خوانيد.



آقاي عبدلي كمي از خودتان به ما مي‌گوييد؟

من متولد 29 ارديبهشت 1355 در تهرانم، ولي پدر و مادرم اصالت آذري دارند و به غير از خودم يك خواهر و يك برادر دارم كه هنرمند نيستند يا بهتر بگويم در حرفه هنر فعاليت نمي‌كنند.

چه مناطقي از ايران را براي مسافرت دوست داريد؟

من آذربايجان، خوزستان و مناطق كويري را خيلي دوست دارم .آذربايجان را به دليل اينكه يك منطقه كوهستاني است و سرسبزي خاص خودش را دارد دوست دارم،خوزستان هم به دليل وجود رود كارون و نشستن در كنار آن، زيبايي اش را خيلي دوست دارم. من چند باري در زمستان و تابستان به خوزستان رفتم هواي گرم آنجا من را اذيت كرد؛ ولي به خاطر رود كارون و فضاي دوست داشتني اش و وقتي رود را مي‌بينم ياد اين مي‌افتم كه زندگي مثل رود كارون ادامه دارد؛ برايم لذت بخش است و گاهي با اين لذت با يك حس عجيب و غريب همراه است كه خيلي خيلي برايم دوست داشتني است و كوير هم زيبايي خاص خودش را دارد.

چرا ؟ مگر در كوير چه چيزي ديده مي شود كه ذهن شما را درگير مي‌كند؟

وقتي در كوير هستيد شما يك آسمان پر از ستاره را مي‌بينيد كه خيلي بهم نزديك اند و گاهي تصور مي شود كه شايد 3 متر بيشتر با ما فاصله نداشته باشند با ديدن كوير ، صبوري و استقامت در من زياد مي شود و با ديدن اين محيط و سكوت مطلق آن گاهي دلم مي‌خواهد دست خود را دراز كنم و ستاره ها را بگيرم.

معتقدم اگر به من بگويند 3 نقطه و يا جا و يا شهر مورد علاقه خودت را در ايران بگو،من به اين سه مكان كه بيشتر از همه جا دوستش دارم اشاره مي‌كنم از نظر من همه جا در ايران زيباست؛ولي اين 3 جا براي من چيزي ديگري است.

چه خاطره جالبي از كودكي داريد كه مي‌توانيد براي ما تعريف كنيد؟

دوست دارم يك خاطره از نوجواني خودم تعريف كنم كه هميشه تابستان ها به پدر و مادرم اصرار مي‌كردم و شرط مي‌گذاشتم كه اگر اسب و يا الاغ نباشد من به همراه آنها به سفر نمي‌آيم؛ چون من عاشق مزارع و طبيعت و حيوانات هستم و وقتي سر مزارع مي رفتم يك حس خوبي داشتم و ديدن گاو و خروس ها خيلي دوست داشتني است و تنها چيزي كه در من هنوز هم تغيير نكرده، حس علاقه به حيوانات و طبيعت است.

مگر شما در آن مكانها زندگي كرده ايد؟

نه شايد به خاطر اينكه در اين فضا بزرگ نشدم،دوست دارم.صداي شرشر ‌آب،صداي پرندگان را بشنوم و ببينم اين فضا و محيط را خيلي دوست دارم به خصوص وقتي به خاك نزديك مي‌شوم و با دستانم آنرا لمس مي‌كنم؛يك حس عجيب و خاصي به من دست مي‌دهد و من را به اصل خودم نزديك تر مي كند.چون من از هر چيز مصنوعي در زندگي ام بيزارم و حتي از گل هاي مصنوعي هم استفاده نمي‌كنم.من هميشه پدر و مادرم را مي‌فرستادم به دنبال آوردن اسب و الاغي كه صبح ها منو با آن به دشت ببرند و زماني كه به شهر و مكان زندگي خودمان برمي گشتيم شكل روستايي ها شده بودم و وقتي دوباره به سفر مي‌رفتم و اولين كاري كه مي‌كردم دنبال حيوان ها و چوپان ها مي رفتم و جدي مي‌‌گويم طبيعت و حيوانات بسيار زيبا و بي نظيرند.



چه تصورات اشتباهي از بعضي از موضوعات داشتيد كه با بالا رفتن سن و تجربه، آن ها را  تصحيح كرده ايد؟

تصور اينكه وقتي بچه  بودم فكر مي كردم بايد بلند قدترين و پولدارترين باشم،ولي وقتي بزرگ شدم مي بينم وظيفه بزرگي در مقابل كائنات كه خداوند بزرگ خالق آنهاست دارم ما در اين زمين و هستي و آسمانها مثل دنده هاي يك چرخ دنده مي‌مانيم و يا بهتر فكر كنيم كه كجاي اين چرخ دهنده هستيم و وظيفه انساني و اجتماعي خود را درست انجام دهيم من از طبقه زير متوسط جامعه بودم و اين طوري نبوده كه هر كلاسي بروم تا سن 12 و 13 سالگي جنوب شهر زندگي مي‌كردم و پدرم يك كارمند ساده بود.

