گپی با روح‌الله حجازی، کارگردان تله‌فیلم «سبز به رنگ زمرد»

این کارگردان جوان این روزها درگیر فیلم تازه سینمایی‌اش «مرگ ماهی» است که با حضور یک دو جین بازیگر معروف در لوکیشنی در حاشیه تهران کلید خواهد خورد. عمده فعالیت او در سال‌های گذشته، اما در قالب ساختن تله‌فیلم برای شبکه‌های مختلف تلویزیونی بوده است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، 18 تله‌فیلم و سه فیلم بلند سینمایی برای یک فیلمساز جوان متولد سال 58 کارنامه پرباری است. اولین فیلم بلند روح‌الله حجازی «در میان ابرها» سال 86 سیمرغ بهترین فیلم اول جشنواره بیست و ششم فجر را از آن خود کرد و دو تجربه بعدی‌اش شد «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو».

 این کارگردان جوان این روزها درگیر فیلم تازه سینمایی‌اش «مرگ ماهی» است که با حضور یک دو جین بازیگر معروف در لوکیشنی در حاشیه تهران کلید خواهد خورد. عمده فعالیت او در سال‌های گذشته، اما در قالب ساختن تله‌فیلم برای شبکه‌های مختلف تلویزیونی بوده است.

حجازی که پیش از این سه‌گانه «سپیده، سایه و ستاره» را با موضوع معانی زندگی و مرگ برای سیمافیلم ساخته بود، سه‌گانه دیگری را در دست تولید دارد با محوریت مادران رزمندگان مفقودالاثر، جانباز و شهید با عنوان‌های «سبز به رنگ زمرد»، «سپید به رنگ مروارید» و «سرخ به رنگ عقیق» که البته قسمت نخست این سه‌گانه روز عاشورا از شبکه یک به نمایش درآمد و بهانه گفت‌وگو با او شد.

روح‌الله حجازی با وجودی که درصدد ساخت دومین سه‌گانه‌اش برای تلویزیون است، اما می‌گوید تعصب خاصی روی این‌گونه فیلمسازی ندارد، با این حال اذعان دارد شیفته سه‌گانه معروف کیشلوفسکی، کارگردان شهیر لهستانی ـ یعنی آبی، سپید و قرمز ـ است.

شما علاوه بر تله‌فیلم «سبز به رنگ زمرد» در دیگر آثارتان ازجمله «مروارید» هم به مادران شهدا، جانبازان و اسرای جنگ تحمیلی پرداخته‌اید. این دغدغه و توجه از کجا نشأت می‌گیرد؟

از سال 81 تا به امروز 18 تله‌فیلم برای تلویزیون ساخته‌ام که بخشی از آن متعلق به حوزه دفاع مقدس و مقاومت است. نگاه من در این آثار بیشتر معطوف به حوادث و تبعات پس از جنگ و بازماندگانش است. در سال‌های گذشته چه در سینما و چه در تلویزیون بیشتر به خود شهیدان و جانبازان پرداخته شده و مادران آنها به نوعی مهجور و مظلوم واقع شده‌اند. در حالی‌که بخشی از ایثار و فداکاری‌های رزمندگان مربوط به نوع تربیتی است که از مادران‌شان دریافت کرده‌اند. می‌طلبد به این مادران و نقش بی‌بدیل‌شان توجه بیشتری شود. چند ایده پراکنده در ذهن داشتم و احساس کردم در کنار هم می‌توانند تعریفی متفاوت را از مقاومت به مخاطبان ارائه دهند و حاصل کار شد سه‌گانه پرچم شامل تله‌فیلم‌های «سبز به رنگ زمرد»، «سپید به رنگ مروارید» و «سرخ به رنگ عقیق» که نامشان را از سه رنگ پرچم ایران وام گرفته‌ است. زندگی سه مادر مفقودالاثر، جانباز و شهید در شمال، مرکز و جنوب ایران دستمایه ساخت این سه‌گانه شده است.

ایفاگر نقش مادر رزمنده مفقودالاثر سبز به رنگ زمرد رابعه مدنی است که قبلا نقشی مشابه را در فیلم «بوسیدن روی ماه» بازی کرده بود. این شباهت نگران‌تان نمی‌کرد؟

نه، اول این‌که بضاعت بازیگری در سینمای ما محدود است و مگر چند بازیگر هم‌سن و سال خانم مدنی داریم که بتوانند چنین نقشی را بازی کنند؟ فکر می‌کنم برای دو قسمت دیگر سه‌گانه پرچم هم با چنین مساله‌ای مواجه باشم و دوم، فیلم بوسیدن روی ماه در یک فضای شهری می‌گذشت، اما تله‌فیلم سبز به رنگ زمرد در یک روستای دورافتاده روایت می‌شود و اصولا نقش‌‌های خانم مدنی در این دو فیلم کاملا متفاوت است. ضمن آن‌که به نظرم از عهده نقشش در سبز به رنگ زمرد به‌خوبی برآمده و دریافت جایزه از جشنواره فیلم یاس هم نشانه آن است.

اما شباهت‌هایی میان این دو شخصیت دیده می‌شود؛ هر دو مادرانی ساکت و مظلوم هستند که در عین حال یک نوع سرزندگی و حتی شیطنت‌های دوران کودکی را همچنان با خود دارند.

یعنی تله‌فیلم من حرف دیگری برای گفتن ندارد که بخواهیم به این شباهت‌ها بپردازیم؟ اصلا این قیاس چه فایده دارد؟ خب بسیاری از قصه‌ها و شخصیت‌های آثار تلویزیونی هم شبیه به یکدیگر هستند. منتقدانی که درگیر قیاس می‌شوند، گویا مطلب دیگری ندارند که به آن بپردازند. اصلا این قیاس، یک بیماری است در سینمای ایران! فیلم اولم «در میان ابرها» را هم که ساختم از آنجا که به عشق یک پسر ایرانی به دختر آواره عراقی که چند سال از خودش بزرگ‌تر بود می‌پرداخت، خیلی‌ها گفتند که یک «مالنا»ی ایرانی را شبیه‌سازی کرده‌ام، در حالی که اصلا ارتباطی به فیلم جوزپه تورناتوره نداشت. در سبز به رنگ زمرد لحظاتی از بازی خانم مدنی به‌طور کل متفاوت است با فیلم بوسیدن روی ماه.

البته پرسش قبلی درباره این‌که چرا از همان بازیگر استفاده کرده‌اید نبود، بلکه منظور بیشتر به شباهت‌های شخصیتی و رفتاری هر دو نقش است؟

طبیعی است مادران شهدا به هم شبیه باشند. مادر شهید چه در روستا و چه در شهر یک مادر است. مادر شهیدی که در سبز به رنگ زمرد تعریف کرده‌ام، زن ساده‌دلی است که در سیر داستان فیلم به یک مکاشفه می‌رسد. در عین حال یکسری فضاهای ذهنی و تخیلی هم دارد. شما اگر مکث‌ها و حتی عکس‌العمل‌های خانم مدنی را مثلا در صحنه‌ای که رحمان باقریان به خانه‌اش آمده و گریه می‌کند در نظر بگیرید، خواهید دید چقدر خوب از عهده‌ نقشش برآمده است.

تله‌فیلم سبز به رنگ زمرد در استان مازندران و حومه شهر آمل فیلمبرداری شده و قصه‌اش هم در این فضا روایت می‌شود، اما بازیگران گویش‌ و لهجه مازندرانی ندارند و کاملا تهرانی صحبت می‌کنند.

من به این فیلم جغرافیا نداده‌ام. حتی آهنگ و لحن گویش افراد بومی‌ را که در فیلم حضور دارند گرفتم تا مشخص نباشد اهل کجایند. این ناکجاآبادی در همه کارهایم دیده می‌شود. خواستم یک عمومیتی بدهم به این که این مادر رزمنده مفقودالاثر اهل هر شهری می‌تواند باشد و محصور و محدود به یک مکان و محیط خاص نیست.

شباهت‌هایی میان موضوع سبز به رنگ زمرد با دیگر آثارتان ازجمله مروارید دیده می‌شود. در مروارید مادر جانبازی که دارای حیات نباتی است وفادارانه از او مراقبت می‌کند و دیگر فرزندانش سعی دارند از ادامه این کار منصرفش کنند. در سبز به رنگ زمرد هم برادر مادر رزمنده مفقودالاثری که منتظر فرزند است و رفتنش را باور ندارد، درصدد منصرف کردن خواهر خود از این چشم‌انتظاری است. گویا فرم داستان‌ها یکی است و فقط شخصیت‌ها و موقعیت‌ها عوض می‌شود.

این شباهت‌ها آگاهانه است، به هر حال یک وحدت موضوعی میان آثارم وجود دارد. مثلا در سه‌گانه پرچم، هر سه قسمت روایتگر زندگی مادری است در یک نقطه کشور با اتفاقاتی مخصوص به خود، اما در مجموع هر سه‌فیلم فصولی مشترک نیز دارد و یک وحدت موضوعی در آنها دیده می‌شود.

به‌عنوان یک فیلمساز دفاع مقدس چقدر سعی دارید در دام کلیشه‌ها و شعارزدگی نیفتید؟

من خودم را فیلمساز دفاع مقدس نمی‌دانم، البته افتخار می‌کنم در این حوزه فعال بوده‌ام، چراکه همه ما مدیون شهدا و خانواده‌های‌شان هستیم. متاسفانه گاهی نگاه به سینمای دینی و ارزشی ما سطحی و دم‌دستی است و بشدت دچار شعارزدگی می‌شود که این خود یک آفت به شمار می‌رود. تله‌فیلم سبز به رنگ زمرد یک نگاه و رویکرد اجتماعی به شرایط روز جامعه هم دارد؛ در حالی که زن پای اعتقادات و ایثارش ایستاده است، برادرش از گذشته‌ها شکایت دارد و معترض و نادم است. طرح چنین موضوعاتی کمک می‌کند از شعارزدگی و کلیشه‌ها فاصله بگیریم. در سه‌گانه دیگرم «سپیده، سایه و ستاره» که محصول سیمافیلم است و امیدوارم در شبکه نمایش خانگی هم توزیع شود، دین و اعتقاد موضوع محوری است و به‌طور مثال در یکی از قسمت‌ها زنی باید میان خود و فرزندش یکی را انتخاب کند و سعی شده فارغ از کلیشه و تکرار، حقیقت دین به مخاطب نشان داده شود.

ریتم سبز به رنگ زمرد کند و آهسته نیست؟

در فیلم‌های من موضوع، ساختار و ریتم را مشخص می‌کند. سوژه سبز به رنگ زمرد چنین ریتمی را می‌طلبید. در زندگی یک زن ساده روستایی قرار است چه اتفاق خاصی بیفتد که ریتم فیلم را متناسب آن تند کنم؟ من در فیلم با یک زن آرام روستایی همراه شده‌ام به این نیت که به زندگی او نزدیک و از واقعیتش دور نشوم. اگر فیلم در یک اجتماع شهری می‌گذشت شاید ریتم آن متفاوت می‌بود.

کنش‌های شخصیت‌های سبز به رنگ زمرد چقدر برای تماشاگر منطقی و باورپذیر است؟ برادر آن مادر در انتظار فرزند، از ترس کدام حرف مردم است که سرزنشش می‌کند؟

این‌که مردم روستا دیگر آن رویکرد سابق به باورهای یک مادر چشم به راه را ندارند. حرف مردم برای برادر آن زن مساله شده، در حالی که کار خواهرش مقاومت و ایثار به معنی واقعی کلمه است. این باور نداشتن به اعتقادات گذشته در جامعه امروزی ما هم نمود دارد. در حال حاضر بعضی‌ها حتی با لحن طلبکارانه این سوال را مطرح می‌کنند که اصلا چرا جنگیده‌اید؟ اینها واقعیت امروز است و نمی‌توانیم روی حقایق چشم بپوشیم.

شما کار نویسندگی، کارگردانی، تدوین، طراحی صحنه و لباس را در این تله‌فیلم به عهده داشته‌اید. این حجم کار تمرکزتان را نمی‌گرفت؟ اصولا به عهده گرفتن چند مسئولیت به خاطر وسواس در کار بود یا صرفه‌جویی در هزینه‌ها؟

هر دو، هم وسواس و هم بضاعت؛ ما با همان مقدار بودجه به اطراف شهر آمل رفتیم و تله‌فیلم را ساختیم که در تهران فیلم تولید می‌کنند. در جایی کار کردیم که 2700 متر از سطح دریا ارتفاع داشت و ابرها زیرپایمان بودند. من ترجیح دادم طراحی صحنه و لباس را با وسواس و سلیقه‌ای که دارم خودم به عهده بگیرم و در عوض این صرفه‌جویی، از یک لنز خوب برای فیلمبرداری استفاده کنم. حتی بخشی از تدوین فیلم را خودم انجام دادم تا در هزینه‌ها صرفه‌جویی شود. واقعیت این است که 1.5 برابر بودجه مصوب لازم بود تا این تله‌فیلم ساخته شود.

هزینه ساخت فیلم چقدر شده است؟

حدس شما چیست؟

فکر می‌کنم 200 تا 250 میلیون تومان.

حدس شما درست است. این فیلم 240 تا 250 میلیون بودجه ساخت احتیاج داشت، اما با 170 میلیون تومان کل کار را جمع کردیم. با این حال برای من کیفیت مهم است و بابتش هزینه هم می‌کنم. برایم خیلی اهمیت دارد که به تله‌فیلم توجه بیشتری شود. از دل تله‌فیلم‌هایی که ساخته می‌شود چهره‌های جوان و مستعد زیادی بیرون می‌آیند. آهنگساز سبز به رنگ زمرد با وجودی که اولین تجربه حرفه‌ای‌اش بود، اما در جشنواره فیلم یاس نامزد دریافت جایزه شد.

سبز به رنگ زمرد قسمت اول سه‌گانه پرچم است با محوریت مادران رزمندگان و جانبازان، دو قسمت بعدی در چه مرحله‌ای است؟

فیلمنامه قسمت دوم آن کامل و به سیمافیلم ارائه شده و منتظر تصویب و تخصیص بودجه هستیم.

شما سابقه سال‌ها همکاری با تلویزیون را دارید. تفاوت کار در سینما و تلویزیون را در چه می‌دانید؟

برایم همه مدیوم‌ها مهم است. البته خود موضوع فیلم است که مدیوم آن را مشخص می‌کند، یکسری از موضوعات را در تلویزیون بهتر می‌توان مطرح کرد و به آنها پرداخت. البته در تلویزیون هم که کار کرده‌ام نگاهم به کار کاملا سینمایی است.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار