مشهد؛

"کفشهایم کو؟" ملودرامی اجتماعی با پایانی خوش

تازه ترین ساخته کیومرث پوراحمد ملودرامی اجتماعی است با محور تعامل با بیماران مبتلا به آلزایمر که می تواند فیلم متوسطی در سینمای ایران بشمار آید.

به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، در دومین روز از جشنواره سیزدهم فجر در مشهد شاهد اکران فیلم "کفشهایم کو" به کارگردانی کیومرث پوراحمد در سینما هویزه و آفریقای مشهد بودیم.

کفشهایم کو یک ملودرام اجتماعی است با بازی درخشان رضا کیانیان در نقش حبیب کاوه و مینا وحید در نقش بیتا، ‌دختر حبیب. نقطه برجسته این فیلم رابطه عاطفی پدر و دختری است که سالهاست از هم دور مانده اند،‌ و پدر بنا به دلایلی دچار آلزایمر شده و همه خاطرات خود بجز خاطرات تلخ از جمله از دست دادن همسر و دخترش را فراموش کرده است. رضا کیانیان با بازی روانش بیننده را در صحنه های مختلف از جمله گریه و خنده با خود همراه می کند و مخاطب به خوبی می تواند با او همذات پنداری کرده و احساس او را درک کند. در سوی دیگر بیتا در تلاش است با پدری که در کودکی او باقی مانده ارتباط برقرار و همزمان راز و علت این جدایی را کشف کند.

فیلم در بستر داستان سعی دارد به بیماری مبتلا به آلزایمر بپردازد و بطور غیرمستقیم به خانواده هایی که درگیر بیمار آلزایمری هستند شیوه درست رفتاری را آموزش دهد. هرچند در جامعه امروز ما متاسفانه رفتار درستی با بیماران آلزایمری صورت نمی گیرد،‌ فیلمساز تلاش می کند با نشان دادن شیوه درست رفتاری با این بیماران روند بهبودی آنها و عوامل تاثیرگذار بر آن را به نمایش در آورد. این مطلب از دیالوگ پایانی همسر رویا نونهالی در نقش همسر حبیب به خوبی مشهود است که "اگر آلزایمر کار خودش را می کند، من هم کار خودم را می کنم."

فیلم علی رغم نقاط قوت،‌ دارای نقاط ضعفی نیز هست؛ از جمله تغییر رفتار ناگهانی همسر حبیب در بازگشت به ایران و پرستاری از شوهر سابقش-که گویا طلاق هم گرفته اند- گویی احساس همسرانه‌ای که سالهاست رنگ باخته بصورت اغراق آمیزی یک شبه برمی گردد و مادر قصه پوراحمد که معلوم نیست به چه دلیلی سالها پیش همسرش را ترک کرده دایه مهربانتر از مادر می شود!

بازی نه چندان جذاب مجید مظفری و برخوردهای تحکم آمیز او در رفتار با حبیب بر تلخی قصه می افزاید؛‌ هرچند پوراحمد سعی کرده در پلانی که عموی قصه حین شستن لباسهای حبیب تکیه بر دیوار می دهد و می‌گرید این تلخی را جبران کند؛ اما این حجم از سنگینی و تلخی بازهم بر دل مخاطب سنگینی می کند.

روایتهای بی ربط به موضوع اصلی فیلم از جمله ورود پرستار معتاد به داستان و خروج ناگهانی اش، داستان بیماری زن عمو و بهبود نیافتنش و سفر یکباره بهاره،‌ دختر عموی بیتا بیشتر شبیه حذف کاراکترهای داستان از قصه برای بهم چسباندن خانواده ای است که سالهاست از هم پاشیده شده و تاثیر دیگری در روال قصه ندارد.

اگر شکستن حرمتهای شرعی و عرفی را در برخی از صحنه های فیلم که کمابیش زیاد هم هست، نادیده بگیریم تنها نقطه قوت فیلم رابطه دختر و پدری است که مخاطب را تا پایان فیلم روی صندلی سینما نگه می دارد و فیلم را در رده فیلمهای متوسط سینما جای می دهد. هرچند اینگونه عنوان شده که پوراحمد برای حل این مساله شرعی در سکانسی که بیتا دستهای پدر را نوازش می کند از همسر کیانیان کمک گرفته اما در صحنه های متعددی از فیلم از جمله گرفتن ناخن پای حبیب، مرتب کردن موهایش و ... این حرمت شکنی ها وجود دارد.

موسیقی فیلم هرچند ساخته فردین خلعتبری است اما به گوش نمی آید! بجز صحنه ای که شعر پری کجایی زمزمه می شود!‌ تیتراژ پایانی فیلم نیز که در حال و هوای عید نوروز و سفره هفت سین است پایان خوش و مبارکی برای فیلم و خانواده بیتا رقم می زند.



انتهای پیام/ ا


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.