باشگاه خوانندگان؛

حکایت/ فرزندان ناسپاس

محیا زمانی برای ما داستان آموزنده ای را ارسال کرده است که خواندن آن را به همه شما همراهان همیشگی مجله شبانه پیشنهاد می کنیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

مرد رفته گر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند .

او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .
 هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست.

تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود .

یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند، او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید . وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند .

دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :

"چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه.

 با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "

*********

مخاطبان گرامی برای ارسال آثار خویش به مطالب ذیل توجه نمایند:
 
1- موارد ارسالی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین مصوب جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد.

2- نام و نام خانوادگی کاربری که قرار است به همراه اثر منتشر شود، ذکر گردد.

3- فایلهای متنی به فارسی نوشته شده باشند و آثار چند رسانه ای نیز در فرمت های متداول ارسال گردد.

4-  حق ویرایش یا اصلاح موارد ارسالی محفوظ است.

 bashgah.shabane@chmail.ir  برای ارسال مطالب مخاطبان گرامی در نظر گرفته شده است


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
سوگند
۰۸:۵۰ ۲۴ مهر ۱۳۹۳
چقدر باید بی رحم باشیم که پدر را فقط برای دستاش از رسیدن به ارزوش محروم کنیم
آخرین اخبار