بر سر تربت ما چون گذری همت خواه

به گزارش خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاران ؛

خود را با تو برابر گرفتن، حافظا

راستی که دیوانگی است!

(گوته)

شاعران بزرگ ما را همه جهان می‌شناسند. ما هزار سال در ادبیات، آقای عالم بوده‌ایم و در میان تمام ستاره‌های کهکشان ادب فارسی ، این خواجه حافظ شیرازی (ملقب و معروف به لسان‌الغیب) است که خود فارسی ‌زبانان بیشتر از همه با او مانوس هستند.

اشعار حافظ را همه می خوانند و در تمام خانه‌های ایرانی کنار کلام الله مجید، دیوان او را هم نگاه می دارند.

شاید یک دلیل اصلی این قضیه را بشود سنت فال گرفتن با دیوان حافظ دانست اما اول باید پرسید که اساساً چرا ایرانی ها با این دیوان فال می گیرند و چرا لسان‌الغیب تا این حد نزد مردم ما محبوب است که همه، راز دل خود را با کتاب شعر او می‌گشایند و از خانه‌ی دلهایشان برای هر بیت از غزل حافظ سفیر می‌فرستند؟

حافظ، ترجمانی عاشقانه از قرآن است به زبان عصر و مصر خود و جادوی شعر او از بالاترین هاست که سرچشمه می‌گیرد.

*اولین تفال با دیوان حافظ

این قضیه خیلی معروف است که عده‌ای آدم خشک مغز و متعصب (همان تیپ افرادی که حافظ در غزل‌هایش مرتب به آنها طعنه می‌زنذد و خرده می‌گیرد)، بعد از مرگ او با دفن این شاعر به شیوه اسلامی مخالفت کرده و گفتند: کسی که مرتب دم از میگساری و... می‌زده مسلمان نبوده است.

در مقابل عده‌ی دیگری هم بودند که سخت از این شاعر محبوب دفاع می‌کردند تا اینکه قرار شد تفالی با دیوان حافظ بگیرند و ببینند که خود او چه می‌گوید!

قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ که گرچه غرق گناه است، می‌رود به بهشت

این بیت، مخالفان را به شدت تحت تاثیر قرار داد و باعث شد که شمس‌الدین محمدبن بها‌الدین شیرازی، با عزت و احترام در گلگشت مصلای شیراز دفن شود.

*حافظ و غربی‌ها

بسیاری از ادب پژوهان جهان‌ از اعراب گرفته تا ترک‌ها و آنگلوساکسون‌ها، توجه ویژه‌ای به حافظ شیرازی داشته‌اند اما شاید غیر از ایران در هیچ جای دنیا مثل آلمان به حافظ توجه نشده باشد.

گوته؛ بزرگترین شاعر آلمان، یکی از اصلی ترین ارادتمندان به این شاعر ایرانی است. او که حافظ را استاد معنوی خودش دانسته، می گوید:

حافظا، در غزل‌هایت می‌شنوم

که شاعران را بزرگ داشته‌ای.

بنگر که اینک پاسخی فراخورت می‌دهم:

بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگ‌داشتِ اوست.


و همچنین؛

خود را با تو برابر گرفتن، حافظا

راستی که دیوانگی است!

کشتی‌یی پُر شتاب و خروشان

به پهنهٔ پُر موج دریا در می‌آید،

و مغرور و دلیر به دلِ خیزاب‌ها می‌زند.

آن و دمی است که اقیانوس درهم‌اش بشکند.

ولی این تخته‌بند پوده همچنان به پیش می‌راند.

در غزل‌های سبک‌خیز و تندآهنگِ تو

خنکای سیال دریا است،

و فورانِ کوه‌وار آتش نیز.

و گدازه‌ها مرا در خود غرق می‌کنند.

با این همه خیالی نیز درونم را می‌آکند

و شجاعت‌ام می‌بخشد.

مگر نه آن‌که من نیز در سرزمینِ خورشید

زیسته و عشق ورزیده‌ام


و یك شعر دیگر او در وصف حافظ؛


باشد اگر این دنیا در هم شکند

حافظ، از شور به‌هم‌چشمی تو می‌بالم

در بد و خوب شریکیم و وفادار و سهیم

توأمانیم و ز یک گوهر و همزاد همیم

چون تو خواهم ره دل پویم و نوشم می ناب

هم کنم فخر بر این زندگی شعر و شراب

شو کنون با شرر آتش خود نغمه‌سرا!

گر چه پیری، دل پرشور و جوانیست ترا


حتی نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی که مقدار قابل توجهی از تفکرات فلسفی‌اش را در قالب شعر بیان کرده در خطاب به حافظ چنین می‌سراید که :

میخانه‌ای که تو برای خویش

پی‌افکنده‌ای

فراخ‌تر از هر خانه‌ای است

جهان از سر کشیدن می‌یی

که تو در اندرون آن می‌اندازی،

ناتوان است.

پرنده‌ای، که روزگاری ققنوس بود

در ضیافت توست

موشی که کوهی را بزاد

خود گویا تویی

تو همه‌ای، تو هیچی

میخانه‌ای، می‌یی

ققنوسی، کوهی و موشی،

در خود فرو می‌روی ابدی،

از خود می‌پروازی ابدی،

رخشندگی همهٔ ژرفاها،

و مستی همهٔ مستانی

- تو و شراب؟!

*حافظ هیچ وقت تمام نمی شود

گذشت زمان و ایجاد بعضی تحولات در زبان امروزی، ممکن بود بین ما و شعرای بزرگ گذشته‌ی ادب فارسی فاصله بیاندازد اما اتصال این بزرگان به منبع نا تمام معنا باعث شده است که هیچگاه چنین اتفاقی نیفتد.

خواجه حافظ شیرازی هم از آن جمله بزرگانی است که گذشت هفت قرن از تاریخ وفات او و زنده ماندن غزلیات نابش در میان مردم ما (و حتی جهان) نشان می دهد که کلمات او تاریخ مصرف دار نیستند و قرار نیست که هیچ وقت دوره حافظ شیرازی به سر برسد.

ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد مسائل حكمی با نكات قرآنی


یادداشت از: میلاد جلیل‌زاده/


انتهای پیام/ اس