چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/

دوربین‌ها خاموش!! اینجا سربازان آمریکایی جنایت می‌کنند/ چشم‌هایم؛ شغلم بود

وقتی سربازهای آمریکایی فهمیدند گلوله‌هایی که به کمرهایشان بسته‌اند از اورانیوم ضعیف‌شده تهیه شده، فرماندهان را کشتند.

به گزارش خبرنگار گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان حمید بهمنی متولد 1342 و اهل آمل است؛  هنوز ته لهجه‌ای از آن حوالی دارد. سال 1368 همکاری با سازمان صداوسیما را آغاز کرده، حرفه‌اش تصویربرداریست و فعالیت در حوزه‌های مختلف ورزشی و فرهنگی را در روزمه‌اش دارد، بهانه دیدارمان با وی، گزارش جدیدیست که کمیته انگلیسی چیلکات از جنایات جنگی عراق منتشر کرده است.


هنوز گروه آماده تصویربرداری نشده... او گفتگو را شروع می کند؛ به اندازه جوانی که در دهه سوم زندگی اش باشد انرژی دارد. با تصویربردارها گرم‌ احوال‌پرسی می‌کند اما حال و احوال پرسی‌اش با دوربین‌ها طور دیگریست...

بهمنی :«آقای حسینی! (تصویربردار گروه) دوربینت چنده؟

حسینی: «آقای بهمنی دو دوربینه اومدیم»

بهمنی: «به به! به به! چی هستن دوربین‌ها؟»

حسینی: « یه 170 همراهمونه ، یه 510 »

بهمنی: «من نوکر دوربین همتونم هستم»


چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/
 حمید بهمنی و تنها فرزندش «سمیع»

تا تصویربردارها آماده شوند از خاطرات تصویربرداری اش در استادیوم آزادی می گوید که چطور وحید طالبلو و مهدی مهدوی‌کیا با دوربین او هماهنگ می‌شدند، بعد شوت می‌زدند.
همانطور که از خاطرات ورزشی‌اش می‌گوید من به "جنگ عراق" فکر می‌کنم، به "اورانیوم"، به "کپسول اکسیژن"، که این روزها به جای دوربین، روی دستش این طرف و آن طرف می‌برد و به "چشم‌هایش".


چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/

 

 
تصویربردار جنگ بوسنی و  افغانستان، به " عراق" می‌رود

گفتگو را از "تصویربرداری در جنگ" آغاز می‌کنم؛ جنگ ایران و عراق اولین جنگی بوده که تجربه‌اش کرده البته در لباس زرمنده و نه تصویربردار: «من اول در جنگ ایران و عراق در عملیات والفجر مقدماتی والفجر یک و دو و عملیات خبیر بودم. در جنگ‌های بین المللی هم که به عنوان تصویربردار حضور داشتم، جنگ یوگسلاوی صربستان و سارایوو بود و بعد هم جنگ افغانستان، که طالبان در افغانستان حکومت می‌کرد و احمد شاه مسعود مبارزه می‌کرد، من آن موقع در قندوز و قندهار و کابل بودم. نوروز 1382 هم در جریان حمله آمریکا به عراق، به این کشور رفتم».

 
چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/



مأموریت عراق را از ته‌ دل قبول کردم

از روزی که موضوع اعزام به عراق با او مطرح شد می‌پرسم؛ «زمان تاسیس شبکه العالم بود و آقای دکتر بهشتی‌پور رئیس این شبکه بودند؛ من را خواستند و وقتی رزومه‌ام را دیدند، درست اول فروردین 1382 و در اوج جنگ عراق گفتند که به جنوب عراق برم که آنجا به لحاظ خبری از جاهای دیگر مهمتر بود». می‌گوید پذیرش ماموریت عراق سخت نبوده « دوست داشتم این را هم تجربه کنم؛ احساس کردم برای کشور و ملتم با ارزش است. این را از ته دل قبول کردم که یک ماموریت گرانبهاست و آن را با جان و دل قبول کردم».


تأکید می‌کند با Press Pass یا گذرنامه خبرنگاری به عراق رفته: «از خرمشهر خارج شدیم به سمت شلمچه. اونجا کاملا به لحاظ قانونی چک شدیم و با پاسپورت خبرنگار بین‌المللی از شهر بندری تمومه وارد عراق شدیم. یگ گروه هفت نفر بودیم که با واحد SNG  عازم عراق شدیم. 


چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/

 


هر آنچه را در ورود به کشور عراق دیده با جزئیات به خاطر دارد: « وقتی وارد شهر بصره شدیم، فرمانده نظامی شهر بصره که یک انگلیسی بود با محافظاش آمدند و از ما پاسپورت خبرنگاری خواست؛ من اونجا چشم‌هایم پر از اشک شد که یک نفر از آن سر دنیا آمده و در خاک کشور دیگر از ما پاسپورت می‌خواهد. مجسمه های بزرگ صدام هم برای من خیلی جالب بود که به فرماندهانش دستور می‌دهد و فرمانده‌هان هم سمت خرمشهر و آبادان را نشان می‌دهند، یعنی حمله به این سمت. اونجا یاد هشت سال غریبانه جنگیدن خودمان افتادم؛ بسیج تمام دنیا علیه ما و کمکی که به صدام می شد».


جایی که من می‌رفتم خبرنگار نمی‌توانست بیاید

می‌گوید در آغازین روزهای جنگ عراق استدیوهای شبکه العالم و سحر منتظر تصاویر ارسالی او از عراق بوده‌اند: «یک کوله‌پشتی داشتم که کابل و تجهیزات داخلش بود. خبرنگار داشتم اما جایی که من می‌رفتم خبرنگار نمی‌توانست بیاید. سربازهای آمریکایی‌ می‌جنگیدند و من پشت سرشان می‌رفتم. شهرهای "الاماره"، "ناصریه" و "الرمادی" را ما پوشش می‌دادیم. من با تلفن در تماس بودم و تصویر (شبکه) را نداشتم یا استدیوی تهران تصاویر من را نداشت که بداند مدالیوم را چطور باز کند. باورتان نمی‌شود من با حساسیت خودم مدالیوم را طوری طراحی می‌کردم که آن کارگردانی که در تهران است دستش باز باشد و  بتواند با چهار نفر دیگر ارتباط برقرار کند.


ضبط 45 دقیقه برنامه زنده با "دوربین روی دست"

در خرابه‌های جنگ با پتو "بک گراند" مجری را درست می‌کردم و صندلی را که پایه نداشت با آجر آماده می‌کردم تا خبرنگار و کارشناس بنشینند و گفت‌وگو کنند. خودم صدابرداری می‌کردم و 45 دقیقه بدون پایه و "دوربین روی دست" مصاحبه زنده ضبط می‌کردم؛ دوربین 135 هم خیلی سنگین است. برق هم نبود و باید حواسم به باتری هم باشد».


خط قرمز ما را عبور کنی، می‌زنیم! 

حمید بهمنی، کارت خبرنگاری بین‌المللی داشته و به همین دلیل سربازان حق متوقف کردن کار او را نداشته‌اند؛ با این حال سربازان آمریکایی بارها از تصویربرداری او ممانعت کرده اند: «بارها من را تهدید کردند که اگر تو را بزنیم مقصر خودت هستی؛ خط قرمز ما را عبور کنی می‌زنیم. ولی وقتی پاسپورت من را نگاه می‌کردند که من خبرنگار بین‌المللی هستم، کاری نمی‌کردند.


زمانی بود که ما در کوچه پس کوچه‌ها عبور می‌کردیم که من یک مرتبه متوجه شدم تعدای از سربازان آمریکایی درها را می‌شکنند و وارد خانه‌ها می‌شوند. من هم پشت سرشان رفتم... دوربین روی دستم بود...  سربازها درب خانه را می‌شکستند و وارد می‌شدند... با ورود سربازها، زن‌ها و بچه‌ها جیغ می‌زنند؛ سربازها هم جیغ می‌زدند، برای اینکه رعب و وحشت ایجاد کنند. تو همین لحظه بود که یک مرتبه سرباز برگشت و دید من با دوربین روشن پشت سرش هستم اسلحه را روی من مسلح کرد و گفت از اینجا برو بیرون... .


 چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/




وقتی سرباران مست آمریکایی در کوچه‌های بصره ، پرسه می زدند

هیچ وقت یادم نمی‌رود الان هم که تعریف می‌کنم بدنم می‌لزرد، وقتی سرباز آمریکایی مست می‌شود و بچه‌های کوچک در بصره در کوچه بازی می‌کند... ماشین، یکی از این بچه‌ها را می‌اندازد وقتی آمدم دوربینم را روشن کنم سرباز دستش را روی لنز دوربین من می‌گذارد و می‌گوید:
NO! NO! NO! Camera NO بعد با هم میخندند و یکی به اون یکی میگه "یه بچه رو زدی کشتی بذار بلندش کنیم و ببریمش؛ اون یکی در جوابش گفت نه من یک سگ رو زدم از این سگ‌ها اینجا زیاده. 


