کافه کتاب/ 75

نورا حق‌پرست: برخی نویسندگان امروز در تاریکی می‌نویسند

شناخت نیاز و سلیقه مخاطب، از وظایف یک نویسنده و حتی تولیدکننده هر کالایی است.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان- مریم محمدی: نورا حق‌پرست متولد 1340، کارشناسی ادبیات دارد و هم‌اکنون مدیر انتشارت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. نزديك به 8 سال سردبير مجله‌هايی مانند رشد كودك و نوآموز بوده و در راديو نيز به عنوان سردبير گروه كودك فعاليت داشته است. نویسندگی را آرزوی همیشگی خود می‌داند و به قول خودش سعی دارد تا در نوشته‌هایش روح و اخلاق انسانی را به نمایش بگذارد. از جمله آثار او می توان به «پروانه های آبی»، «ماجراي شيری كه غمگين بود»، «دخترك و باران»، «خروس جهانگرد»، «پهلوان واقعی»، «يک سبد گل»، «مثل آينه» و ... اشاره کرد. او همچنین علاوه بر کتاب‌های کودک و نوجوان، مجموعه کتابی را با عنوان «راه بهتر» نوشته، که محور آن مهارت‌هاي زندگی و رفتارهای اجتماعی است. گفتگوی کوتاه ما را با او می‌خوانید: 

* خانم حق‌پرست لطفاً از تجربه ورودتان به عرصه ادبیات و نویسندگی بفرمایید.
 
من از بچگی به مطالعه کتاب و نوشتن علاقه داشتم. انشاهای خوبی می‌نوشتم و جرقه نویسندگی برای من از حدود 11 سالگی زده شد. علت آن هم ورودم به رادیو، به‌عنوان گوینده بود. خواندن متن و در کنار آن نوشتن، برای من سبب شد تا به نوشتن داستان و نمایشنامه در رادیو روی بیاورم و تجربه نوشتن را به این شکل ادامه دهم. نهایتاً در سنین 19، 20 سالگی بودم که نوشتن کتاب را شروع کردم. هرچند از کودکی می‌نوشتم، اما صادقانه بگویم در حال و هوای کودکی و فکر کودکانه‌ام ماکت کتاب نوشتن و نویسنده‌بودن را می‌ساختم. یه جورایی در عوالم کودکی خودم را دیگر یک نویسنده حرفه‌ای می‌دانستم. 

* اولین کتاب شما در چه سالی و با چه عنوانی منتشر شد؟

در سال 1358 بود که کتابی را برای مخاطب کودک منتشر کردم با عنوان «یک سبد گل». در کنار آن کتابی را برای بزرگسال به نام «شب‌های خاکستری» به دست مخاطب رساندم. 

* در گفته‌هایتان اشاره کردید به انشاهایی که می‌نوشتید و اهمیتی که برای این موضوع در مدرسه و نزد معلمان بوده. ارزیابی شما از نگاه امروز مدارس و آموزش و پرورش به این موضوع چیست؟

امروز من در ارتباطی که به واسطه کارم با بچه‌ها و حتی والدین آنها دارم، می‌دانم که کمتر به این موضوع توجه می‌شود. معتقدم توجه مدارس و معلمان به این زنگ در مدارس می‌تواند چند اتفاق خوب را رقم بزند: اول اینکه پرداختن به ادبیات و انشانویسی برای دانش‌آموزان به‌عنوان یک مسئله مهم تلقی می‌شود. از طرف دیگر این انشانویسی حتی اگر به شکل موضوع آزاد هم نباشد این امکان را برای ابراز عقاید، خلاقیت دانش‌آموزان و شکل‌گیری تخیلات آنها ایجاد می‌کند. نقدی که امروز به سیستم آموزشی کشورمان وارد می‌دانم، توجه بیش از اندازه به علم صرف است، توجه به درس‌خواندن برای نمره. در حالی‌که آموزش اصلی زندگی در مقوله ادبیات و متون ادبی غنی فارسی ماست.

*امروز به نظر شما توجه معلمان و مدیران مدارس به مسئله ادبیات چگونه است؟

ما سرمایه غنی در ادبیات داریم، سرمایه‌ای که متأسفانه آن‌طور که باید به آن نمی‌پردازیم و آن را نمی‌پرورانیم. مطالعه ادبیات به ما روش زندگی‌کردن را یاد می‌دهد. بروز تجربیات متفاوتی را که می‌توانیم از زندگی بیاموزیم، می‌توان در ادبیات و حکمت‌های آن دید. قطعا امروز آموزش و پرورش ما هر اندازه که به ادبیات توجه نشان بدهد، هر اندازه که دغدغه پرورش روحیه اخلاق‌مداری را در بچه‌ها داشته باشد، می‌تواند در ساخت یک جامعه بهتر در آینده قدم بردارد. امروز اما متاسفانه بیشتر توجه در مدارس و حتی بین والدین بر مقوله نمره و درس‌هایی است که شاید آن تأثیری را که باید در زندگی آینده و فکر دانش‌آموزان نداشته باشند .

* کمی از فعالیت‌های خود در حال حاضر بفرمایید. کتابی را در دست نگارش دارید؟

من الان با تجربه 30 ساله‌ای که در زمینه نویسندگی و ادبیات دارم، می‌توانم بگویم که مخاطب را بهتر می‌‌شناسم، بهتر می‌توانم با توجه به این شناخت برای مخاطب کودک و نوجوان بنویسم. در حال حاضر مدیرکل انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستم و همین امر به من کمک کرده تا با تجربه‌ای که در این مدت کسب کردم، با نیاز امروز مخاطبم بیگانه نباشم. ایده‌های زیادی در ذهن دارم که امیدوارم بتوانم آها را به رشته تحریر در آورم. یکی از آن‌ها که مدتی است دنبال می‌کنم مباحثی است با عنوان فلسفه‌کودکی. داستان‌های معناگرایانه به شیوه و سبک سیلور استاین. 

* با توجه به این شناختی که می‌فرمایید، امروز نیاز مخاطب کودک و نوجوان در عرصه ادبی چیست؟

الان بچه‌های امروز نسبت به دوران کودکی ما خوا‌سته‌ها و نیازهای متفاوتی دارند. شناخت این نیازها وظیفه ما نویسندگان است. الان متاسفانه برخی نویسندگان هم ‌نسل من هنوز هم کتاب‌ها را منطبق با نوستالژی‌های کودکی خود می‌نویسند. خب این باعث می‌شود تا کودک و نوجوان امروز با آن اثر ارتباط برقرار نکند. نیاز کودک امروز شادی است، تخیل است، تا کی باید در کتاب‌هایمان به شیوه گذشته، به بچه‌ها پند و اندرز و درس بدهیم. این تخیل مثبت است که خلاقیت را رقم می‌زند، امروز متاسفانه بسیاری از کتاب‌های کودک و نوجوان از عنصر تخیل خالی شدند. شاید از همین روست که بچه‌های امروز ما بیشتر به سراغ مطالعه کتاب‌های ترجمه‌ای می‌روند. 

*دیدگاه‌ شما نسبت به تعامل و تبادل کتاب چگونه است؟

نفس کار خیلی اتفاق خوبی است. مدت‌هاست که این اتفاق در کشورهای اروپایی و آمریکا می‌افتد و تاثیرات فرهنگی مثبتی را داشته است. اما فارغ از الزامات زیرساختی نیاز هست که جامعه نسبت به این اتفاق احساس نیاز کند. ممکن است ما مکان‌هایی را هم برای این تبادل کتاب فراهم کنیم اما اگر مردم نیازی احساس نکنند پس اتفاقی هم که باید نمی‌افتد.
 
*مثلا یکی از این مکان‌ها، کتابخانه‌هاست امروز چه‌ استقبالی از آنها می‌شود؟

بله همبن‌طور است، الان 920 کتلبخانه زیر نظر کانون پرورش فکری است، در تمامی نقاط کشور. از طرف دیگر سازمان فرهنگی هنری شهرداری هم کتابخانه‌هایی را در تهران زیر نظر خود دارد. اما واقعا چه درصدی از بچه‌ها به سراغ کتاب‌های این کتابخانه‌ها می‌روند. کتاب خوب اگر باشد، مخاطب هم به سمت آن در هر جایی که باشد جذب می‌شود، و این کتاب خوب به نظرم تولید نمی‌شود اگر که تعامل با جامعه و مخاطب از طرف نویسنده اتفاق نیفتد. 

*پس شاید شما هم معتقدید که امروز برخی نویسندگان در تاریکی می‌نویسند و ارتباط با مخاطب و سلیقه امروز او ندارند؟

بله، در حال حاضر ما طرحی را در کانون اجرا می کنیم، که آثار قبل از اینکه به چاپ برسند به ارزیابی گذاشته می‌شوند. گروهی از مخاطبان این کتاب‌ها، که البته همه اهل مطالعه هستند، کتاب‌ها را می‌خوانند نظر خودشان را در مورد آن‌ها می‌گویند و اگر نهایتا به این نتیچه برسیم که این کتاب‌ها متناسب با علایق امروز کودک و نوجوان ماست، به انتشار می‌رسند. یا در طرحی دیگر کانون امکان ارتباط چهره به چهره نویسنده و مخاطب را در طرحی با عنوان دو پنجره تدارک دیده. باید بین تولیدکننده متن و خریدار آن ارتباط اصولی و درستی باشد تا اثری خلق بشود که بتواند اثرگذاری خود را داشته باشد. نویسنده ها باید با جامعه و مخاطب هدف خود ارتباط وسیع‌تری داشته باشند. 

* خانم حق‌پرست به عنوان سوال آخر، هدف شما از نوشتن چیست؟ من حتی در میان آثار شما کتاب‌هایی را دیدم که مربوط به مهارت‌های زندگی هستند. چه پیامی را می‌خواهید به مخاطب خود برسانید؟

بی‌تعارف من همیشه آرزو داشتم تا یک نویسنده واقعی باشم. آنچه را که باید از زندگی تجربه کنم و در آثارم آن‌ها را بروز دهم. هدف من قصه گفتن صرف نیست، بلکه در تمامی آثارم از کودک و نوجوان گرفته تا بزرگسال به دنبال تبلور روح انسانی، اخلاق انسانی و عشق در زندگی بودم. مسائل اجتماعی و اخلاقی روز جامعه را سعی دارم تا با زبانی متناسب با نوع مخاطبم به آن‌ها برسانم. من عاشق نوشتن هستم و به قول شاعر یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است. 

انتهای پیام/ 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار