تربیت کودک را به مادر اجاره‌ای نسپاریم!

کارشناسان با آسیب‌شناسی واگذاری وظایف تربیتی خانواده به مهدکودک معتقدند که نباید تربیت کودک را به مادر اجاره‌ای سپرد.

تربیت کودک را به مادر اجاره‌ای نسپاریم!به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛  زندگی امروزی به شدت ماشینی شده است و اکثر آدم‌ها در حال دویدن برای رسیدن به مشغله خود هستند. زمان در این زندگی‌ با شتاب می‌گذرد. آدم‌های این زندگی، وقتی برای یکدیگر ندارند و تمام کارهای خود را بر حسب وظیفه یا به شکل ماشینی انجام می‌دهند. در چنین زندگی که حتی زن و شوهر وقت کافی برای با هم بودن ندارند بالطبع برای تربیت و نگهداری فرزند یا فرزندان خود نیز وقت کافی ندارند. با چنین وضعیتی سال‌هاست که سبک زندگی ایرانی‌ها تغییر کرده است. مادران چون گذشته نیستند و کمتر در خانه می‌مانند و برای نگهداری از فرزندانشان از مهدهای کودک یا والدینشان کمک می‌گیرند. در این میان بسیاری از خانواده‌ها در برزخ و دودلی میان نگهداری کودکانشان در خانه و آموزش و نگهداری در مهدهای کودک مانده‌اند. در حقیقت در این زندگی ماشینی، والدین از وظیفه اصلی خود که همان مراقبت و تربیت فرزند خود است شانه خالی می‌کنند و این مسئولیت را به دیگران می‌سپارند. همان فرزندانی که آینده جامعه را می‌سازند و والدین در قبال آنها مسئولیت دارند. این در حالی است که مهدها و بعد از آن مدارس نمی‌توانند نقش خانواده را برای فرزندان بازی کنند.

وظیفه اصلی این مراکز باید تعلیم و آموزش باشد و اگر هم کار تربیتی می‌کنند باید همگام و همسو با خانواده‌ها عمل کنند. به اعتقاد روانشناسان مهدکودک هیچ گاه به لحاظ تربیتی نمی‌تواند جای خانواده را بگیرد و چه بسا محتوای تربیتی این مراکز در تضاد و تعارض با محتوای تربیتی خانواده‌ها باشد. در این صورت مسائل و مشکلات فراوانی برای فرزندان و خانواده‌ها پیش می‌آید. با این رویکرد در گفت‌وگو با سه روانشناس به بررسی موضوع پرداخته‌ایم. دیدگاه‌های این سه روانشناس را در ادامه می‌خوانید.

تربیت کودکان را به مراکز آموزشی نسپاریم
پریسا قیاسی، روانشناس کودک
واگذاری نقش تربیتی خانواده‌ها به مهدها و مدارس قطعاً موضوع خوبی نیست. ما نمی‌توانیم زمانی که پدر و مادر برای تربیت فرزندان خود می‌گذارند را با مدت زمانی که بچه‌ها در مراکز تربیتی صرف می‌کنند به لحاظ کمی و کیفی برابر بدانیم. البته وقتی بچه‌ها بیشتر وقت خود را در مهدها سپری می‌کنند نباید انتظار داشته باشیم که نقش تربیتی پدر و مادر تأثیرگذاری لازم را داشته باشد و این در حالی است که فرزندان الگوبرداری اصلی خود را از رفتارها و عملکردهای پدر و مادر دارند تا از رفتار مربی‌های مهد یا معلم‌های مدارس. البته مهدها در بخشی از موارد تربیتی مانند افزایش مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی می‌توانند نقش قابل ملاحظه‌ای داشته باشند ولی باید توجه داشته باشیم که در مباحث تربیتی هم خانواده و هم مراکز تربیتی و آموزشی مانند مهدها و مدارس باید مکمل هم باشند و از یک سیستم واحد برای تربیت بچه‌ها استفاده کنند.


معمولاً و متأسفانه در مهدهای ما، خانواده‌ها در مباحث تربیتی و مشکلات بچه‌ها دخیل نیستند و بعضی از مهدها حتی خانواده‌ها را در جریان مشکلات و مسائلی که فرزندانشان دارند قرار نمی‌دهند و خانواده‌ها را از مسائل و رفتارهای کودکان خود بی‌خبر می‌گذارند. در این میان خانواده‌ها تصور می‌کنند که مهدها حلال مشکلات تربیتی فرزند دلبندشان هستند در حالی که اینگونه نیست و خانواده‌ها باید در زمینه تربیت کودکان خود نیز آموزش‌های لازم را ببینند. آسیب‌هایی که از جانب سپردن وظیفه تربیت به مراکز آموزشی متوجه بچه‌ها می‌شود بسیار است، اما مهم‌ترین آن ایجاد دوگانگی و حتی چندگانگی رفتاری در کودکان است. کارشناسان تربیتی معتقد هستند در امر تربیت، پدر و مادر نباید رفتارهای دوگانه داشته باشند این امر در مورد مراکز آموزشی هم صدق می‌کند. وقتی موضوع تربیت بچه‌ها به مهدها و مدارس سپرده می‌شود، علائم استرسی در اینگونه بچه‌ها به وفور دیده می‌شود و بچه‌ها دچار سردرگمی هستند که آیا باید رفتاری که در مراکز آموزشی فرا گرفته‌اند را عملی کنند یا آنچه در خانواده آموزش دیده‌اند. از این منظر بچه‌ها آسیب‌های جدی می‌بینند. به عبارت دیگر کودکان نمی‌دانند چه واکنشی از خود نشان دهند.


از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که مدارس و مهدها تغییر می‌کنند. به عبارتی بنا به دلایل مختلف بچه‌ها ممکن است هر سال را در یک مرکز آموزشی طی کنند و این خود باعث می‌شود که روش تربیتی متفاوتی را تجربه کنند. همین مسئله می‌تواند اثرات و آسیب‌های زیادی را به دنبال داشته و موجب سردرگمی و حتی بی‌ثباتی شخصیت بچه‌ها باشد. بد نیست خانواده‌ها به این نکته نیز توجه داشته باشند که آموزش بسیاری از رفتارهای کلیدی بر عهده مهدها و مدارس نیست و بچه‌ها باید این رفتارها را در خانواده و فامیل خود آموزش ببینند. رفتارهایی مانند احترام به بزرگ‌ترها، رفتارها و آداب جمعی، احترام به حقوق دیگران و مشارکت جمعی و همچنین مسئولیت‌پذیری باید توسط والدین به فرزندان آموزش داده شود و بچه‌ها آنها را در حریم خانواده یاد بگیرند.


به طور کلی باید گفت روش صحیح برخورد با مشکلات، در مراکز آموزشی به بچه‌ها آموزش داده نمی‌شود و مراکز آموزشی در این زمینه نمی‌توانند کاری انجام دهند و به همین خاطر است بچه‌هایی که صرفاً در این مراکز بزرگ می‌شوند شرایط پر استرس و پرتنشی را تجربه می‌کنند.

کوتاهی در دوره کودکی، مشکلات رفتاری در سن بلوغ
زهرا امام، کارشناس روانشناسی
در شرایط فعلی که پدر و مادرها با مشغله‌های زیادی مواجه هستند، بسیاری از آنها ناگزیر تربیت بچه‌های خود را به مراکز آموزشی همچون مهدها و پیش‌دبستانی‌ها می‌سپارند و انتظار دارند تا این مراکز تربیت بچه‌ها را بر عهده بگیرند و گاهی نقش والدین را بازی کنند. باید گفت این امر اتفاق چندان خوبی نیست، زیرا در بحث تربیت کودکان، هم مراکز آموزشی و هم خانواده باید در کنار هم باشند و هر یک به یک اندازه دخیل هستند. اگر والدین بخواهند نقش خود را به عهده مراکز آموزشی واگذار کنند مطمئناً بچه‌ها مخصوصاً بعد از سنین بلوغ دچار دوگانگی رفتاری می‌شوند. رفتارهای درست و صحیح در سنین بلوغ، ناشی از تربیت آنها در دوران کودکی است و اگر پایه و اساس تربیت فرزندان در سنین کودکی درست صورت نگرفته باشد، مطمئناً در رفتارها و عملکرد آنها در سنین بعد از بلوغ نیز نقش خواهد داشت.


در واقع خانواده‌ها باید آموزش‌های لازم را در خصوص تربیت فرزندان خود ببینند و آگاه باشند که تعهد نداشتن نسبت به مسئولیتی که در قبال فرزندان و نقش تربیتی دارند، می‌تواند چه صدماتی را به همراه داشته باشد و در این راستا رسانه‌ها و مراکز مشاوره نیز می‌توانند نقش داشته باشند و آگاهی‌ها و اطلاعات لازم را در این زمینه به خانواده‌ها ارائه کنند.
جدایی عاطفی کودکان از خانواده و فراموشی نقش و جایگاه تربیتی والدین اثرات جبران‌ناپذیری می‌تواند برای بچه‌ها به همراه داشته باشد. شاید این آسیب‌ها در دوران کودکی زیاد مشهود نباشد اما در دوران بعد از سنین بلوغ، در قالب‌هایی نظیر گرایش به مواد مخدر یا روابط عاطفی نادرست خود را بروز می‌دهد و باعث می‌شود بچه‌ها به گروه همسالان خود بیشتر گرایش پیدا کنند و از خانواده دور شوند. ماحصل کلام اینکه حتی اگر کودک خود را به مهد و پیش‌دبستانی و دبستان می‌سپاریم نباید وظیفه تربیتی خود را تمام شده تلقی کنیم. به نظرم این مراکز آموزشی باید نقش تربیتی خود را نه به طور مستقیم بلکه از طریق آموزش والدین ایفا کنند.

تربیت وارونه، افسردگی کودکان
نجمیه رستمی، عضو انجمن روانشناسی ایران
یکی از دلایلی که باعث شده است خانواده‌ها نقش تربیتی خود را فراموش کنند و آن را به مراکز آموزشی مانند مهدها و مدارس واگذار کنند و حتی وقت نکنند تا به این امر مهم بپردازند زندگی صنعتی و مدرن امروزی است. در گذشته مادران اکثراً خانه‌دار بودند و وقت بیشتری برای تربیت فرزندان خود اختصاص می‌دادند اما اکنون مادر و پدر بیشتر وقت خود را صرف کسب و کار می‌کنند. در کنار این باید چشم و همچشمی‌ها را نیز اضافه کنیم. این‌ها همه دست به دست هم می‌دهند تا نقش تربیتی خانواده کمرنگ شود.
بد نیست بدانیم در حال حاضر ما 17 مدل مدرسه داریم که البته در اصل هیچ تفاوتی با هم ندارند و نکته مهم هم در اینجاست که با این شرایط باز هم تربیت درستی اتفاق نمی‌افتد، زیرا هم خانواده‌ها اسیر چشم و همچشمی هستند و هم اینکه آموزش و تربیت ما شکل تجاری به خود گرفته است. موضوع دیگری که ما امروزه با آن روبه‌رو هستیم بحث تفاوت نسل‌ها است. در گذشته اگر بین نسل‌ها تفاوتی وجود داشت خیلی محدود بود ولی در حال حاضر فاصله بین نسل‌ها خیلی زیاد شده است و اصلاً بچه‌ها حرف پدر و مادر خود یا معلم و مربی خود را نمی‌فهمند و بالعکس. یعنی ارتباط مؤثری بین والدین و بچه‌ها و جود ندارد که خود این موضوع اثرات و آسیب‌های خاص خود را به همراه دارد. یکی از این آسیب‌ها، کاهش نقش خانواده و سپردن این نقش به مدارس و مهدها است که در نتیجه از‌هم‌گسیختگی فرزندان از خانواده را شاهد هستیم.
بررسی‌ها نشان می‌دهد که بچه‌ها در سنین 12-10 سالگی گسیخته می‌شوند و کنترل خانواده روی آنها کمرنگ می‌شود و حتی از بین می‌رود. در این زمینه می‌توانم به موردی اشاره کنم؛ دختر 9-8 ساله‌ای که با جنس مخالف خود ارتباط دوستی برقرار کرده است، تنها به این دلیل که مادر در فضای دیگری بوده و کنترلی بر رفتار فرزند خود نداشته است. اینکه می‌گویم در فضای خانه نبوده است، نه به این معنی که شاغل بوده، بلکه به این معنی که فقط به فکر خودش بوده و کاری با فرزندش نداشته است. متأسفانه بسیاری از والدین نسبت به وظایفشان در قبال فرزندان آگاهی ندارند و فقط به فکر خود هستند و از فرزندپروری غافل هستند.
از سویی در حال حاضر با موج افسردگی در میان کودکان و نوجوانان مواجه هستیم و مسلماً منشأ آن خانواده است، زیرا ارتباط مؤثر و خوبی بین والدین و فرزندان صورت نمی‌گیرد. والدین چقدر در کنار فرزندان خود هستند؟ در حالیکه فرزندان ما باید به لحاظ فرهنگی به قدری غنی باشند که اگر در کنار فرهنگ‌های دیگر در مدارس قرار گرفتند بتوانند خودشان را حفظ کنند و تهدید نشوند و درست به همین دلایل است که نقش تربیتی خانواده‌ها مهم‌تر از مدرسه است.
متأسفانه امروزه شکل تربیتی خانواده‌ها وارونه شده است. اینکه چقدر روش‌های تربیتی مهدها و مدارس درست و اصولی است باید بگویم که متأسفانه هیچ نظارت درستی روی مهدها و مراکز آموزشی وجود ندارد. هر یک از مربیان و معلم‌هایی که در مراکز آموزشی فعالیت می‌کنند در ابتدا باید خود دارای سلامت روان باشند تا بتوانند بچه‌هایی که مسئولیت آنها را بر عهده دارند درست تربیت کنند. ولی مربی داریم که خودش اقدام به خودکشی کرده است، شما چطور انتظار دارید بچه‌ای که زیر دست اوست درست تربیت شود؟
بعضی از مدارس و مهدها ادعا می‌کنند که از روانشناس استفاده می‌کنند در حالی که آنها فقط یک مشاور بیشتر نیستند، و به این ترتیب مهدها از زیر بار مسئولیت‌های خود شانه خالی می‌کنند. متأسفانه امروزه ما از مهره‌های درست برای تربیت فرزندانمان استفاده نمی‌کنیم و این نداشتن آگاهی خانواده‌ها در کنار زندگی صنعتی باعث شده است تربیت فرزندان ما به خطر بیفتد.

مراکز آموزشی نمی‌توانند جای خانواده را بگیرند
با توجه به مطالب پیش‌گفته و تأکید صریح سایر روانشناسان، مراکز آموزشی همچون مهد و مدرسه نمی‌توانند کارکردهای تربیتی خانواده را بر عهده بگیرند. روانشناسان معتقدند کودکانی که به جای مهدکودک حتی نزد پدربزرگ و مادربزرگ‌هایشان بزرگ می‌شوند مفهوم عمیق‌تری از خانواده در ذهنشان نقش می‌بندد و در نوجوانی افرادی آرام و منطقی و بدون مشکلات رفتاری هستند. به اعتقاد آنان مهد و مدرسه علاوه بر وظایف آموزشی، صرفاً به دلیل ایجاد فضایی مناسب برای تعامل بچه‌ها با همسالان خود می‌توانند در بعد اجتماعی‌شدن بچه‌ها به والدین کمک کنند اما در سایر وجوه تربیتی نمی‌توانند جای اعضای خانواده را بگیرند. البته این به معنای کمک نکردن مراکز آموزشی در این زمینه نیست بلکه این مراکز صرفاً باید نقش تسهیل‌کننده را در این زمینه داشته باشند و خانواده‌ها نیز نباید وظایف اصلی خود را در این زمینه فراموش کنند و به دیگران بسپارند. حس امنیت و صمیمیتی که کودکان در خانه و خانواده حس می‌کنند در هیچ کجای دیگری از آن برخوردار نخواهند شد و ارمغان تربیتی که والدین به بچه‌ها می‌دهند در هیچ جای دیگری قابل عرضه نخواهد بود. در واقع بی‌آنکه قصد ناچیز شمردن نقش آموزشی مربیان را داشته باشیم باید بگوییم مهد و پیش‌دبستانی مثل مادری اجاره‌ای هستند که هرچقدر هم دلسوز باشند نمی‌توانند نقش مادر واقعی را برای بچه‌ها ایفا کنند.

منبع: جوان

انتهای پیام/

 

برچسب ها: روانشناسی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.