تفسیرآیات 258-260سوره بقره

خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

تفسیرآیات 258-260سوره بقرهبه گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سرتاسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتما اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجره الهی را برای شما آماده می‌كنيم. در این گزارش تفسیرآیات 258-260سوره بقره را می‌خوانید:

أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَ هِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ ءَاتَهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَ هِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَاْ اُحْیِ وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَ هِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالْشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْظَّلِمِینَ
آیا آن کس (نمرود) را که خداوند به او پادشاهی داده بود، ندیدی که با ابراهیم درباره ی پروردگارش محاجّه و گفتگو می کرد؟ زمانی که ابراهیم گفت: خدای من کسی است که زنده می کند و می میراند، او گفت: من هم زنده می کنم و می میرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرق می آورد، پس تو (که می گویی حاکم بر جهان هستی،) خورشید را از مغرب بیاور. (در اینجا بود که) آن مرد کافر مبهوت و وامانده شد. و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند. (258)

در آیه ی قبل خواندیم که خداوند ولیّ مؤمنان است و آنان را از ظلمات خارج و به سوی نور می برد، این آیه و آیات بعد نمونه هایی از ولایت خداوند و بیرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح می کند.
در روایاتِ تاریخی آمده است که نمرود از پادشاهان بابل بود و حکومت مقتدرانه ای داشت او با حضرت ابراهیم درباره ی خداوند مباحثه و مجادله کرد. وقتی حضرت ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می کند و می میراند، او گفت: من نیز زنده می کنم و می میرانم. سپس دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، یکی را آزاد نمود و دیگری را دستور داد بکشند. وقتی ابراهیم علیه السلام این سفسطه و مغالطه را مشاهده کرد که این شخص چه برداشتی از زنده کردن و میراندن دارد و چگونه می خواهد افکار دیگران را منحرف کند، فرمود: خداوند طلوع خورشید را از مشرق قرار داده است، اگر تو ادّعا داری که بر جهانِ هستی حکومت داری و همه چیز در اختیار و تحت قدرت توست، خورشید را از مغرب بیرون بیاور!. آن موقع بود که نمرود مبهوت ماند و پاسخی جز سکوت نداشت.

پیام ها:
1- هرکس هرچه دارد از اوست. کافران نیز در دنیا از نعمت های او بهره مند می شوند، ولی از آن سوء استفاده می کنند. (اتاه اللّه)
2- قدرت وحکومت می تواند عامل استکبار وغرور گردد. (اتاه اللّه الملک... أنا اُحی و امیت...)
3- توجّه به افکار عمومی و قضاوت مردم لازم است. گرچه پدیده ی حیات یکی از راههای خداشناسی است و جواب نمرود صحیح نبود، ولی آن بحث ها و مجادله ها، افکار عمومی را پاسخ نمی گفت. (ربّی الذی یحیی و یمیت)
4- مغالطه و سفسطه، ترفند اهل باطل است. (انا اُحی و اُمیت)
5 - حقّ، اگر منطقی و مستدل ارائه شود، بر باطل پیروز وحاکم است. (فأت بها من المغرب فبهت الذی کفر)
6- در مباحثه ها از استدلال های فطری، عقلی و عمومی استفاده کنید، تا مخالفِ لجوج نیز مقهور و مبهوت شود. (فبهت الذی کفر)
7- کافر ظالم است، زیرا به خود ومقام انسانیّت ظلم کرده است. (لا یهدی القوم الظالمین)

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ اِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ ءَایَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرُ
یا همانند کسی (عُزَیر) که از کنار یک آبادی عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن بر روی سقف هایش فرو ریخته بود (و مردم آن مرده و استخوان هایشان در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت: خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده می کند؟ پس خداوند او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرد (و به او) گفت: چقدر درنگ کردی؟ گفت یک روز، یا قسمتی از یک روز را درنگ کرده ام! فرمود: (نه) بلکه یک صد سال درنگ کرده ای، به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی) نگاه کن (که با گذشت سالها) تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است، این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم) و (هم) تو را نشانه (رستاخیز) و حجتی برای مردم قرار می دهیم. (اکنون) به استخوان ها(ی مَرکب خود) بنگر که چگونه آنها را بهم پیوند می دهیم و بر آن گوشت می پوشانیم. پس هنگامی که (این حقایق برای آن مرد خدا) آشکار شد، گفت: (اکنون با تمام وجود) می دانم که خداوند بر هر کاری قادر و تواناست. (259)

آیه ی قبل گفتگوی حضرت ابراهیم با نمرود را بازگو کرد که پیرامون توحید گفتگو می کردند و هدایت از طریق استدلال بود و ابراهیم با استدلال پیروز شد. نمونه ی دوّم خروج از ظلمات به نور، در این آیه است که پیرامون معاد گفتگو می شود و هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملی صورت می گیرد. در تفاسیر و برخی روایات آمده است که نام این شخص «عُزیر» بوده است. در تفسیر المیزان می خوانیم که این شخص باید پیامبر باشد، زیرا خداوند با او سخن گفته است.

پیام ها:
1- به تمدن های ویران شده گذشته، باید به دیده عبرت نگریست و درسهای تازه گرفت. (مرّ علی قریة)
2- هرچند می دانید، امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید. (انّی یحی هذه اللّه)
3- صد سال مردن، برای یک نکته فهمیدن بجاست. (فاماته اللّه مأة عام)
4- گذشت زمان طولانی، خللی در قدرت خداوند وارد نمی آورد. (فاماته اللّه مأة عام ثم بعثه)
5 - رجعت و زنده شدن مردگان در همین دنیا و قبل از قیامت قابل قبول است. (أماته... بعثه)
6- نمایش، از بهترین راههای بیان معارف دینی است. (اُنظر الی طعامک و شرابک... و انظر الی... و انظر الی العظام...)
7- با اراده الهی استخوان محکم، متلاشی می شود، ولی غذایی که زود فاسد می شود، صد سال سالم باقی می ماند. (لم یتسنّه)
8 - نمایش قدرت پروردگار برای ارشاد و هدایت مردم است، نه برای سرگرمی و یا حتّی قدرت نمایی. (ولنجعلک آیة للناس)
9- خداوند صحنه ای از قیامت را در دنیا آورده است. (فاماته... ثم بعثه... وانظر الی العظام کیف ننشزها)
10- معاد، جسمانی است. زیرا اگر معاد روحانی بود، سخن از استخوان به میان نمی آمد. (وانظر الی العظام)
11- مشت نمونه ی خروار است. خداوند گوشه هایی از قدرت خود در قیامت را در دنیا به نمایش گذارده است. (فلمّا تبیّن له قال أعلم انّ اللّه علی کلّ شی ء قدیر)

وَإِذْ قَالَ إِبْرَ هِیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الْطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و(بیاد آور) هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ عرض کرد: چرا، ولی برای آنکه قلبم آرامش یابد. (260)
(خداوند) فرمود: چهار پرنده (طاووس، خروس، کبوتر وکلاغ)تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 280.* را برگیر وآنها را نزد خود جمع وقطعه قطعه کن (و درهم بیامیز) سپس بر هر کوهی در حدیث می خوانیم که اجزای مخلوط شده را بر سر ده کوه قرار داد. کافی، ج 8، ص 305.* قسمتی از آنها را قرار ده، آنگاه پرندگان را بخوان، به سرعت بسوی تو بیایند و بدان که خداوند توانای حکیم است.


تنها از یگانه ابر مرد تاریخ پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، یعنی علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً» اگر پرده ها کنار روند، بر یقین من افزوده نمی شود.غررالحکم و تفسیر روح البیان، ج 1، ص 416 . *ولی سایر مردمان همه دوست دارند که شنیده ها و حتّی باورهای خود را به صورت عینی مشاهده نمایند. چنانکه همه می دانند قند را از چغندر می گیرند، ولی دوست دارند چگونگی آن را مشاهده کنند.
در تفاسیر آمده است: حضرت ابراهیم از کنار دریایی می گذشت، مرداری را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتی از آن در آب و قسمتی دیگر در خشکی است و پرندگان و حیوانات دریایی، صحرایی و هوایی از هر سو آن را طعمه ی خود قرار داده اند. حضرت با خود گفت: اگر این اتّفاق برای انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود، در قیامت آنها چگونه یکجا جمع و زنده می شوند. لذا از خداوند درخواست کرد که نحوه ی زنده شدن مردگان را مشاهده کند. خداوند نیز با این نمایش، ابراهیم را به نور یقین واطمینان رهسپار نمود.

 

پیام ها:
1- زنده کردن مردگان، از شئون ربوبیّت خداوند است. (ربّ ارنی کیف تحیی)
2- برای آموزش عمیق، استفاده از نمایش ومشاهدات حسی لازم است. (أرنی)
3- کشف وشهود تنها برای کسانی است که مراتبی از علم، ایمان واستدلال را طی کرده باشند. درخواست (أرنی) ابراهیم پاسخ داده می شود، نه هر کس دیگر.
4- در پی آن باشیم که ایمان و یقین خود را بالا برده تا به مرز اطمینان برسیم. پژوهش و کنجکاوی یک ارزش است. (لِیطمئنّ قلبی)
5 - ایمان، دارای مراحل و درجاتی است. (لیطمئن قلبی)
6- قلب، مرکز آرامش است. (لیطمئنّ قلبی)
7- اولیای خدا، قدرت تصرّف در هستی را دارند که به آن ولایت تکوینی گفته می شود. (ثمّ ادعهنّ یأتینک سعیاً)
8 - معاد، جسمانی است و در قیامت بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. (یأتینک سعیاً)

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار