آزاده شهيد "حسين لشگری" اسطوره مقاومت/ 2

خلبانی که می‌دانست بر نمی‌گردد/ هواپیمای شهید لشگری چگونه هدف قرار گرفت؟

شهید سرلشکر "حسین لشگری" خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، پس از 18 سال (6410 روز) اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق، در فروردین 1377 به ایران بازگشت.

به گزارش خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران، امیر آزاده شهید سرلشکر "حسین لشگری" خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از 18 سال اسارت (6410 روز) در زندان‌های رژیم بعث عراق، در فروردین 1377 به ایران بازگشت.
 
او دارای درجهٔ جانبازی 70 درصد بود و در طول جنگ تحمیلی تا پیش از اسارت توانست در 12 عملیات هوایی شرکت کند. او از سوی مقام معظم رهبری به لقب "سید الاسراء" مفتخر شد.
 
آزاده سرافراز "حسین لشگری" با موافقت فرمانده معظم کل قوا در تاریخ 27 بهمن 1378 به درجه سرلشکری ارتقا یافت.
 
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از امیر آزاده سرلشکر "حسین لشگری" فرمودند: " لحظه به لحظه رنج‌ها و صبرهای شما پیش خدای متعال ثبت و محفوظ است و پروردگار مهربان این اعمال و حسنات را در روز قیامت که انسان از همیشه نیازمندتر است به شما بازخواهد گردانید... آزادگان، سربازان فداکار اسلام و انقلاب و رمز پایداری ملت ایران هستند."
 
باشگاه خبرنگاران در نظر دارد برای گرامیداشت مقام والای امیر مقاوم و آزاده لشکر اسلام، زندگی‌نامه و خاطرات این شهید بزرگوار را منتشر کند؛ قسمت دوم این خاطرات به شرح ذیل است:

صبح روز 1359.6.27، با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم و پس از ادای فریضه نماز لباس پوشیده، به گردان پرواز رفتم. جناب سرگرد "ورتوان" قبل از من در گردان آماده بود. پس از احترام نظامی و احوال پرسی به اتفاق، برگه ماموریت را باز کردیم و برای هماهنگی عملیاتی به اتاق مخصوص توجیه رفتیم.

من پیشنهاد کردم هنگام ورود به خاک عراق در ارتفاع پایین پرواز کنیم و با فاصله هدف را رد کرده، دور بزنیم و هنگام بازگشت به خاک خودمان هدف را بزنیم. با توجه به اینکه سرگرد ورتوان،‌فرمانده عملیات بود،‌ پیشنهاد مرا نپذیرفت و قرار شد در ارتفاع هشت هزار پایی و با سرعتی حدود 900 کیلومتر در ساعت عملیات را آغاز کنیم.

پس از توجیه به اتاق چتر و کلاه رفتیم. هنگامی که لباس " جی سوت" ( لباس مخصوصی که نوسانات فشار "جی" را برای خلبان کنترل می‌کند) را می‌پوشیدم سروان " احمد کُتّاب" گفت: حسین کی برمی‌گردی؟ نمی‌دانم چرا بی‌اختیار گفتم: هیچ وقت!

- مطمئنی؟

- نمی‌دونم.

- هواپیمای من مسلح به راکت بود و سرگروه ( لیدر) من جناب ورتوان بمب می‌زد. پس از این که کاملاً هواپیما را از نظر فنی بازدید کردیم، برگ صحت هواپیما را امضا کرده، به مسئول نگهداری پرواز دادیم و او برایمان آرزوی موفقیت کرد. هواپیماها روشن شد و لحظه‌ای بعد هر دو هواپیما سینه آسمان را شکافتیم.

- آن روز، ما دومین دسته پروازی بودیم که در خاک عراق عملیات می‌کردیم. دسته اول با حمله خود پدافند عراق را هوشیار و حساس کرده بود لذا به محض این‌که مرز را رد کردیم، پس از چند ثانیه متوجه شدم از سمت چپ سرگروهم گلوله‌ها بالا می‌آیند. قبل از پرواز مشخصات هدف را به دستگاه ناوبری داده بودم. در یک لحظه متوجه شدم نشان‌دهنده، مختصات محل هدف را مشخص کرده است.

به سرگروه گفتم: روی هدف رسیدیم؛ آماده می‌شوم برای شیرجه. گرد و خاک ناشی از شلیک توپخانه عراق وجود هدف را برای ما مسجل کرده بود. کمی جلوتر در پناه تپه‌ای چندین دستگاه تانک و نفربر استتار شده به چشم می‌خورد. روز قبل همین تانک‌ها و توپخانه پاسگاه مرزی ما را گلول باران می‌کردند.

از لیدر اجازه زدن هدف را گرفتم. قرار بود هر دو به صورت ضربدری از چپ و راست یکدیگر را رد کرده، هدف‌ها را منهدم کنیم. بلافاصله زاویه مخصوص پرتاب راکت را به هواپیما دادم و نشان‌دهنده مخصوص را بر روی هدف میزان کردم. در یک لحظه ناگهان هواپیما تکان شدیدی خورد و فرمان، تعادلش را از دست داد.

نمی‌دانستم چه بر سر هواپیما آمده، سعی کردم بر خودم مسلط شوم و هواپیما را که در حال پایین رفتن بود کنترل کنم. به هر نحو توسط پدال‌ها، سکان افقی هواپیما را به طرف هدف هدایت کردم، در این لحظه ارتفاع هواپیما به 6000 پا رسیده بود و چراغ‌های هشدار دهنده موتور مرتب خاموش و روشن می‌شدند. شاسی پرتاب راکت‌ها را رها کردم. در یک لحظه 76 راکت بر روی هدف ریخته شد و جهنمی از آتش در زیر پایم ایجاد کرد.

ادامه دارد...

ادامه خاطرات امیر آزاده شهید "حسین لشگری" در فواصل زمانی مشخص در سایت باشگاه خبرنگاران منتشر می‌شود.

انتهای پیام/
برچسب ها: لشکری ، خلبان ، شهید ، جنگ
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۵۳ ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
روحش شاد خیلی حق به گردن ملت ایران دارن من هر موقع به ایشان فکر میکنم بغض گلومو میگیره، از صمیم قلب دوستش دارم
Iran (Islamic Republic of)
سیده مرضیه
۲۳:۱۸ ۲۹ مرداد ۱۳۹۹
از زمانی که بازندگی و شخصیت این آزاده عزیز شهید لشکری آشنا شدم تحول روحی و معنوی عجیبی در من ایجاد شده طوری که مرتب در حال سرچ مطالب و فیلمهای مربوط به ایشان هستم خدا حق ایشان را بر گردنمان حلال کند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۲۵ ۲۹ مرداد ۱۳۹۹
واقعا اینها و همسرانشان یک چیز دیگری بودند... تفاوت ما با اینها از زمین تا آسمان است
فیلم این آدم ها را مکرر صدا و سیما باید بسازد تا مسئولان حتی از گفتن اینکه می خواهند بروند با آمریکا صحبت کنند خجالت بکشند
اینها مسئولان واقعی نظام جمهوری اسلامی هستند
United States of America
ناشناس
۲۱:۴۳ ۱۰ بهمن ۱۳۹۸
درود خدا بر تمامی صابران
Iran (Islamic Republic of)
مهدي
۱۹:۵۹ ۲۵ مهر ۱۳۹۸
وقتي ايشان به كشور برگشتند متوجه شدم من هم سن پسرش هستم و باور اينكه ١٨ سال از داشتن يا نداشتن پدر بي خبري باشي واقعا سخترين شكنجه هست از همون سال وقتي اسم و خاطره اي از ايشون ميخونم ناخوداگاه بغض ميكنم. از همين جا تمام قد در مقابل همسر بزرگواري تعظيم ميكنم و خاك پاشو ميبوسم روحش شاد و از خداوند براي نسل هاي بعد از خودش ارامش و سعادت طلب ميكنم
Iran (Islamic Republic of)
بسکابادی سیدمحمود
۲۲:۱۴ ۱۰ شهريور ۱۳۹۸
روحش شاد -وباسیدوسالارشهیدان اقا اباعبدلله(ع)محشورشود-خداوندرحمت کند-ماهم بتوانیم بانام یاداین عزیزان ادامه راه انهاباشیم.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۷ ۱۹ خرداد ۱۳۹۸
الهی بمیرم.چرا 18 سال اسیر نگهش داشتن؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۶ ۱۶ اسفند ۱۳۹۷
روحش شاد
Iran (Islamic Republic of)
مختار مختاری
۰۲:۱۱ ۰۹ خرداد ۱۳۹۷
درود خدا وپیامبرش بر این مجاهد فی سبیل الله. خدا رحمت کنه این سید اسرا. من خاطراتش را زیاد خوندم. ولی داستان آزادی این مرد را نتونستم پیدا کنم. کی خبر آزادی بهش دادن.
آخرین اخبار