خبرنگار سی.ان.ان از من پرسید چرا این تصاویر را گرفتی؟ چه چیزی را می‌خواهی نشان بدهی؟ خشونت آمریکایی‌ها را؟ من گفتم این‌ها اسلحه روی دوششان است من هم دوربین در دستم هست... من هم می‌خواهم اتفاق‌های بزرگی که در این جنگ افتاده را ضبط کنم تا مردم دنیا قضاوت کنند کسی که مدعی  دفاع از حقوق است و دم از امنیت هر کشوری می‌زند چگونه عمل می‌کند».


دوربینت آلوده به اروانیوم است؛ مواظب باش!

آلوده بودن مناطق جنگی به اورانیوم را مطلع بوده‌اند البته زمانیکه دیگر کار از کار گذشته بود: «از تهران و شبکه العالم به ما زنگ زدند و گفتند به اشیاء زمینی دست نزنید منطقه کاملا آلوده است و دارند اورانیوم ضعیف شده به کار می‌برند. البته این هشدار برای ما خیلی دیر بود چون همان دوربینی که در دست من بود آلوده شده بود.


در سلاح‌ها و گلوله‌ها و پوکه‌ها از اورانیوم استفاده می‌کردند. پوکه‌های را طوری طراحی کرده بودند که انقدر قشنگ و زیبا بود، هرکسی می توانست به آنها دست بزند و با خودش ببرد. حتی بچه‌های آنجا با این‌ها بازی می‌کردند. 


عروسک‌های اورانیومی؛ سوغاتی سربازان آمریکایی

حتی عروسکهایی طراحی شده بود که آلوده بود. الان که می‎‌گویند ترور بیولوژیک آن موقع اتفاق می‌افتاد. دو هزار و 200 تن از اورانیوم ضعیف شده در جنگ افزارهایشان استفاده کرده بودند. سازمان محیط زیست جهانی هم تأیید کرد؛ پزشک هسته‌ای هم آنجا بود. این ها را که نمی‌شود روی موش آزمایش کرد، می‌آیند در آن مناطق آزمایش می‌کنند. 


به سرباز‌ها و نیروهای نظامی خودشان هم رحم نکردند. وقتی سربازهای آمریکایی فهمدید گلوله‌هایی که به کمرهایشان بسته‌اند از اورانیوم ضعیف‌شده تهیه شده بین خودشان درگیری شد. سربازان فرماندهان را کشتند. حتی خودکشی کردند و خبر و تصویر اینها در رسانه‌های دنیا منتشر شد».


آخرین مأموریت کاری، در فاصله یک متری با اورانیوم/ پزشک انگلیسی: چشم‌هایت خوب شدن ندارد 


آخرین روز مأموریت کاری‌ حمید بهمنی در عراق با یک انفجار به پایان رسیده: «درگیری در یک خرابه بود...  سرباز آمریکایی در فاصله یک متری شلیک می‌کرد، من هم از فاصله یک متری با سرباز آمریکایی به اصطلاح تصویر "Over shoulder" یا "از پشت سر" می‌گرفتم که یک متری من بمب را زدند و من با صورت به زمین خوردم و بیهوش شدم. بعد از چند دقیقه که به هوش آمدم دیدم از دو چشمم خون می‌آید و دست‌هایم تاول زده. من را به بیمارستان صدام بردند و گفتند پزشک انگلیسی شما را معاینه می کند. پزشک انگلیسی اول امتناع کرد اما وقتی متوجه شد من خبرنگار بین‌المللی هستم من را معاینه کرد و گفت شما متاسفانه چشم راستت را از دست دادی اما با چشم چپ تصاویر را تار می‌بینی؛ او گفته بود چشم‌هایش خوب شدن ندارد ».
 


چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/


 یازده روز تصویربرداری با چشم‌هایی که خونریزی دارد

او تا 11 روز پس از حادثه تنها با چشم چپش که تار می‌دیده و با وجود خونریزی تصویربرداری کرده: «با وجودی که تب شدید هم داشتم این را به گروه انتقال نمی‌دادم که روحیه آنها ضعیف نشود. به من گفته بودند ایشان بلافاصله به کشورش برگردد، مشکل ایشان درمانی ندارد و به مرور زمان آن چشم دیگر را هم از دست خواهد داد، چون این منطقه آلوده شده. یعنی همان موقع آنها مطلع بودند که آنجا آلوده است.


جنگ جهانی عراق؛ جایی برای آزمایش سلاح‌های هسته‌ای

این تصویربردار بین المللی می‌گوید آمار تصویربردارها و خبرنگارهایی که در جنگ عراق کشته شده‌اند بیشتر از دیگر جنگ‌هاست: «خیلی‌ها در بوسنی زخمی شدند خیلی‌ها در افغانستان ولی اینجا جنگ بین‌الملی بود که همه کشورها حضور داشتند؛ از استرالیا و اوکراین و ژاپن تا اسپانیا و حتی افسران ارشد کویتی که لباس سربازان آمریکایی را داشتند ... برای تشریح منطقه و ترجمه زبان. صهیونیست‌ها هم با لباس‌ها امریکایی در این جنگ حضور داشتند. و همه هم آمدند سلاح‌های هسته‌ای و جنگ‌افزارهای خودشان را در این جنگ امتحان کنند. و این را شما بدانید هرجا آمریکایی‌ها هستند انگلیسی‌ها هم کنارشان هستند».


چشم‌هایم؛ شغلم بود

حمید بهمنی می‌گوید از هیچ تصمیمی که در گذشته گرفته پشیمان نیست « اگر همه دستشان شغلشان بود، من چشم‌هایم شغلم بود. اما من خوشحال هستم تصاویری ضبط کردم که تمام دنیا را به لرزه در آورد و دید دنیا نسبت به آمریکایی‌های عوض شد و دیدند که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها چه جنایاتی در عراق کردند. رهبری فرمودند کسانی که در بیداری اسلامی نقش داشتند مهمند؛ من خوشحالم که پیام‌رسان بیداری اسلامی بودم».
 

چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/

هنوز پشت دوربین می‌روم؛ زوم در تاریکی!

اتفاقی که برای حمید بهمنی در عراق افتاد پایان زندگی حرفه‌ای اش نبوده؛ او این روزها نویسندگی و کارگردانی برنامه‌های مستند را برعهده دارد و می‌گوید «پشت دوربین‌ هم می‌روم به شرط آنکه یک نفر در تنظیم کادر کمکم کند».
 


چند برش کوتاه از زندگی حرفه‌ای که با اورانیوم سوخت/



از او می‌خواهم در آخر این گفت‌وگو حرف دلش را بزند: «من چه باید بگویم؟ بگویم مسئولین حمایت کنند؟ نمی‌خوام گلایه بکنم، بعد از 13، 14 سال حال من دارد بدتر می‌شود. میزان اکسیژن من بیشتر شده است؛ ولی باید سخت‌تر دنبال دارو و درمان باشم. این روزها صحبت از ترور بیولوژیک هست، ولی صحبت از قربانیان آن که من هستم نیست. از طریق مجلس یا دولت هم پیگیری بین المللی صورت نگرفت، از مسئولین میخواهم که در این قضیه عقب نیفتند».


حمید بهمنی از پیگیری‌های بین‌المللی که درباره جنایات عراق افتاد هم گلایه دارد: «طبق گزارش‌ها در حمله آمریکا به عراق خیلی از بچه‌ها بر اثر اورانیوم ضعیف شده دچار سوء تغذیه شدند و مردند. خیلی از زاد و ولد‌ها با تولد بچه‌های معلول اتفاق می‌افتد. آقای بوش عذرخواهی می‌کند؟ آقای بوش جواب می‌دهد؟! آقای تونی بلر بعد از چند سال بابت جنگ عراق عذرخواهی کرده... چه اتفاقی می‌افتد؟! یمن چه اتفاقی می‌افتد؟! سوریه چه اتفاقی می‌افتد؟!»

گزارش تصویری گفتگو با حمید بهمنی را اینجا ببینید.


گفتگو از حسنیه السادات شبیری

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
-
ناشناس
۱۲:۳۸ ۲۹ شهريور ۱۳۹۵
معاد اینجا معنی میشود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۵ ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
درود خدا بر شما باد ای دلاور
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۳۵ ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
تامل برانگیز بود ممنون.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۵۹ ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
من فدای دوتا چشم شما
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۵۸ ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
خسته نباش دلاور. کارهات واقعا شجاعانه بود
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
ناشناس
۱۲:۴۳ ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
اینا باید تحت بیمه بازنشستگی باشن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۱۰ ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
دنیا خیلی بهم ریخته شده حجت ابن الحسن (عج)کجایی بیا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۰۰ ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
دمت گرم با غیرت ما فراموشت نمیکنیم چون فداکاری فراموش نمیشود در پناه حق
آخرین اخبار