دوست داشتم پيانو داشته باشم و هيچوقت هم نداشتم و يك زماني حسرت يك  توپ چهل تكه را داشتم كه الان ديگه به درد نمي خورد؛بايد بگويم بچه بودم آرزو داشتم كه از آن قطارهايي داشته باشم كه روي ريل مي‌چرخد و در آخر هم هيچ كس آن را برايم نخريد.

بزرگ ترين حسرت شما در زندگي چه بوده است؟

يك چيزهايي مثل عكس مي ماند،آه مي‌كشم وقتي آلبوم خاطراتم را ورق مي‌زنم و الان ديگه همه آنها مثل يك خاطرات است با وجود اينكه بازيگرم،اما احساس نمي‌كنم الان هم جايگاهي داشته باشم؛ انتظار من از خودم بيش از اينها بود ولي خداوند را شاكرم هيچگاه ناشكري نمي‌كنم.معتقدم اگر يك جاهايي خيلي قانع باشيم باعث عقب ماندن و حركت نكردن مي شود به خاطر زد و بندهايي كه در اين حرفه وجود دارد و من هم از حمايت كسي و يا يك خانواده هنري برخوردار نيستم و هميشه اتكاي من اول به خداوند و بعد به خودم بوده است؛من هنوز هم خود را هنرمند نمي دانم و مردم كشورم را خيلي دوست دارم و حاضرم براي مردم هر كاري بكنم؛چه از نظر هنري و فرهنگي تا ‌آنها را شاد ببينم حتي به لحاظ مالي.

اين نهايت آرزوي من است كه بتوانم وسيله اي براي كمك مردم باشم و تا حد توانم دل آنها را شاد كنم.

در اوقات فراغت خود چه كارهايي مي‌كنيد و چه ميزان از اين كارها به كسب اطلاعات و افزايش آگاهي ها مي انجامد؟

اوقات فراغت خود را با ديدن فيلم و شنيدن موزيك و خواندن كتاب پرمي‌كنم.

چه فيلم ها و كتابهايي مورد علاقه شما است و خواندن آنها را توصيه مي كنيد؟

فيلم هايي را مي‌بينيم كه مورد تقدير جشنواره هاي ايراني و خارجي بوده است و درباره بازيگران بايد بگويم از بازيگران خارجي به بازي آل پاچينو و مريل استريپ علاقه مندم و در بازيگران ايراني علاقه و احترام خاصي براي جمشيد مشايخي و مرحوم خسرو شكيبايي قائلم.

نگفتيد به چه نوع موسيقي و كتابي علاقه مند هستيد؟

موسيقي سنتي و كلاسيك را خيلي دوست دارم اما سازي را نمي‌زنم. 70 درصداوقات فراقت خود را به مطالعه كتاب مي‌پردازم كه يك بخش آن به مطالعه ادبيات فارسي و جستجو در خصوص ادبيات و كلام مولانا است كه من هميشه با آن سرو كله مي زنم، چون او را انساني مي دانم كه ما را دچار بهت زدگي مي كند و معتقدم او از نظر عشق و عرفان،سرآمد همه بزرگان فعال در اين عرصه بوده است.كلام مولانا باعث مي شود كه به او احساس نزديكي كنم به اين دليل كه من هميشه به دنبال ايده هاي نمايشي و نيز نگاه انسان شناسي مولانا به همه انسانها و به خصوص نوع نگاه او به خداوند هستم بايد بگويم در زمينه كتاب به نويسندگان بزرگ آمريكاي لاتين علاقه خاصي دارم چرا كه آنها انسان هاي بزرگي بودند و معتقدم يك جورايي جهان سومي اند و اخلاق و رفتار شرقي ها را دارند و داراي تصورات عرفاني هستند و در ادبيات روسيه چخوف و داستانهاي داستايوفسكي و در ادبيات فرانسه به آلبركامو ،ژان پل سارتر و در ادبيات آمريكا نيز به همينگوي، ميلر، پنيتر علاقمندم و من افتخار مي‌كنم كه در عصري زندگي مي‌كنم كه ماركز نويسنده مورد علاقه ام زنده است.

آيا كتاب ديگري هست كه به ‌آنها دغدغه اي خاص داشته باشيد؟

"ميلان كوندرا "و "زمان از دست رفته" مارسل پروست را دوست دارم و معتقدم افراد بايد اين كتابها را در كنار كتاب "دوزخ و برزخ" دانته و مجموعه آثار شكسپير مطالعه كنند.

به چه سازي علاقه داريد و موسيقدان مورد علاقه شما چه كساني هستند؟

پيانو، ويولن، تار و سه تار را خيلي دوست دارم و در بين ويولونيست ها علاقه اي خاص به مرحوم پرويز ياحقي و محجوبي و در تار جليل شهنار و سه تار مرحوم جلال ذوالفنون را بسيار دوست دارم و پيانو تنها سازي است كه هر كسي بزند براي من گوش نواز است و هرجا كليپ و تصويري در خصوص اين ساز پيدا كنم آن را خريداري كرده و مي‌بينم.

هنوز چه آرزويي داريد كه براي دستيابي به آن تلاش مي‌كنيد؟

آرزوها بخش بندي مي شود كه يكسري از آنها كلي و يكسري شخصي است در خصوص آرزوي كلي خود،دوست دارم مردم ما مثل برخي كشورها،به هر جا كه مي‌روند به خصوص در فضاي سبز در ‌آنجا آشغال نريزند و دست از ساختن برج هاي بلند  و زشت بردارند.

آرزوي شخصي شما؟

دوست دارم يك روزي رمان خودم را بنويسم و يك فيلم خوب بسازم كه در تاريخ سينماي ايران راجع به آن گفتگو شود تا شرمنده خانوده ام نشوم؛آرزوي ديگر من داشتن يك دامپروري و يك مزرعه بزرگ براي كشاورزي است چون علاقه خاصي به طبيعت و پرورش گاو و اسب دارم.

آقاي عبدلي در خصوص دغدغه هاي خودتان بيشتر بگوييد؟

من 22 سال است كه همه روزنامه ها و مجلات متفاوت را مطالعه مي‌كنم و يك روز نشده كه از اخبار بي اطلاع باشم و دوست دارم زبان اسپانيولي را ياد بگيرم.

در خصوص فوتبال و ورزش برايمان بگوييد؟

من هميشه به بدنسازي مي پردازم و طرفدار تيم هاي ايتاليا و آرژانتين هستم و در تيمهاي ايراني، عاشق تيم استقلال هستم؛خودم هم در دوران نوجواني فوتباليست بودم و مربي فوتبال شدم و در آخر نيز به بازيگري رسيدم.

آقاي عبدلي با توجه به اينكه محل انتشار اين مصاحبه در مجله شبانه باشگاه خبرنگاران است، از شب چه برداشتی داريد؟

گاهي وقتي اسم شب مي‌آيد، عده اي فقط به فكر اينكه به كجا روند و چه چيزي را بخورند تا ساعتي خوش را سپري كنند را در ذهن دارند ولي با كمي دقت و تفكر بايد بگويم كه بهترين زمان براي خودشناسي لحظات زيباي شب است.معلمي در دوران دبستان داشتم كه هميشه به ما مي گفت در شب و قبل از خوابيدن 5 دقيقه به كارهايي كه در طول روز انجام داده ايم فكر كنيم و با گذشت 25 سال از اين حرف،هنوز اين جمله در ذهن من مانده و به آن فكر مي‌كنم شب لحظاتي است كه همه آن مال ماست و بهترين موقع براي رسيدن به ساختار خودشناسي هر فرد است و فكر كردن به كارهاي روزانه كه فرصت آرامش و فكر كردن را از ما مي‌گيرد.

توصيه مي‌كنم مردم عزيزم شبها دور هم جمع شوند و به گپ زدن بپردازند و به طور حتم مطالعه، تماشاي فيلم و گوش دادن به يك موزيك را از دست ندهند.

آيا خود شما همه اين كارها را انجام ميدهيد؟

بله من هميشه اين كارها را انجام مي دهم ولي از ميهماني گريزانم و جمع بيشتر از 4 نفر برايم آزار دهنده است و به طور كلي به دنبال آرامش هستم.

بیشتر چه روزنامه هایی می خوانید؟

در روز یک روزنامه ورزشی، دو روزنامه اجتماعی و یک روزنامه سیاسی و فرهنگی می خوانم.

کتاب چطور؟

به ترتیب اولویت شعر و ادبیات داستانی، فلسفه، روانشناسی، مذهبی و البته بیشتر از همه اینها، در مورد سینما می خوانم.

قسمتی از متن شعر مورد علاقه تان؟

معتقدم این بیت از شعری که مولوی گفته قوی ترین شعری است که سروده:

شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر ----- گفت از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

آقاي عبدلي در حال حاضر مشغول چه كاري هستيد؟

در حال حاضر مشغول بازي در تله فيلمي به نام به "رنگ اقناع" به كارگرداني علي ميري رامشه هستم كه نقش يك فرد قانع و آرام را بازي مي كنم و اكنون ضبط سكانس هايي را در كوير كاشان سمت ابوزيد آباد است را داريم و تا به حال حدود 30 تا عقرب و مار را بچه هاي گروه گرفته اند.

آقاي عبدلي كلام آخر؟

براي مردم و شادي لحظات آنها دعا مي‌كنم و هر كاري از دستم بر آيد براي خنداندن و ايجاد ساعتي خوش براي آنها انجام مي دهم.

گفتگو از الهه عليزاده
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار