کاظم هژیرآزاد از شانس‌های تئاتری‌اش می‌گوید

كاراكترهایی شبیه به رضا در اطراف ما متعدد هستند. افرادی كه با شكست‌های عشقی، شغلی، سیاسی روبه‌رو می‌شوند و می‌روند و گوشه‌گیر می‌شوند. او هم از هر كس قهر می‌كند به خصوص اعتقادات فلسفی خود را نیز فراموش می‌كند.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران:

بازیگر سریال‌ های مختارنامه، تنهاترین سردار، ولایت عشق و... دیدار با داود میرباقری در سالن تئاتر نمایشی از رسول نجفیان را عامل حضورش در سریال «یلدا» می‌ داند.

كاظم هژیرآزاد كه این روزها در نقش حاج رضا مجموعه تلویزیونی «یلدا» را به كارگردانی حسن میرباقری روی آنتن دارد، بیشتر اوقاتش را به بازی روی صحنه تئاتر می‌ گذراند.

بازیگر نمایش‌های پدر خوانده ناپلی، مقام عاشقی، باغ شكر پاره، كه در كارنامه تلویزیونی‌ اش مجموعه‌های مختلفی چون «تاوان» دیده می‌شود، مهمان بانی فیلم شد تا از كاراكتر «رضا شمر» صحبت كند؛ شخصیتی كه او در ایفای آن به تمام داشته ‌های حرفه‌ای ‌اش در عرصه بازیگری رجوع كرده است.

 آقای هژیر آزاد پس از سریال «یلدا» این روزها مشغول چه كاری هستید؟

- دو- سه روزی مشغول بازی در سریال آقای محمدرضا ورزی خواهم شد و قرار است در این سریال نقش «استالین» را بازی كنم.

 و كار تئاتر...؟!

- نه، قرار است امسال تماشاگر باشم. البته آقای رهبانی تماس گرفتند و قرار است یك روز مهمان نمایش «درخت بلوط» باشم.

 اگر اشتباه نكنم تجربه همكاری شما با داود میرباقری برمی‌گردد به نمایش «دندون طلا»؟

- وقتی آقای فرید سجادی حسینی ورسیون دوم «دندون طلا» را كار كردند، آقای میرباقری هم به كار نظارت داشتند. آنجا ایشان كار مرا دیدند و برای حضور در سریال «معصومیت از دست رفته» لطف داشتند و مرا دعوت كردند. بدبختانه نتوانستم آنجا در خدمتشان باشم، اما پس از آن برای سریال «مختارنامه» دعوت شدم كه با افتخار رفتم.

 داود میرباقری از صحنه تئاتر می‌آید و در انتخاب تیم بازیگری‌اش اصولاً به این گروه نگاهی ویژه دارد. به نظرتان این مسئله چقدر در ارتقاء كیفی آثار او مؤثر است؟

- آقای میرباقری بسیار آدم موشكاف و دقیقی است. او خوب می‌داند چگونه و چه كسی را برای یك نقش انتخاب كند. او یك نویسنده مردم‌شناس است و نوشته‌هایش نشان می‌دهد انسان‌های اطرافش را خوب می‌بیند.

قطع به یقین تجربه‌های گذشته این كارگردان از جمله رعنا، گرگ‌ها، امام علی(ع) و... به كمكش آمده تا امروز با قدرت و توان بیشتری آثارشان را به رشته تحریر در آورند. شما اگر دقت كرده باشید، در آثار مختلف ایشان، مثل سریال مختارنامه و... هر یك از شخصیت‌ها شناسنامه خاص خودشان را دارند و با منش و لحن خاصی رفتار می‌كنند.

در سریال «یلدا» هم اگر دقت كرده باشید، هیچ یك از كاراكترها شبیه یكدیگر نیستند و مانند یكدیگر طراحی نشده‌اند. این نشان از تبحر نویسنده دارد كه متأسفانه در خیلی از سریال‌ها كمتر شاهد چنین مسئله‌ای هستیم.

گاهی در آثار مختلف شاهد شخصیت‌هایی هستیم كه شبیه هیچ یك از آدم‌های اطرافمان نیست. جوانی را می‌بینیم كه موقعیت طبقاتی او معلوم نیست یا كارمندی را می‌بینیم كه نمی‌دانیم از كجا آمده و به كجا می‌رود و موقعیت و جایگاهش درنیامده است. شما در آثار آقای میرباقری رنگ‌آمیزی شخصیت‌ها را می‌بینید. آنها را لمس می‌كنید و برایتان قابل باور است. لذا در هر نقشی كه دیده می‌شوند، تماشاگر با آنها احساس همزاد پنداری می‌كند، چون نمونه آن را اطراف خودش دیده است.

 برویم سراغ رضا شمر و دعوت از شما برای حضور در سریال «یلدا» كه در نوع خودش یك اتفاق جالب هم بوده است.

- (می‌خندد) البته جدا از این اتفاق كه من برای شما خواهم گفت، آقای میرباقری خودشان گفته‌اند من به فكر تو بوده‌ام! آقای رسول نجفیان از من دعوت كرده بودند برای دیدن تئاترشان در نیاوران، لطف كرد دستیار ایشان آقای تجویدی و از من خواست در ردیف جلوی سالن بنشینم. آنجا دیدم آقای میرباقری و دخترشان در ردیف اول نشسته‌اند، روبوسی و احوال‌پرسی كردیم.

فردای آن روز دستیار آقای میرباقری آقای مهران برومند تماس گرفتند و گفتند ایشان شما را برای نقشی خواسته‌اند. من این مسئله را به نصیب و قسمت تعبیر كردم كه باید بروم نمایش آقای نجفیان را ببینم، آقای میرباقری آنجا باشند و...



 پس همه جا پای تئاتر در میان است!

- (می‌خندد) واقعاً ما هر چه داریم از تئاتر داریم. فردا من رفتم دفترشان، صحبت كردیم و سیناپس را در اختیار من قرار دادند. خواندم و دیدم نقش «حاج رضا» چه نقش خوب و خاصی است.

خیلی هم خوشحال شدم و تشكر كردم. قضیه را با خود آقای میرباقری مطرح كردم كه اگر من آن روز نمایش آقای نجفیان را ندیده بودم، شما یاد من نمی‌افتادید! حتی به رسول هم زنگ زدم و گفتم كار تو برای من خیر بود و باعث شد برای كار آقای میرباقری دعوت شوم! بعدها ایشان گفتند كه من به یاد تو بودم و واقعاً ایشان استاد من هستند و همیشه از ایشان یاد می‌گیرم؛ چه در «مختارنامه»، چه در نمایش «دندون طلا» و چه امروز با سریال «یلدا».

 نكته‌ای كه راجع به اكثر شخصیت‌های سریال «یلدا» كه در ابتدا قابل بحث به نظر می‌رسد، لحن و لهجه كاراكترها به خصوص حاج رضا، فتاح، عاطفه و... است كه برخلاف همیشه نظر اهالی محل (شاهرود، بسطام و...) را نیز جلب كرده

- در مورد لحن و بیان، آقای میرباقری معتقد بودند خیلی لازم نیست ما به طرف لهجه محل برویم. به همین دلیل ابتدا قرار بود لهجه‌ای میانه را در نظر بگیریم.

در واقع یك لهجه لطیف داشته باشیم اما به محض اینكه رسیدیم، دیدیم حمیدرضا آذرنگ لهجه را گرفت و بسیار هم شیرین سخن می‌گفت. حقیقتش را بخواهید، اول كار ترسیدم و گفتم من كه نمی‌توانم به سرعت با این لهجه حرف بزنم. رفتم به آقای حسن سرچاهی كه اهل شاهرود است، گفتم حسن به دادم برس! آقای میرباقری گفت اگر ما واقعاً بخواهیم با لهجه سلیس شاهرودی یا بسطامی صحبت كنیم، هیچ كس نمی‌فهمد! پس ما باید حد میانه را بگیریم.

خلاصه آقای میرباقری با روان‌نویس قشنگ‌شان برای من گوشه فیلمنامه زیر و زبری دیالوگ‌ها را یادداشت كردند كه بسیار كمك حال من بود. ضمن اینكه من در كوچه و بازار نیز با مردم كه صحبت می‌كردم سعی داشتم، آوای آن لهجه را به خاطرم بسپارم.

آقای رامین معلم هم كه آنجا پشتیبانی كار را بر عهده داشت، بسیار به من كمك كرد، من تمام تلاشم را كردم و آقای میرباقری هم در مجموع راضی بود. اگرچه خودم می‌دانم كه گاهی در كارم گاف هم وجود دارد، چون واقعاً فرصت كم بود.

 شخصیت «رضا شمر» سریال «یلدا» در سریال «یلدا» در دل این قصه بازخوردی است از اتفاقاتی كه سال‌های پیش برایش رخ داده.

- بله، كاراكترهایی شبیه به رضا در اطراف ما متعدد هستند. افرادی كه با شكست‌های عشقی، شغلی، سیاسی روبه‌رو می‌شوند و می‌روند و گوشه‌گیر می‌شوند. او هم از هر كس قهر می‌كند به خصوص اعتقادات فلسفی خود را نیز فراموش می‌كند. این اتفاق (ماجرای او و مندلی) مثل یك شوك روانی، پنجاه سال پیش به این آدم هم وارد می‌شود و مسائلی دیگر نیز دست به دست هم دادند تا این آدم معتكف و گوشه‌گیر شود.

 تا ملاقاتی كه «مندلی» با «حاج رضا» دارد؟

- نه، پیش از این پسرش فتاح عاشق دختر مندلی شده، خواستگاری هم رفته، آنجا نیز با مندلی درگیر شده و... من برای خودم گوشه‌ای از بیوگرافی این آدم و اتفاقاتی كه برایش در طول مدت زندگی‌اش رخ داده را روی كاغذ آوردم. مسائلی كه شاید هیچ گاه در قصه مطرح نمی‌شود،‌ اما در اجرای این شخصیت مهم و حیاتی است.

از آنجا كه رضا آدمی معتقد و انسان‌گراست، اتفاقی كه برایش رخ داده و حقارتی كه در آن جلسه خواستگاری برایش ایجاد شده را درون خودش می‌ریزد و واكنش برونی ندارد. او معتقد است من باید مرام انسانی را نیز در زندگی داشته باشم. به طور مثال می‌گوید اگر تو نقش عباس‌خوان را بازی می‌كنی، باید مرام عباسی هم داشته باشی.

عباس كسی بود كه آب را روی آب ریخت و لبان خشكش را تر نكرد تا آب را به اهل بیت حسین (ع) برساند! واقعاً زندگی هم تئاتر است و ما هر حركتی كه انجام می‌دهیم، بازخوردی دارد از اطرافمان. شاید این آدم‌ها سبز سبز نبودند و نقش عباس را بازی كرده‌اند، اما آن آبی كه عباس نخورد را خوردند تا...)



 موافقت حاج رضا با ازدواج فتاح و عاطفه نیز با بلایی كه پنجاه سال پیش سر او آمده كمی مغایرت دارد؟

- من در یادداشت خودم نوشته بودم كه او با ازدواج این دو موافق نبوده، منتها زورش به فتاح نرسیده است! فتاح پایش را در یك كفش كرده كه من این دختر را می‌خواهم و عاطفه نیز همین‌طور.

 در واقع نه زور رضا به فتاح رسیده و نه زور مندلی به دخترش عاطفه؟

- بله، آنها یكدیگر را خواستند و تا امروز هم عاشق هم مانده‌اند و خوشبخت هستند.

 «حاج رضا»ی مخالف سال‌ها پیش با ازدواج پسرش با عاطفه، امروز پشتیبان نظرات «یلدا» و «صادق» است كه در مقابل رفتار پدر و مادرشان موضع دارند؟

- بله، آنها با راه و شیوه پدران و مادرانشان مخالف و معتقد هستند آنها باید با یكدیگر صلح كنند. جالب است تمام مواردی كه بزرگترها مدعی آن هستند ولی در عمل انجام نمی‌دهند، خواسته فرزندانشان است.

 در واقع یك تابوشكنی رخ می‌دهد؟

- دقیقاً، بزرگترها كه خوب حرف می‌زنند، حالا كه پای عمل رسیده درست عمل نمی‌كنند. در حقیقت یلدا و صادق قهرمانان قصه ما هستند و بلای اصلی بر سر آنها می‌آید. بزرگترها به خاطر اختلاف خودشان نمی‌خواهند این دو به هم برسند، ولی اینجا، این آدم افسرده (حاج رضا) پل واصل میان این دو جوان می‌شود. او خودش را می‌بیند كه اشتباه كرده و پنجاه سال بی‌دلیل گوشه قهوه‌خانه نشسته و عمرش را هدر داده و حالا به نتایجی رسیده است.

 حسن میرباقری را در اولین تجربه سریال سازی‌اش چقدر موفق دیدید؟

- حسن میرباقری بسیار آدم حساس و نكته‌‌‌سنج و دقیقی است. او ایده‌هایی بسیار هنری و خوب دارد كه در كارش به شدت از آنها سود می‌برد. به نظر من او با این سلیقه و فكری كه دارد آینده خوبی در كارش خواهد داشت.

 و حرف آخر؟

- امیدوارم سریال «یلدا» توانسته باشد نظر مخاطب را جلب كند. تمام تلاش ما و اعضای گروه جلب رضایت مردم است. شاید نگاه اهالی فن متفاوت باشد، اما نظر مردم مهم است، چرا كه آنها با دیدی عاطفی‌تر سریال را دنبال می‌كنند. سریال ما درس صبر و گذشت و البته توجه به جوانان و نظراتشان را می‌دهد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار