بخش اول/ سام قریبیان در گفتگو با باشگاه خبرنگاران:

پدرم آدم غدی است و من هم همینجوری‌ام/ مخاطب سرش کلاه نمی‌رود

گفتگوی ما با سام قریبیان آن قدر مفصل و جامع و شامل هست که نیازی به توضیحات اضافی نداشته باشد اما نقداً فقط همین را می‌شود گفت که باید با سام گفتگو می‌کردیم و چنین گفتگویی باید با دقت مطالعه شود چون او معادل امروزی پدرش است و از این رهگذر می‌شود دو نسل متفاوت سینمای ایران را باهم مقایسه کرد.

به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران؛ پدرش تنها ستاره سینمای قبل انقلاب بود که توانست بعد از انقلاب هم بدون هیچ دردسری به سینمای  ایران راه پیدا کند.

خیلی‌ها می‌گویند فرامرز قریبیان به خاطر معصومیت چشم‌هایش بود که توانست از روی رودخانه‌ی انقلاب بپرد و خودش را به سینمای دهه‌های شصت و هفتاد تا نود برساند. اما این قضیه به هر علتی هم که باشد به هر حال همه به خوبی می‌دانیم او شهرت  واقعی‌اش را مدیون سینمای پس از انقلاب است.

حالا نوبت سام قریبیان است؛ پسر مردی که سال‌ها، هم ستاره‌ی این سینما بود و هم چند فیلم قابل توجه را کارگردانی کرد.

سام قریبیان آمده تا جای پدرش را بگیرد، گرچه خودش می‌گوید که آن دوره‌ها گذشته و آن  جایگاه‌ها در سینمای ما تخریب شده‌اند واین یعنی هر چقدر هم تر و فرز باشی و پر تلاش، باز نمی‌توانی به آن جایگاه‌ها برسی چون دیگر وجود  ندارند!

گفتگوی ما با سام قریبیان آن قدر مفصل و جامع و شامل هست که نیازی به توضیحات اضافی نداشته باشد اما نقداً فقط همین را می‌شود گفت که باید با سام گفتگو می‌کردیم و چنین گفتگویی باید با دقت مطالعه شود چون او معادل امروزی پدرش است و از این رهگذر می‌شود دو نسل متفاوت سینمای ایران را باهم مقایسه کرد.

دو تا بازیگر که هر دو در کارگردانی هم دستی بر آتش دارند، دوتا آدم که هر کدام به اندازه‌ی دیگری عجیب و غریب هستند و تمام غریب بودن آن‌ها از ساده و معمولی بودنشان بوجود آمده؛ این گفتگوئی است با سام، پسر آقای قریبیان!

گفتگوئی که با مطالعه‌ی آن می‌شود سینمای ایران را با خودش مقایسه کرد، امروز آن را با دیروزش سنجید، فردای آن را حدس زد و در ساخت آن دخالت کرد.

/////////////////


* آقای قریبیان کار خود را در عرصه‌ هنر به خصوص سینما از کجا شروع  کردید و چه طور وارد این عرصه شدید؟

(با خنده) میخوای شجره نامه بگم؟ حالا یه چیز کمدی بگم چون سؤال پرسیدی، وقتی رفتم ارشاد که مجوز کارگردانی بگیرم، گفتن شما رزومه‌ت رو بنویس که ببینیم کی هستی؟ چی هستی؟ چیکار کردی؟ بعد من شروع کردم همینجوری دونه دونه رو کاغذ نوشتم، به تهش که رسیدم، به سؤالات که نگاه کردم و سالهایی که کار کرده بودم گفتم آقا من اگه کارمند اداره بودم سال دیگه باید بازنشست می‌شدم سال 64 تا حالا؛ یعنی سال جدید که بیاد میشه 30 سال؛ سی سال پیش که من اولین کارم رو کردم جوون بودم اون موقع (با لبخند). سال 64 خیلی اتفاقی من توی فیلم "گردباد" به کارگردانی آقای کامران قدکچیان در مقابل آقای ایرج راد، خانم سهیلا رضوی بازی کردم که اولین فیلم خانم سهیلا رضوی هم بود، خدا رحمتشون کنه خانم مهری ودادیان، آقای محمد مطیع و استاد مشایخی هم بودن. خیلی همینجوری شد، بچه می‌خواستن به بابای من گفتن آقا پسر شما بازی می‌کنه اونم گفت از خودش بپرس من نمی‌دونم. اومدن از خودم پرسیدن، خب بچه اون سنی هم میگه بله دیگه معلومه. دیگه از اونجا شروع شد، بعد هم جسته و گریخته ادامه پیدا کرد تا سال 65  فیلم "جدال در تاسوکی" بود که پدر خودم کارگردانی کرد. سال 68 "شکار خاموش" بود کار آقای کیومرث پوراحمد و من افتخار داشتم در کنار آقای مهدی هاشمی، گلاب آدینه، علیرضا خمسه و دیگران کار کنم.

بعد سال 72 فیلم مرحوم سید علی سجادی حسینی "ترانزیت" بود که من با پدرم بازی می‌کردیم و در این اثر پدر و پسر بودیم. جالب این بود که اول با من به عنوان بازیگر قرارداد بستن و قرار بود بازیگر دیگه‌ای نقش پدرم رو بازی کنه که به دلایلی نشد و بعد گفتن خب آقای قریبیان ایده آل ترین گزینه برای نقش پدر منه و ایشون هم قبول کردن. بعد اومدم تلویزیون و برنامه‌های جشن خاطره‌ها که تهیه کننده اش خانم شمشکی و کارگردانش خانم شیرین جاهد بود و برنامه بیست که کار خانم شمشکی و آقای حسن‌زاده بود که اون موقع برنامه نیم رخ رو می‌ساخت کار کردم و آخرین کارم هم اجرای اختتامیه و افتتاحیه جشنواره کودک اصفهان بود سال 77 با دبیری آقای حسین پاکدل؛ و بعد ما بار و بندیل‌مان را بستیم و از ایران رفتیم و 14 سال بعدش هم برگشتیم.

**وقتی دو تا سام سرکار باشن عجیب و غریب میشه / فیلمهایی رو در بچگی دیدم که شاید اصلا نباید یه بچه ببینه / ماجرای خارج رفتن


*به نظر خودتان بدون حمایتهای پدر اکنون ایستادن در این جایگاه برایتان میسر بود، تا چه حد همراهی پدر را در زمینه کسب موفقیت‌هایتان موثر می‌دانید؟

پدرم هیچوقت حمایت مستقیم از من برای ورود و ادامه در حرفه سینما نکرد. حتی یه جاهایی هم شاید مخالفت کرد. البته صد درصد اگر ایشون و مادرم که نویسنده هستند و در اوایل انقلاب در تولید نوار قصه های 48 داستان برای کودکان فعال بودند، نبودند به این سادگی نمی‌شد وارد این حرفه شد. قاعدتا اگر من می‌خواستم وارد این حرفه بشم در اون سن نمی‌شدم؛ شاید بعدها می‌شدم به دلیل علاقه،‌ ولی به هر حال اینکه پدر و مادرم هردو در این حرفه کار میکردند و به هرحال باعث شدند ما از بچگی سر صحنه بزرگ شدیم بی تأثیر نبود و اتوماتیک وارد شدم. هرچند محیط خانه هم با اینکه جدا از این حرفه بود و آقای قریبیان هیچوقت مسائل کاری و حرفه‌ای را به خانه نمی‌آورد و حتی معاشرت حرفه‌ای با اعضای سینما هیچوقت نداشتیم؛ ولی شما تصورش رو بکنید با نوع فیلمهایی که ایشون انتخاب می‌کرد تا توی منزل ببینه، اصولا دیدگاه بچه‌ عوض میشه. من یادمه فیلمهایی در بچگی دیدم که شاید اصلا نباید یه بچه ببینه ولی ایشون اعتقاد داشت که نه دیگه باید بدونی این فیلم و این سینما است؛ مثلا فیلم "پدر خوانده" را در سن 6 سالگی دیدم هیچ هم نمی‌فهمیدم قضیه چیه، ولی خب روی ناخودآگاه تأثیر می‌ذاره تا اینکه شما مثلا یک فیلم  هندی در سن 6 سالگی ببینی. خیلی جالبه  پدرم خیلی حمایتی نکرد، تنها حرفی که همیشه زده این بوده که پسرم هر کاری میخوای بکنی اول برو درسش رو بخون، میخوای دکتر، بازیگر و یا دزد شی اول برو درسش رو بخون قاتل هم میشی برو درسشو بخون، مثال براتون می‌زنم زمانی که من تصمیم خودمو گرفتم، اینجا برای دانشگاه کنکور دادم قبول شدم و بعد پیش خودم گفتم میخوام برم خارج، بچه 18 ساله که خیلی نمی‌فهمه، پدرم بهم گفت خوب میخوای بری برو، به هرحال به عنوان یک بچه 18 ساله که درآمدی نداشتم  و تازه رفتم و برنامه کودک اجرا کردم به این خاطر بود که بتونم خرج سفرم رو در بیارم. البته مادرم شخصاً خودش کمی کمک کرد، پدر من در هیچ دوره‌ای از لحاظ مالی به من کمک نکرد، یعنی زمانی که 18 سالم بود گفت خودت میدونی، در صورتی که شاید خیلی‌ها دورادور فکر کنند که آی پسر فلانی بود، باباش پول داد رفت خارج، نه اصلا از این خبرها نبود دقیقا هم یادمه من برنامه کودک و فستیوال اصفهان رو اجرا کردم و 10 هزار دلار پول جمع کردم که اون موقع دلار 830 تومان بود یعنی من با 9 میلیون تومان پول، بلیت هواپیما که مادرم برام خرید یه مقدار پول تو جیبم گذاشتم و رفتم و در 14 سالی هم که آنجا بودم ایشون یک قرون(با خنده) پول به من نداد یعنی نه تنها حمایت مادی نکرد بلکه معنوی هم نکرد؛ حتی زمانی که من برگشتم ایشون مخالف بود گفت که تو رفتی اونجا و اونجا داری کار می‌کنی واسه چی می‌خوای بیای اینجا، ولی من همیشه سمج بودم و سمجی من هم باعث شد که بالاخره ایشون بپذیره که خیلی خب، پسرش بعد از سال‌ها برگشته و باید با این موضوع کنار بیاد. حقیقتا هیچوقت مانع نشد ولی حمایتی هم نکرد، جالبه کسانی که با ما کار کردن مثلا توی فیلم "گناهکاران" و "360 درجه"،  میگن که ما هیچوقت نفهمیدیم رابطه پدر و پسری شما رو، انگار 2 تا همکارین چون ایشون همیشه آقای قریبیان هستش و ایشون همیشه به من در محیطهای کوچکتر میگه سام و در جمعهای بزرگتر آقای قریبیان و وقتی 2 تا قریبیان سر کار باشه عجیب و غریب میشه.

/////////////////



**خاطره‌ای از اولین بازی در سن 6 سالگی / اولین دستمزد؛ یک کیف مدرسه/ بدقلقی های سام 6 ساله برای بازی در چند پلان


*اولین حضورتان در سینما مقابل دوربین کامران قدکچیان در فیلم "گردباد" رقم خورد درباره این حضور و این کار برایمان بگویید.

تهیه کننده اون فیلم آقای فرح بخش بود و من یادمه که تو بچگی قبول کردم این کار رو بکنم ولی فکر کنم پدر همه رو سر اون کار در آوردم چون فرضشو بکنید یکسال قبل مدرسه رفتن من بود و یادمه اول که وارد شدم گفتم ناهار چی دارین؟ حالا با یه بچه 6 ساله طرف بودن، گفتن که چلوکباب، گفتم که من چلوکباب نمی‌خورم من ساندویچ می‌خورم، رفتن برام ساندویچ خریدن و آوردن، بعد گفتم که من ساندویچ نمی‌خورم، زرشک پلو می‌خورم رفتن زرشک پولو آوردن، گفتم که دستمزد چی بهم می‌دین؟ آقای قدکچیان و فرح‌بخش بسیار آدم‌های محترم و خونسرد و با صبری بودن و اگر من جای اونا بودم می‌گفتم آقا این بچه رو ببرین که دیونمون کرد، بعد گفتن که دستمزد چی می‌خوای، گفتم که آهان من سال دیگه دارم می‌رم مدرسه، خوب هم یادمه روبروی لوکیشنی که ما کار می‌کردیم یه لوازم التحریری بود که کیف مدرسه و لوازم مدرسه داشت گفتم که من کیف مدرسه می‌خوام؛ آقای فرحبخش رفت کیف مدرسه خرید و واسه من آورد، پدر و مادر من وقتی دیدن خیلی دارم اذیت می‌کنم رفتن و گفتن خودتون می‌دونید ما رفتیم، چون خودتون خواستین که این تو فیلمتون بازی کنه، خودتون از پسش بر بیاین ما از پسش بر‌نمی‌یایم و کاری با این نداریم و از اونجا رفتن و اگر از طرف اونا این خاطره تعریف بشه میگن ما رفتیم و 3 ساعت دیگه برگشتیم بخاطر سام، گفتیم که تا الان یکی رو و کشته این وسط، وارد شدیم دیدم نه همه چی آرومه؛ همه پلانها رو گرفتن و تموم شده، مثل اینکه اون زمان، یک ساعتی من بد قلقی می‌کنم و هر چی میگم اون بنده خداها می‌یارن و بالاخره من کوتاه می‌یام و 2 تا سکانسم رو بازی می‌کنم که نقش پسر خانم رضوی رو بازی کردم و آقای راد هم دائیم بود و از اون موقع ما استارت خوردیم (با خنده).

*گویا شما سابقه اجرا در تلویزیون را در سال 76 داشته اید. در این خصوص و به طور کلی در خصوص حضور در تلویزیون صحبت کنید.

خیلی جالبه یک برنامه‌ای بود به نام "جشن خاطره‌ها" که در 3 سری اجرا شد؛ تا اونجایی که من یادمه سری اولش رو خدا رحمتش کنه آقای منوچهر نوذری اجرا کرد، سری دومش رو آقای علیرضا خمسه اجرا کرد که همه هم به تهیه کنندگی خانم شمشکی بود، سری سومش رو من اجرا کردم بدون داشتن هیچ سابقه‌ای تو اجرا؛ در واقع من سال 75 به عنوان مهمان در برنامه‌ آقای خمسه دعوت شدم، بعد از سال 75 نمی‌دونم خانم شمشکی که به هر حال یکی از تهیه کننده‌های با سابقه سازمان هستش بنا به دید حرفه‌ای خودشون اعتقاد داشتن بیانی که من داشتم و نوعی که با آقای خمسه حرف زدم، به درد اجرا می خوره؛ خب من قبلا با آقای خمسه به عنوان بازیگر کار کرده بودم، خانم شمشکی گفتن که تو خیلی به درد اجرا می‌خوری، آیا حاضر هستی سال بعد که خواستن سری سومش رو اجرا کنن، اجرا کنی و سال بعد زنگ زدن و پیشنهاد این کار رو به من دادند منم اصلا راستش از این پیشنهادها هیچوقت نداشتم (باذوق) و هیچوقت هم مطمئن نبودم بتونم اجرا کنم، در صورتی که اجرا رو دوست دارم و پیش خودم گفتم که امتحانه دیگه و یادمه در تابستون بود و من هنوز دبیرستان می‌رفتم، سال آخر دبیرستان؛ و در گیر و دار کنکورهم بودم ولی بالاخره همیشه از این جور پیشنهادهایی که تا حالا انجام ندادم استقبال می‌کنم و همیشه می‌گم یک دفعه است یا بد میشه یا خوب؛ پس این یه دفعه رو تجربه می‌کنه و اون استارتش زده شد تا سال بعدش هم برنامه "بیست" رو با آقای حسن‌زاده و خانم شمشکی کار کردم که اون در زمان خودش خیلی موفق شد.

در میان این گفتگو وقتی عکاس ما کارش تمام شده بود و خواست که برود سام قریبیان خنده گفت: (عکسای خوشگلی بذاری و عکس کس دیگه‌ای رو جای من نذاری!!! تمام چین و چروک و زشتی‌های عکس هم از بین ببر.)

پدرم آدم غدیه و من هم همینجوری‌ام / تهیه کننده‌های ما ریسک پذیر نیستند/ مخاطب سرش کلاه نمی‌ره


**آقای قریبیان آدم غدیه و من هم همینجوری‌ام /"360 درجه" رو هم با غدبازی ساختم


*از همکاری با پدر در "گناهکاران" و "360 درجه" بگویید.

فیلمنامه‌ی "گناهکاران" رو من نوشتم و آقای قریبیان حدود 12- 13 سال کارگردانی نکرده بودن و اصلا قرار نبود در این فیلم به این صورت همکاری داشته باشیم؛ من حدود شش تا سناریو داشتم که خب به عنوان مشاوره دادم ایشون بخونن و نظرشون رو بگن، به عنوان کسی که من اعتقاد دارم سینما رو خوب می‌شناسه. عرضم به خدمتتون که تو اون شش تا سناریو ایشون این کار رو خیلی دوست داشت اینقدر دوست داشت که وقتی منو دید گفت من این رو میخوام بسازم که من خودم هم حتی خیلی مطمئن نبودم اون کار در ایران ساخته بشه چون نسخه اصلیش اصلا برای یک فیلم خارجی نوشته شده بود و گفتم فکر نمی‌کنم به این فیلم پروانه داده بشه و اینکه یک سناریوی دیگه‌ای اول بردیم که مجوز به اون ندادن و جالب اینکه به این فیلم مجوز دادن و این عجیب بود. آقای قریبیان هم آدم... (حالا لغت درست و مثبتش نمی‌دونم چیه؟) ولی آدم غدی هستش یعنی وقتی پروانه رو گرفت گفت من این رو  به هر قیمتی که شده می‌سازم،‌ من خودمم اینجوریم، "360 درجه" رو هم با غدبازی ساختم. ایشون کار رو شرع کرد و من هم به عنوان پسرش و فیلنامه‌نویس و کسی که به هر حال درگیر فیلم بود پشتش رو خالی نکردم و خواستم در کمال آرامش یک فیلمی که دوست داره رو بدون کم و کاست بسازه و این اتفاق از دید خودشون افتاد چنانچه الان سه ساله کار نکرده و فقط همین فیلم آقای حماسه پارسا رو (چهارشنبه خون به پا می‌شود)  بازی کرد ولی سه ساله نه کارگردانی کرده و نه بازی کرده و به دلش نمی‌چسبه، پیشنهاد خیلی داشته از فیلم محمد رسول‌الله آقای مجیدی بگیر تا یک فیلمی که همین اواخر بهش پیشنهاد شد، اصلا می‌گه نمی‌تونم برم سر کار اونقدر اون فیلم مزه کرده بهش نمی‌خواد مزه اون رو خراب کنه،‌ مثل اینه که شما یه غذای خوشمزه می‌خوری بعد دلت نمی‌خواد که با چیز دیگه‌ای که کیفیت و طعمش کمتر از اون غذاست، اون مزه خراب بشه و 360 درجه رو ایشون لطف کردن سایه‌شون رو بالا سر کار گذاشتن چون سرمایه‌گذار کار، من و یکی از دوستانم هستیم. چند مدت هم گذشت و گشتیم تهیه‌‌کننده‌ای که کارت تهیه‌کنندگی داشته باشه پیدا کنیم، پیدا نکردیم یا اگر هم کردیم خواسته‌هایی داشتن که ما توان انجام اونا را نداشتیم و بعد از یکسال و نیم که دنبال تهیه کننده گشتیم؛ گفتم پولشو خودمون که داریم می‌دیم و کارشو خودمون داریم انجام می‌دیم خوب چه کسی بهتر از آقای قریبیان که عضو صنف تهیه‌کننده‌هاست، سایه‌ش بالا سر کار باشه؛ چون هم معتبره و هم کمک می کنه و هم خواسته خاصی از ما نداره در نتیجه ایشون لطف کرد و اسمش رو بالای سر کار ما مثل یک چتر گذاشت ولی واقعا خیلی درگیر پروژه نبود، یعنی خودمون ساختیم.


**سینمای ما تا الان لطمه اصلی رو سر عدم تنوع ژانر خورده/تهیه کننده‌های ما ریسک پذیر نیستن

*شما برای فیلمنامه گناهکاران در جشنواره سی و یکم کاندیدای دریافت سیمرغ شدید و رامبد جوان برای بازی در این اثر موفق به اخذ سیمرغ نقش مکمل مرد شد، از این فیلم و علل موفقیت آن بگویید.

فیلم توی اون سال در هفت بخش کاندیدا شد؛‌ از جمله بهترین فیلم، حتی منم بهترین فیلنامه رو کاندیدا شدم، آقای جوان هم که جایزه رو برد. من فکر می‌کنم و این اعتقاد شخصی منه که سینمای ما تا الان لطمه اصلی رو سر عدم تنوع ژانر خورده. خوشبختانه در اون سال این اثر دیده شد و حداقل تلاشی شد برای احیای یک ژانر در سینمای ایران که همان سینمای پلیسی یا نوآر هست؛ هی می‌گیم فیلم‌ها خوب نیستند و مردم از فیلم‌ها استقبال نمی‌کنند به خاطر اینکه من واقعا می‌خوام برم سینما پنج تا فیلم اکرانه و هر پنج تا فیلم شبیه به همدیگه‌ هست مثلا فیلم‌های خانوادگی و دعوای زن و شوهری، خب نهایتا یکیش رو انتخاب می‌کنم نمی‌رم چهار تا فیلم دیگه رو ببینم ولی شما اگر همزمان پنج تا فیلم اکران داشته باشی که یکیش فیلم بچه‌ها باشه، یکیش کمدی باشه، یکیش جنایی باشه، یکیش خانوادگی باشه و یکیش جنگی باشه من فکر می‌کنم اول حق انتخاب رو به تماشاچی دادی و بعد مخاطب بدش نمی‌یاد که حداقل به سه تا از اون فیلم‌ها گوشه چشمی نشون بده و اونا رو ببینه. بگه که فیلم خانوادگی رو دیدیم حالا بریم فیلم جنگی وکمدی رو هم ببینم. این تنوع باعث دادن حق انتخاب به تماشاچی میشه اتفاق اصلی که باعث شد اون فیلم دیده بشه به نظرم یکی تلاش برای خوش ساخت شدن فیلم بود، برای اینکه ما به شعور مخاطب توهین نکردیم تمام انرژی‌مون رو در حد توان‌مون گذاشتیم، نمی‌گم فیلم عالی بود ولی تمام انرژی‌مون رو گذاشتیم. خیلی این رو به من گفتن که ما وقتی فیلم رو می‌بینیم یک چیز با تمام کمبودهایی که داشت درش مشخصه و اون اینه که همه از اون رأس تا اون ته تلاش کردند یک فیلم خوب بسازند، این عشق انتقال داده شد و بعد مسئله ژانر بود که ما سال‌ها در سینمای ایران ندیده بودیم و این یه ذره باعث هیجان‌زدگی مخاطب شد که این فیلم در اون سال و اون جشنواره دیده شد.

/////////////////


**مخاطب سرش کلاه نمی‌ره


*در چند وقت اخیر، سینمای پلیسی و معمایی باب شده و بیشتر کارگردانان روی آن مانور می‌دهد. چرا وقتی سبکی با موفقیت رو به رو می‌شود کارگردانان ایرانی همه به پیروی از آن سبک روی می‌آورند؟ آیا همین سبب نشده که در برهه‌‌های مختلف بیشتر کارها یک نوع سبک داشته باشند؟ این باعث نمی‌شود که مخاطب دلزده شود؟

به نظرم این مشکل همیشگی سینمای ایرانه؛ شما به تاریخ سینمای بعد از انقلاب که نگاه می‌کنین می‌بینین که در یک دهه‌‌ای و در یک چند سالی مثلا در سینمای کودک ناگهان دزد عروسک‌ها و گلنار می‌فروشه،  دیگه 30 تا فیلم کودک می‌یاد بیرون، تماشاچی زده می‌شود. یه موقع فیلم‌هایی مثل عقاب‌ها و کانی‌مانگا میاد بیرون و می‌فروشه و همه اون مدل فیلم را می‌سازند. و باز مثلا مرد عوضی ساخته می‌شه و مورد استقبال قرار می‌گیره و همه به یکباره  اون نمونه فیلم رو می‌سازن این مشکل از تهیه کننده‌ها هم هست و این به دلیل عدم ریسک پذیریه. اونا میگن چیزی که قبلا جواب داده برا چی بیام برای خودم دردسر درست کنم. اینکه جواب داده تا دو یا سه سال هم جواب میده،  دوباره همون رو می‌سازم، کمدی، خانوادگی و یا هر نمونه دیگه‌ای بازم همون رو می‌سازم.  این الان پدیده‌ای است که حتی تو فیلم‌های هنری‌مون هم اتفاق افتاده، یعنی شما ببینین در دهه 60 یا 70 اگر آقای  کیارستمی فیلمساز موفق جشنواره‌هاست من می‌گم کیارستمیسم یا سندروم کیارستمی اتفاق می‌افته یعنی 10 تا فیلمساز جوان برای اینکه توجه جشنواره‌ها رو جلب کنن میان فیلم‌های اون مدلی رو می‌سازن بعد آقای فردهای میاد و می‌بینی همه فیلم‌ها میشه پایان باز و دو تا زن و شوهر توی خونه خالی و فلان، ولی توجه کنید اگر آقای فرهادی اون کار رو می‌کنه با یک جهان بینی مخصوص خودش این کار رو می‌کنه که جواب می‌ده که دیدگاه ایشونه؛ صرف تقلید که من بیام یه زن و شوهر رو بذارم توی خونه تهش رو هم ولنگ و باز رها کنم و یک دوربین رو دست بگیرم چون می‌خوام قاعدتا ضعفای دکوپاژم رو بپوشونم، تماشاچی باهوشه می‌فهمه یک سال جواب میده سال دوم جواب نمی‌ده. نکته مهم دیگه این هست که آقای فرهادی از کسی تقلید نکرده، چنانچه آقای کیارستمی هم از کسی تقلید نکرد،‌ سینماشون اینه، من شاید هیچ موقع فیلمی مثل آقای کیارستمی نسازم چون نه بلدم و نه سلیقم به اون موضوع می‌خوره ولی منکر نمی‌شم که کیارستمی فیلمساز بزرگی هستش و افتخار بزرگی برای این سینماست. من فیلم‌هاشون رو دوست دارم و می‌بینم و همین طور فیلمهای آقای فرهادی رو. اینکه خودم بیام عین اون دو نفر فیلم بسازم به نظرم، هم دارم سر خودمو کلاه می‌ذارم و هم سر مخاطب رو. منتهی من به اشتباه فکر می‌کنم دارم سر مخاطب کلاه می‌ذارم چون مخاطب سرش کلاه نمی‌ره و فیلم رو پس می‌زنه.

گفتگو از اشکان منصوری

ادامه دارد...
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار