دی‌کاپریو و مولوی؛ از عرشه تایتانیک تا رعشه‌ عارفانه

ملاقات شمس و مولانا؛ این همان صحنه‌ای است که آقای ایوبی می‌گفت دوست دارد فیلمنامه‌اش را بخواند و اگر خوب بود اجازه ساخت آن را بدهد.

حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ملاقات شمس و مولانا؛ این همان صحنه‌ایست که آقای ایوبی می‌گفت دوست دارد فیلمنامه‌اش را بخواند و اگر خوب بود اجازه ساخت آن را بدهد اما حالا دیگر لازم نیست کسی از رئیس سازمان سینمایی ما اجازه بگیرد!

فهرست فیلم‌هایی که سینمای آمریکا درباره ایران ساخته خیلی بلند بالاست. حتی چند سال پیش مدتی وضعی پیش آمده بود که بی‌ربط‌ترین فیلم‌های آمریکا به سیاست را لااقل از کنار موضوعی که با کشور ما ارتباط داشت، عبور می‌داد. مثلاً در یک کمدی رمانتیک، یک فیلم ابرقهرمانی یا اثری که در ژانر کودک ساخته شده بود، شده یک متلک چند ثانیه‌ای هم به ایران می‌انداختند و می‌رفتند.

آن روزها اگر  کسی به خبرگزاری‌های سینمایی آمریکا سری می‌زد، مثلاً در هالیوود ریپورتر یا وَرایِتی و ... می‌دید هر تیتری که در آن کلمه ایران به کار رفته، به خبر پربازدید سایت تبدیل شده است.

ما از فیلم «سیصد» به بعد بیشتر متوجه این وضعیت شدیم و در داخل مرزهای خودمان کلی نشست و میتینگ و از این جور چیزها برگزار کردیم تا در آن‌ها، عمل شنیع آمریکایی‌ها‌ را محکوم کنیم، اما چه سود؟! 

بعضی‌ها نقد می‌کنند و می‌گویند ما هر چه داریم از گذشته است، اما در این نقد نباید متوقف ماند. ما حتی نکردیم که از آن گذشته هم خوب بهره ببریم. البته از این هم بدتر؛ از گذشته‌ی ما بهره بردند و اساساً گذشته‌مان را بردند، اما ما کاری نکردیم. مصداق بارز تاریخ‌دزدی از تمدن ایران، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی رومی است.

مولوی هفتاد هزار بیتِ فارسی در قوالب مثنوی و غزل دارد و فیه ما فیه بعلاوه مکتوبات و مجالس سبعه او که آثار منثورش هستند، به فارسی است، اما با کمتر از پنجاه بیت به لسان ترکی/ یونانی، ترکیه می‌خواهد او را از آن خودش کند.

به نظر معقول‌ترین راه برای مقابله با چنین مصادره‌ای، استفاده از ابزارهای مترقی عصر جدید باشد که در این مورد بخصوص، هیچ تاکتیکی به اندازه ساختن یک فیلم سینمایی خوب، در حد و اندازه‌های جهانی، مثمر ثمر نیست.

ده سال پیش بود که کشور قطر تصمیم گرفت از این ابزار کارآمد استفاده کند و تیر خلاص را به قضیه بزند. آن روزها هنوز پیوند و وِداد سیاسی میان دولت‌های ترکیه و قطر به اندازه امروز واضح و روشن نشده بود؛ آن روزها نه هنوز داعشی آمده بود، نه انقلاب‌های منطقه رخ داده بودند و نه هیچ کدام از ابتلائات اخیر تنوره کشیده بود که موضع‌گیری دولت‌های منطقه را شفاف‌تر کردند و پیوندها را پیداتر.

راجا سید مظفرعلی که فیلمسازی هندی است پنجم مهر ماه 1385 به قطر دعوت شد تا «مولوی، آتش هستی» را با سرمایه‌گذاری 22 میلیون دلاری تمیم بِن حَمَد آل ثانی برای زمانی قبل از 2007 میلادی که توسط یونسکو به سال مولوی نام‌گذاری شده بود، آماده کند.حتی گفته شده بود که ویتوریو استرارو برای تصویربرداری این پروژه انتخاب شده، اما قطر هیچ وقت سینما نداشت و نمی‌دانست که امکان ندارد با پول و پترودلار، بشود یک شبه از اوج شروع کرد.

این مرحله از بازی را ما برنده نشدیم، بلکه حریف در ناشی‌گری خودش پیچید و جا  ماند. فیلم «مولوی، آتش هستی» هیچ گاه ساخته نشد و کسی هم سرنوشت آن را هم پیگیری نکرد، اما حالا نوبت آن بود که ما کمی بترسیم و با چنین زمزمه‌ای که این بار به خیر گذشت، پیچ و مهره‌ها را تا ته سفت کنیم تا دفعات بعد کسی غافل‌گیرمان نکند.این اقدام فوری سینمای ایران لااقل پنج سال طول کشید.

سال 1390بود که اعلام شد مليسا كارتر و همسرش بهرام حیدری (کارگردان هنری) كه از مديران ارشد كمپاني ريل‌نايت هستند با بنياد فارابي وارد مذاكره شده‌اند تا فيلم «رومي و انسان كامل» را برمبنای زندگي مولانا و الهاماتی كه او از پيامبر اسلام(ص) گرفته به صورت مشترك با ايران توليد و پخش جهانی كنند. حتی در ابتدا گفته شد که آن‌ها براي بازي در نقش مولانا جانی دپ و دنيل دی‌لوئيس را در نظر دارند و بعد، صحبت‌هایی درباره حضور شان استون، پسر مسلمان شده الیور استون، کارگردان معروف آمریکایی در این فیلم مطرح شد.

فيلمنامه پروژه در اختيار بنياد سينمايی فارابی قرار گرفت تا خوانده شود و نام اين فيلمنامه هم هنوز جزو فهرست آثار ثبت شده در معاونت فرهنگي بنياد فارابی قرار دارد، اما خود فیلم هیچ وقت ساخته نشد.

برای کارگردانی این فیلم از الیور استون نام برده شد و البته گزینه‌های دیگری هم مطرح بودند که همگی جزو کارگردانان طراز اول جهانی‌ محسوب می‌شدند، اما پروژه‎‌های پایلوت ایران و آمریکا که برای راه اندازی‌شان روی ایرانی تباران سینمای آمریکا حساب شده بود، هیچ کدام به سرانجام نرسیدند. نمونه شاخص چنین نافرجامی‌هایی پروژه «لاله» است.

بهرام حیدری تیرماه 1390 راجع‌به تحقیقات فیلمنامه مولانا در مصاحبه‌‎ای گفته بود؛ [تحقیقات درباره «رومی» حدود 10 سالی طول کشید. ما کار تحقیقات را به همراه آقای دکتر سلیمان پناه انجام دادیم. ایشان دکترای جامعه‌شناسی دارند و سال‌ها در قم اقامت داشته‌اند و در آنجا هم عرفان و علوم اسلامی خوانده‌اند و الان محقق اسلامی هستند. در رابطه با پروژه‌های «عاشورا» و «رومی» هم خیلی به ما کمک کردند، بخصوص که قرار است این پروژه‌ها در ایران ساخته شود و آن‌ها را با قوانین اینجا هم سنجیدند]

اما معلوم نیست چطور پروژه‌ای که تحقیقات آن 10 سال زمان برده، این قدر راحت رها می‌شود.

به هر حال این نیز بگذشت و نوبت به دولت بعد رسید. هر قدر که محمد جواد شمقدری علاقمند به انجام پروژه‌های پایلوت بود و نتوانست به این ایده و آرزو دست برساند، حجت‌الله ایوبی هم به خاطر سابقه علاقمندی‌اش به مولانا جلال‌الدین محمد، می‌گفت که پیگیر ساخت پروژه‌ای در این زمینه است.

او بعد از برگزاری اولین فستیوال فیلم فجر در دوره‌ مدیریت خودش و هنگامی که در مراسم اختتامیه تجلی اراده ملی صحبت می‌کرد گفت: [من ٣٠،٢٠ فیلمنامه از فیلم‌هایی که قرار است سال آینده ساخته بشود را خوانده‌ام و سعی می‌کنم سر همه فیلم‌ها بروم، اما همچنان در انتظارم که یک فیلمنامه خوب درباره ملاقات شمس و مولانا بیاید. امیدواریم درباره این ملاقات اسرارآمیز کار خوبی انجام بگیرد وگرنه آنقدر از مولانا می‌خوانم که یکی پیدا شود و فیلمنامه‌اش را بنویسد]

از همین جا بود که مولوی‌خوانی و مولاناپیشگی ایوبی هم واقعاً آغازیدن گرفت و لحن او در تمام سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها، پر از غموض و رموز مثنوی و فیه ما فیه شد.

اما مدتی بعد که مجتبی راعی خبر از مطرح شدن پروژه مشترکی بین ایران و ترکیه به نام «طاووس مست» و با موضوع زندگی مولانا داد، مشخص شد که وعده‌ها راجع به مساعدت در این باره چندان جدی نیستند.

این پروژه در جلسه‌ای که بین راعی، سفیر ترکیه و حجت‌الله ایوبی برگزار شده بود هم مطرح شد، اما مدتی بعد این کارگردان اعلام کرد به دلیل مشکلات مالی و عدم انجام مساعدت‌های داخلی، نمی‌تواند کار را پیش ببرد. حجت‌الله ایوبی هم در این باره گفت: [پروژه آقای راعی متعلق به سال‌ها قبل است] و اضافه کرد[هنوز از طرف سازمان سینمایی کمکی به ایشان (مجتبی راعی) نشده است]

اساساً در دولت جدید، هیچ بودجه کلانی در اختیار هیچ کدام از فیلم‌های سینمایی قرار نگرفته و چند پروژه عظیم (مثل محمد -ص- یا رستاخیز) و یا لااقل مقداری گران قیمت (مثل بادیگارد و ایستاده در غبار)، یا در دولت قبل استارت خورده و بودجه گرفته بودند و یا هزینه‌هایشان توسط نهادهایی غیر از قوه مجریه تامین می‌شد.

با این حساب معلوم نبود رئیس سازمان سینمایی چرا می‌گفت منتظر فیلمنامه‌ای از مولاناست، چون مدتی بعد بالاخره چنین چیزی سر راهش قرار گرفت اما اساساً قرار نبود بودجه‌ای به آن تعلق بگیرد.

ایوبی یکی دوماه پیش مواضعش را در این مورد از فرم مدیریتی خارج کرد و به شکلی نصیحت‌وار خطاب به فیلمسازان داخلی گفت: [درخواستم این است که در تولیدات خود سعی داشته باشید مضامینی را تولید کنید که جهان تشنه آن است. فیلم‌هایتان عطر مولانا بدهد و نماینده ایران باشد]

اما این پایان ماجرا نبود، بلکه باز هم هالیوودی‌ها از راه رسیدند و ادامه بازی را به دست گرفتند. یکی دو هفته پیش اعلام شد که «دیوید فرانزونی» فیلمنامه‌نویس برنده اسکار، که آثاری مثل «گلادیاتور» را در کارنامه‌اش دارد، قرار شده سناریوی فیلمی را براساس داستان زندگی «مولانا» شاعر، فیلسوف و عارف مسلمان ایرانی زیر قلم ببرد.

او اعلام کرد با ساخت این فیلم می‌خواهد پرتره کلیشه‌ای سینمای غرب راجع‌به شخصیت‌ مسلمان‌ها را به چالش بکشد. قرار شده این فیلم به دوران تدریس مولانا، آشنایی‌اش با شمس و ارج نهادن او به دختر‌خوانده‌اش کیمیا بپردازد.

ملاقات شمس و مولانا؛ این همان صحنه‌ای است که آقای ایوبی می‌گفت دوست دارد فیلمنامه‌اش را بخواند و اگر خوب بود اجازه ساخت آن را بدهد اما حالا دیگر لازم نیست کسی از رئیس سازمان سینمایی ما اجازه بگیرد!

فیلمبرداری این پروژه قرار است از سال آینده آغاز شود و فرانزونی دو هفته پیش به همراه تهیه‌کننده کار، سفری را برای انجام تحقیقات و ملاقات با مولوی‌شناسان، به خاورمیانه آغاز کردند. حدس می‌زنید آن‌ها به کدام کشور رفته باشند؟ ترکیه.

حالا تازه این همه ماجرا نیست. فرانزونی این را هم گفته بود که علاقمند است لئوناردو دی‌کاپریو نقش مولوی و رابرت دنی جونیورز نقش شمس را بازی کنند، اما همین جمله باعث شد تا عامر رحمان، کمدین استرالیایی که اصالتی بنگلادشی دارد و منستانس وو، بازیگر تایوانی-آمریکایی، در فضای مجازی توئیتر با هشتک «#RumiWasntWhite»(رومی سفید نبود) غوغایی علیه دی‌کاپریو به راه بیاندازند.

اعتراض آن‌ها بر این اساس بود که مولوی سفیدپوست نبوده و نباید نقش او توسط دی‌کاپریو ایفا شود. همچنان مشاهده می‌شود، دو هنرپیشه زردپوست، این میم اینترنتی گسترده را به راه انداختند و لابد حرف حسابشان آن است که مولوی مال ماست.

ظاهراً مولوی مال همه است الا ما ایرانی‌ها و هر وقت که ما بخواهیم درباره این شاعر و عارف و نامی صحبت‌ کنیم، او می‌شود شهروند جهان، یعنی ملیت خاصی ندارد. اما همه حتی حاضرند به راحتی زبانی که او با آن تکلم و  نگارش می‌کرد را فراموش کنند و معلوم نیست با اسم بزرگ مقتدای مولوی قرار است چه بکنند؛ چون شمس به طور مشخص تبریزی است و تبریز نه تنها در دایره خاک ایران قرار دارد، بلکه حتی سال‌ها پایتخت این کشور بوده. شاید جمله فرانزونی که گفته بود می‌خواهد تصویری کلیشه‌ای مسلمانان در غرب را بشکند، خیلی‌ها را لااقل قدری خوشحال و خوش‌بین کرده اما چرا ما توجه نمی‌کنیم به پروژه‌ای که کشور قطر می‌خواست در این باره بسازد و موفق به انجام آن نشد؟!

قطعاً اگر قطر هم فیلمی در این باره می‌ساخت، تصویری علیه پیامبر اسلام و مکتب او ارائه داده نمی‌شد، اما بحث سر تفسیری است که از این مکتب می‌شود و به عبارت اولی، بحث بر سر ایرانی بودن یا ترکیه‌ای بودن مولاناست. فرانزونی به همراه تهیه کننده پروژه به ترکیه رفته‌اند، آن‌ها کاری را انجام دادند که اگر پروژه قطری «مولوی، آتش هستی» در غبار زمان محو نمی‌شد، قرار بود توسط سازندگان آن انجام بگیرد. این برای ما خوب نیست.

همین حالا می‌شود با تولید کنندگان آمریکایی فیلم مولانا وارد مذاکره شد و روی روند ساخت پروژه تاثیرگذاری کرد، اما متاسفانه دیده می‌شود هیچ اراده‌ای در این زمینه فعال نیست و ما هر نوع واکنشی نسبت به این موضوع را نهایتاً موکول می‌کنیم به زمانی بعد از اکران جهانی فیلم و مثل سابق، با چند میتینگ و سخنرانی و ... سعی می‌کنیم بر آتش دلمان خنکای آب بنشانیم و تمام؛ اما چه سود؟! وقتی نژاد این بلبل پارسی‌گوی را ربودند، سرگذشتی که از آن به بعد در زمزمه‌ها و گفتگوها و خاطره‌ها می‌گذرد، دیگر از آنِ موجودی دیگر است که نسبتی به مولانای ما ندارد. او خودش در این باره گفته است؛ « چون که گل رفت و گلستان درگذشت / نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت».



یادداشت از: میلاد جلیل زاده



انتهای پیام/



اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۳۱ ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
هرچقدر هم که تاریخ و فرهنگ غنی داشته باشیم، وقتی که عرضه دفاع کردن ازش رو نداشته باشیم، فایده ای نداره...
آخرین اخبار