نقد لمپنیسم در گفتگو با كارگردان سريال «تهران پلاك 1»

اقعاً اتهامات مختلف به من خورد و آدم بد قصه شدم و... اما وقتي، كاري انجام مي‌شود، من در مقام كارگردان تنها بايد به خروجي فكر كنم، واقعاً تماشاگر به اين اتفاقات و حواشي رخ داده كاري ندارد و تنها مي‌نشيند پاي رسانه و كار را دنبال مي‌كند.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران:

اصولاً سريال‌هاي آپارتماني با لوكيشن محدود، به رغم مناسب بودن شرايط توليدشان، آثاري سخت و دشوار به لحاظ دكوپاژ، طراحي ميزانسن‌ و اصولاً كارگرداني هستند. مي‌توان گفت سبقه توليد اين دست آثار برمي‌گردد به سريال‌هاي همسران، خانه سبز و... كه اتفاقاً در زمان خود با اقبال عمومي هم مواجه شد.

اين روزها سريال «تهران پلاك يك» با همان ساختار روي آنتن شبكه تهران است، با اين تفاوت كه آپارتمان اينجا مي‌تواند به عنوان يكي از كاراكترهاي اصلي لقب بگيرد. مهدي مظلومي را پيش از اين تحت عناويني چون كارگردان تلويزيوني سريال (زير آسمان شهر و...) و كارگرداني آثاري چون بدون شرح، كمربندها را ببنديم، لطفاً دور نزنيد، باغ شيشه‌اي، بانكي‌ها، اكسيژن و... به خاطر داريم، او اين بار با سريال جديدش به هنجارها و ناهنجاري‌هاي رفتار‌هاي فردي افراد در اجتماع كوچكي چون آپارتمان پرداخته است.

او به همين بهانه در حاليكه مشغول رتوش قسمت‌هاي آتي سريالش بود مهمان يك فنجان چاي باني فيلم شد و از «تهران پلاك يك» گفت:

 قبل از ساخت سريال «تهران پلاك يك» هم گويا قرار بود كاري را براي گروه اجتماعي شبكه تهران بسازي؟

- زماني كه آقاي كريمان در گروه تفريحات و سرگرمي بود، تصميم داشتيم كاري را با نام «شبرنگ» بسازيم كه در شرايط نگارش بود كه به دليل مشكلات توليد باقي ماند تا سريال «تهران پلاك يك» هم پيش آمد و آن كار طبيعتاً به بعدها موكول شد.

 طرح كلي و سيناپس سريال «تهران پلاك يك» از كجا آمد و چگونه به اينجا رسيد؟

- فيلمنامه سريال «تهران پلاك يك» حدود يك سال و نيم قبل از اينكه با من تماس گرفته شود، توسط آقاي رضا مقصودي با مشاوره آقاي ارگاني بر اساس يكسري تحقيقات كه سازمان فرهنگي هنري شهرداري انجام داده بود و جزو اولويت‌ها‌يشان هم قرار داشت نگارش شده بود. زماني من از اين ماجرا مطلع شدم كه 30 قسمت سريال نوشته شده و حتي كد توليد گرفته بود.

 اثر نوشته شده با مذاق تو خوش آمد؟

- من فيلمنامه‌ها را خواندم و از كليت كار خوشم آمد. احساس كردم موضوع كار بسيار به روز است و مورد نياز جامعه امروز به خصوص كلانشهرها، اما در هر حال يكسري اختلاف سليقه‌اي هم در خصوص برخي نقاط كار وجود داشت كه خيلي مهم نبود و ما ورود كرديم به كار...

 نوع طنز و فضاي شيرين كار رضا مقصودي روي كاغذ با جنس كار تو نزديك بود؟

- فضاي كار آقاي مقصودي بيش از اين كه شيرين باشد، اجتماعي‌تر بود، اما من نظرم اين بود كه توقع مخاطب و حتي شرايط فعلي رسانه نياز دارد كه كار به لحاظ فضاي مفرح و شيرين كمي پر و پيمان‌تر باشد، حالا سعي كرديم با نوع انتخاب‌ها، سبك اجرا و حتي تغييراتي كه سر صحنه مي‌دهيم اين مسئله را لحاظ كنيم.

 نويسنده ديگر سر صحنه با گروه همراه نبود؟

- نه ايشان كه كار را تحويل داده بودند و تمام شده بود. البته ايشان هم يكي دو بار سر صحنه آمدند و به ما سر زدند، اما اساساً چون درگير كارهاي ديگر شده بود فرصت كمك جدي‌تر به ما را نداشت.

 نكته جالب در انتخاب و بستن تيم بازيگري سريال «تهران پلاك يك» است، بدون توجه به كليشه‌هاي مرسوم و حتي معمولاً موفق در عرصه طنز، در اين سريال شما به سراغ گروهي مشترك از بازيگران رفتيد كه تجربه اين نوع كار را دارند و ندارند؟

- بله...

 و به نظر براي يك كار 30 قسمتي، در نگاه اول اين نوع انتخاب مي‌تواند يك ريسك باشد؟

- من اصولاً انساني اهل ريسك هستم و اين مسئله را تو مي‌تواني در كارهاي ديگر هم ببيني! جالب اينكه ريسك كردن در زندگي خصوصي من هم جدا از حرفه‌ام قابل حس است. به يك چيزي باور دارم و آن اين است كه اگر حس خوبي راجع به كاري داشته باشي، آن حس به كليت اثر و اتفاقي كه روي آنتن خواهد رفت منتقل خواهد شد. در مورد اين كار هم بيش از هر چيز ايجاد اتمسفر تازه برايم اهميت داشت. به خصوص با توجه به اينكه بيس و پايه اصلي كار ما ظاهراً نزديك به كليشه‌هاي قبلي بود.

 بله، چون كم كار آپارتماني در اين سال‌ها ساخته نشده است از همسران مرحوم رسام و بيرنگ بگير تا...

- بله، جالب اينكه همزمان با تصويربرداري ما هم حتي سريال «خانه اجاره‌ايي» با همين شكل و شمايل روي آنتن بود. حالا من اينجا بايد هم به لحاظ ساختار و هم به لحاظ موضوع و پرداخت از آثار مشابه فاصله مي‌گرفتم. به همين دليل آمدم و هر آنچه در قصه‌ها خارج از بحث آپارتمان بود را دور ريختم.

 تا خود آپارتمان به يك كاراكتر تبديل شود.

- دقيقاً و ذات اتفاقات دروني با لوكيشن همخواني پيدا كند. در واقع حالا مي‌شود يك كار آپارتماني واقعي كه نه تنها قصه‌اش در آپارتمان اتفاق مي‌افتد و مرتبط با فضاست بلكه قصه‌هاي فرعي نيز در چهارچوب شرايط همين جغرافيايي است. در واقع اگر يك دختر و پسر به هم علاقه‌مند مي‌شوند و مي‌خواهند با يكديگر ازدواج كنند هم به خاطر شرايط جغرافيايي اين آپارتمان است.

 در واقع تو با اين كار يك محدوديت ايجاد كردي و اين نكته تا حدودي دستت را براي طراحي قصه‌هاي مختلف بست.

- بله، خيلي كار ما سخت شد وگرنه ما مي‌توانستيم برويم و براي هر كدام از آدم‌هاي حاضر در آپارتمان ماجرايي درست و آن را تعريف كنيم! ولي خب در آن شرايط چه دليلي داشت ما داخل آپارتمان بشويم، آن قصه‌ها مي‌شد كه هر جاي ديگر هم اتفاق بيفتد!

 و در مورد تيم بازيگري...

- ببين بازيگران طناز ما همه خوب هستند و در استعداد و توانايي آنها هيچ شكي نيست! ولي تصميم ما بر اين بود كه از اين عزيزان فاصله بگيريم و به يكسري بازيگر تئاتري و مستعد فضاي عرض اندام بدهيم. احساس كردم اين بچه‌ها مي‌توانند، پس فضا را ايجاد كرديم و البته يك مقدار كلنجار هم با هم رفتيم و كد‌هاي اوليه را در حد سر فصل داديم و خدا را شكر نتيجه داد.

 در سريال طنز اصولاً پاسكاري‌هاي بازي است كه فضا را معمولاً ايجاد مي‌كند. انتخاب يك تيم باتجربه مثل عليرضا خمسه، داريوش مودبيان و... در كنار جوان‌ترهايي چون اشكان خطيبي، داريوش موفق و... چگونه بود؟

- ببين من يك تقسيم‌بندي در كار داشتم و آن اين بود كه آمده بودم و بازيگران يكي از اين خانواده‌ها را كه قابليت دراماتيك بالايي به لحاظ فضاي طنز داشت را افرادي انتخاب كرده بودم كه تا حدود قابل توجهي مستقل بودند لذا نگران تقابل آنها و به قول تو پاسكاري‌ها نبودم.

ولي در ادامه با پخته‌تر شدن اين گروه و نزديك‌تر شدن آنها شخصيت‌هاي اصلي با بازيگران با تجربه در آن مقطع، حالا تصميم گرفتيم كه آنها را در مقابل هم ببينيم، و حالا كار به نظرم اتفاق توي ذوق زننده‌اي نشده است. تنها يك مورد وجود دارد كه آن هم بر مي‌گردد به اشتباه خود من. فكر مي‌كنم انتخاب بازيگر نقش آقاي اعتمادي كه آقاي مودبيان بودند، اشتباه بود.

به هر حال آقاي مودبيان بازيگر بسيار توانمندي هستند و خودشان در حد استاد هستند و در اين مسئله هيچ شكي نيست، ولي انتخاب اشتباه من مي‌رفت تا آن شكلي كه از آن ياد كردي (تقابل كاراكترها) را به وجود بياورد! شايد يك جورهايي اين ناهمگوني و ناهماهنگي مي‌رفت تا لطمه وارد كند. بسيار تلاش كردم كه اين مشكل حل شود، ولي متأسفانه نشد! دوست ندارم از واقعيت فرار كنم، در نتيجه مجبور به يك تغيير شدم. لذا يكي از شخصيت‌هاي اصلي قصه را تغيير داديم.

 خيلي‌ها از اين كار تو به عنوان يك جسارت نام مي‌برند، چون قطع به يقين اين اتفاق حواشي بسياري را نيز برايت به همراه داشته است؟

ـ بله، واقعاً اتهامات مختلف به من خورد و آدم بد قصه شدم و... اما وقتي، كاري انجام مي‌شود، من در مقام كارگردان تنها بايد به خروجي فكر كنم، واقعاً تماشاگر به اين اتفاقات و حواشي رخ داده كاري ندارد و تنها مي‌نشيند پاي رسانه و كار را دنبال مي‌كند. اين ماجرا فشارهاي رواني بسياري براي خود من به همراه داشت، ولي دوست نداشتم خروجي كار از اين انتخاب اشتباه آسيب ببيند و دوباره ريسك كردم ولي از آن تصميم امروز راضي هستم.

من از همان ابتدا نيز نسبت به بازخورد مخاطب از كار يك شيب ملايمي را در نظر گرفته بودم. هرگز نمي‌خواستم از يك اوج شروع كنم و در نهايت نتوانم ادامه بدهم و كار افت كند. خدا را شكر مي‌كنم كه مخاطب سريال متوجه اين شيب شده و مي‌گويد امشب بهتر از شب گذشته بود و...

 و معتقدي اين شيب تا پايان كار ادامه پيدا خواهد كرد؟

ـ شايد جاهايي بالا و پايين بشود، اما سعي كردم اين روند حفظ شود. به هر حال به دنبال اين بوده‌ايم كه چهره‌هاي جديد كارمان به مرور در قصه جا بيفتد.



ساخت سريال‌هاي اپيزودي با يك خط محوري بيشتر جواب مي‌دهد يا سريال‌هاي داستاني دنباله‌دار؟

ـ به هر حال تلويزيون قطعاً نمي‌تواند تمام سليقه‌ها را تأمين كند، از سويي شرايط زندگي آدم‌ها و آستانه تحملشان نيز امروز تغيير كرده و البته دسترسي مخاطب به شبكه‌هاي مختلف دنيا نيز بيش از قبل است. در شرايط فعلي من به اين نتيجه رسيدم كه اگر كار را خيلي اپيزوديك نگاه كنيم و نخ تسبيح ما آدم‌ها و روابط‌شان باشد و در هر قسمت همه چيز حول يك محور بچرخد، مي‌تواند در جذب مخاطب بهتر عمل كند.

به اين معنا كه اگر مخاطب گرفتار امروز تلويزيون حتي نتوانسته باشد برخي از قسمت‌ها را دنبال كند، چيز زيادي از دست نداده باشد و پس از هر قسمت بتواند همچنان همراه باشد. البته اين به آن معنا نيست كه كارهاي ملودرام سريالي كه نقاط عطف بسيار جذابي هم دارد جواب ندهد، ما الان مي‌بينيم كه همين دست آثار از تلويزيون ما پخش مي‌شود و مخاطب بسياري هم دارد، اما در كل شرايطي كه در بالا به گوشه‌اي از آن اشاره كردم عواملي است كه احساس مي‌كنم كارهاي اپيزوديك بيشتر جواب مي‌دهد.

 خيلي از اهالي فن و كارشناسان معتقد هستند كه تاريخ مصرف برخي از بازيگران طناز كه معمولاً در چند اثر اخير، خودشان را تكرار كرده‌اند به پايان رسيده و نياز است با تزريق تيم جديد و جوان فضاي جديدي در آثار ايجاد شود؟

ـ اجازه بده نام اين اتفاق را تاريخ مصرف نگذاريم، به هر حال ايجاد اتمسفر جديد با بازيگران مستعد جديد يك اتفاق خوب براي رسانه است. در سريال من هم ابتداي كار، يك مقدار ترس و لرز وجود داشت، اما آقاي معصوم‌زادگان با تدبير به من اعتماد و اطمينان كردند.

وقتي ما خانواده اصلي كارمان را به يكسري بازيگر داديم كه صرفاً پيشينه تئاتري دارند، اما مملو از استعداد هستند يعني پشتيباني خوبي از شبكه صورت گرفته كه البته امروز مي‌بينيم جواب هم داده است. بدون شك اين مسئله به نفع خود تلويزيون هم هست، چون چند نيروي جوان و تازه نفس به اين ژانر اضافه شده است.

 در اين شرايط و با اين سبك و سياق انتخاب، حالا فيلمنامه و سبك نگارش آن بسيار اهميت پيدا مي‌كند چون تو اينجا آن پتانسيل محبوبيت بازيگر، قدرت بداهه و... را حذف كردي و...

ـ صد در صد حرف تو را قبول دارم و با اين موضوع موافق هستم به همين دليل هر لحظه كه احساس مي‌كردم نياز است برخي از لحظات بازخواني شود اين كار را انجام مي‌دادم، اما من اهل ريسك هستم و دوست دارم نقش‌هاي مهم را به دست بازيگراني بدهم كه استعداد دارند و مي‌توانند يك نيروي جديد براي اين تلويزيون در آينده باشند.

به طور مثال براي نقش «مراد» حس كردم اين كاراكتر پتانسيل دارد كه براي بازيگرش يك پله باشد حتي اگر مشهور نباشد ولي پتانسيل داشته باشد، يكسري از همكاران كارگردان من اين ريسك را نمي‌كنند و بازيگر چهره مي‌آورند و خودشان را راحت مي‌كنند ولي گاهي من فكر مي‌كنم حالا كه سكوي پرتاب وجود دارد اجازه بدهيد يك اتفاق تازه را رو كنم با سپردن نقش به بازيگري كه تا به حال تو او را نديده‌اي، ولي امروز مي‌بيني كه مخاطب از بازي او خوشش آمده. اين كار را سخت مي‌كند، اما امروز كه بازخورد را مي‌بينم برايم لذتبخش است.

 در كارنامه تو از «بدون شرح» گرفته تا «تهران پلاك يك» يك محور مشترك محسوس است و آن برمي‌گردد به نگاهت در مورد يك طنز تلويزيوني و اينكه چگونه قرار است از مخاطب خنده بگيري و چگونه يك موضوع اجتماعي را نقد كني

ـ‌بله قبول دارم و اصلاً سبك كار من همين است و اين همان شيب ملايم است كه اول گفتم. نمي‌خواهم خداي نكرده، خداي نكرده به دوستان عزيز و همكاران خودم جسارتي كرده باشم، اما فكر مي‌كنم برخي از عزيزان از كار طنز تعريفي ندارند، اما انجام مي‌دهند و چه بسا موفق هم مي‌شوند اما من از كار طنز تعريف دارم! طنز از نظر من يعني بيان موضوعات روز اجتماعي با زباني شيرين ولي نيش‌دار كه تماشاگرش را به تفكر وادار كند و تأثير خودش را هم بگذارد.

 ولي اگر شرايط براي طرح مسائل اجتماعي مهيا نباشد تكليف چه مي‌شود؟

ـ قواعد طنز بر آن حاكم نخواهد بود. من حتي گفتم مسائل روز، يعني مسائل گذشته نه، به همين دليل تو مي‌بيني بسياري از كارهاي طنز در زمان پخش خودشان بسيار پر سر و صدا و جذاب هستند اما دو دهه بعد ببيني ديگر چيزي ندارد! ما بايد انتقاد كنيم، وقتيكه ناهنجاري‌ها بيشتر مدنظر ما باشد اين نيش برخورنده‌تر مي‌شود و البته تو راست مي‌گويي حالا محدوديت‌هايي را هم لاجرم به وجود مي‌آورد. حالا نيش تو به كدام سمت برود خيلي مهم است...

 و نيش نقادانه سريال تو به سمت يكسري رفتارهاي فردي و اجتماعي در حد يك آپارتمان خلاصه مي‌شود؟

ـ دقيقا، من با خودم مي‌گويم حالا در جامعه من، يكسري رفتار فردي مشكل دارد كه قابل طرح است، حالا حتماً نبايد به سراغ مسائل سياسي برويم، من خودم در يك مجتمع مسكوني زندگي مي‌كنم كه شاهد يكسري ناهنجاري‌هاي فردي ـ اجتماعي در آن قابل لمس است پس چه خوب كه از همين شروع كنيم كه مطمئنا تأثير آن به اجتماع هم منتقل خواهد شد.

در مورد خنداندن هم من به لحن شيرين اعتقاد دارم، دوست دارم لبخند از ابتدا تا انتهاي كار روي لبان تماشاگرم باشد چرا؟ چون موضوع در حال طرح، تلخ و برخورنده است. ببين من گاهي به تو يك انتقاد دارم اگر با خشكي و لحن بد بگويم نه تنها تأثيرگذار نيست بلكه شاهد موضع‌گيري تو هم خواهم بود، اما با يك زبان طنز و لحن شيرين آن را طرح كردم، تو هم به ماجرا مي‌خندي، موضع‌ نمي‌گيري و البته بعداً به آن فكر مي‌كني!

من بدم نمي‌آيد مخاطب بخندد و به لحاظ روحي با سريال من آرامش بگيرد، اما به زور او را نمي‌خندانم، چون اگر بخواهم اين كار را انجام بدهم مجبور مي‌شوم دست به كارهايي بزنم كه از تعريف من خارج مي‌شود، مثلاً تكيه كردن به ادا و اصول بازيگر، آوردن لمپنيسم به تلويزيون، استفاده از واژه‌هاي نامناسب كه تأثير تخريبي بر جامعه دارد و...

 لوكيشن محدود در سريال «تهران پلاك يك»، مي‌تواند با گذشت چند قسمت مخاطب را خسته كند، چه تمهيدي انديشيدي كه به لحاظ دكوپاژ و قاب‌بندي اين مسئله آزاردهنده نشود؟

ـ اگر دقت كرده باشيد، اكثر كارهاي من لوكيشن محدود دارد اما تمام توانم را به كار مي‌بندم تا با ايجاد تنوع بصري، اين لوكيشن محدود خسته كننده نباشد. واقعاً دكوپاژ برايم مهم است و اصلاً دوست ندارم بدون ميزانسن از قبل طراحي شده پلاني را بگيرم.

حتي اين نوع ميزانسن را در ساختار تعريف مي‌كنم و برايم مهم است كه لوكيشن محل كارم چه ويژگي‌هايي دارد تنوع فضايي برايم مهم است. من هم از نقطه نقطه محل آپارتمانمان استفاده كردم از تك تك اتاق‌ها، آشپزخانه‌ها، راهرو‌ها، حياط و... گرفته تا پشت‌بام مطمئن هستم مخاطبم پلان تكراري خيلي كم خواهد ديد، چون مراقب بودم و اين مسئله مدنظرم بود.

 در چند قسمت اول سريال (تا قسمت پنجم و ششم) شاهد اين بوديم كه بازيگران سريال تو اكثراً با دست باز، ايفاي نقش مي‌كنند، فكر مي‌كنم ايده تو اين بوده كه از توانايي‌هاي اين بازيگران تئاتري نهايت استفاده را ببري و در نهايت رتوش پاياني را انجام بدهي؟

ـ دقيقا همين است، چون معتقد هستم نقش در نهايت بايد از فيلتر بازيگر عبور كند، هيچگاه به بازيگر نمي‌گويم چگونه بازي كن! تنها موقعيت را تعريف مي‌كنم و او را رها مي‌كنم. حالا من يك فيلتر مي‌شوم تا يكدستي و كليت كار او را با بقيه شخصيت‌ها هماهنگ كنم. وگرنه من اعتقاد دارم نقش و حاصل آن براي خود بازيگر است چون ادا نيست و روح زندگي در آن دميده شده است. اگر دقت كرده باشي در اين سريال روح زندگي در ميان شخصيت‌ها حس مي‌شود و هرگز كسي براي بازي كردن زور نمي‌زند.

 از زمان پخش سريال راضي هستي؟

ـ به هر حال هر زمان، يكسري معايب دارد و يكسري محاسن، اما معتقدم با يك حساب سرانگشتي و درصدي نامحسوس، كار خوب در هر زمان مخاطب خود را پاي تلويزيون مي‌نشاند.

 و به عنوان سوال آخر گويا براي عيد نوروز هم برنامه داري؟

ـ هنوز چيزي قطعي نيست، اجازه بده با مهيا شدن شرايط بيشتر راجع به آن صحبت خواهيم كرد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار