بازخوانی بخشی از نامه 45 نهج البلاغه؛

امام علی (ع)الگوی ساده زیستی

امام علی (ع):من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنایم آن چیزی ذخیره نکرده ام و از زمین دنیا حتی یک وجب هم در اختیار نگرفته ام

امام علی (ع)الگوی ساده زیستیبه گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام علی (ع)در بخشی از نامه 45 کتاب شریف نهج البلاغه به فرماندار خود عثمان بن حنیف که دعوت مهمانی سرمایه‌داری از مردم بصره را پذیرفته بود می ‌فرماید:ای پسر حنیف،بدان كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مى‌كند و از نور دانش او فروغ مى  گيرد . اينك امام شما از همه دنيايش به پيراهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است. البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد ، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد . به خدا سوگند ، از دنياى شما پاره زرى نيندوخته‌ام و از همه غنايم آن مالى ذخيره نكرده‌ام  و به جاى اين جامه ، كه اينك كهنه شده است ، جامه‌اى ديگر آماده نساخته‌ام. 
 
همچنین امام در ادامه در مورد ساده زیستی خود می فرماید:آرى ، در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است ، «فدكى» بود كه قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . فدك و جز فدك را چه مى خواهم ؟ كه فردا ميعاد آدمى گور است . در تاريكى آن آثارش محو مى  شود و آوازه اش خاموش مى گردد . حفره  اى كه هر چه فراخش سازند يا گور كن بر وسعتش افزايد ، سنگ و كلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنه هايش را توده هاى خاك فرو خواهد بست . 

همچنین امام در مورد مهیا شدن برای ترک دنیا می فرماید: من امروز نفس خود را به تقوا مى پرورم تا فردا ، در آن روز وحشت بزرگ ، ايمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند . اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه‌هاى ابريشمين ، دست مى‌يابم . ولى ، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من، مرا به گزينش طعام‌ها بكشد و حال آنكه ، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد . يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكم‌هايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد .

همچنین امام با خواندن شعری ادامه می دهد: آيا چنان باشم كه شاعر گويد   

و حسبك داء آن تبيت ببطنة و حولك اكباد تحنّ الى القدّ « تو را اين درد بس كه شب با شكم سير بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغاله  اى » آيا به همين راضى باشم كه مرا امير المؤمنين گويند و با مردم در سختي‌هاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم ؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم ؟ مرا براى آن نيافريده  اند كه چون چارپايان در آغل بسته كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است ، غذاهاى لذيذ و دلپذير به خود مشغولم دارد يا همانند آن حيوان،رها گشته باشم كه تا چيزى بيابد و شكم از آن پر كند ، خاكروبه ها را به هم مى  زند و غافل از آن است كه از چه روى فربهش مى‌سازند و مرا نيافريده‌اند كه بى  فايده‌ام واگذارند ، يا بيهوده‌ام انگارند  يا گمراهم خواهند و در طريق حيرت سرگردانم پسندند ؟ 
   
امام ساده زیست شیعیان در این نامه گریزی به سخن مردمان آن زمان می‌زند و می‌فرماید:گويى يكى از شما را مى ‌بينم كه مى گويد ، اگر قوت پسر ابو طالب چنين است ، بايد كه ناتوانيش از پاى بيفكند و از نبرد با هماوردان و كوشيدن با دليران بازش دارد . بدانيد ، كه آن درخت كه در بيابانها پرورش يافته ، چوبى سخت تر دارد و بوته هاى سرسبز و لطيف ، پوستى بس نازك . آرى ، درختان بيابانى را به هنگام سوختن ، شعله نيرومندتر باشد و آتش بيشتر . من و رسول خدا(ص) ، مانند دو شاخه‌ايم كه از يك تنه روييده باشند و نسبت به هم چون ساعد و بازو هستيم .

امام علی(ع) در ادامه در مورد شجاعت و دلیری خود در نبردها می فرماید: به خدا سوگند ، كه اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند و به نبرد من برخيزند ، روى برنخواهم تافت و اگر فرصت به چنگ آيد به جنگ بر مى خيزم و مى كوشم تا زمين را از اين شخص تبهكار كج انديش پاكيزه سازم . چنانكه گندم را پاك كنند و دانه‌هاى كلوخ را از آن بيرون اندازند .


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار