حسین رفیعی در سین‌ جیم فرهنگی؛

من آخرین نسلی بودم که پیاده به مدرسه می‌رفت/ سه بار خانه‌مان را آتش زدم

حسین رفیعی بازیگر و مجری تلویزیون از شیطنت‌های کودکی خود گفت.

حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین رفیعی، متولد دی ماه سال 1348 در تهران است. وی فارغ‌التحصیل رشته‌ نقاشی است و فعالیت‌های هنری خود را در عرصه بازیگری از سال 1372 آغاز کرده است.

حسین رفیعی که بیشتر او را با شخصیت «فَ فَ» در برنامه «نیم‌رخ» به خاطر دارند، در آثاری چون «شیر و عسل»، «جنگ 77»، «رفیق فابریک»، «سفر به چزابه» و ... نقش‌آفرینی کرده است. همچنین در برنامه‌های بسیاری به عنوان مجری حضور داشته است.

در ادامه گفتگوی ما را با این هنرمند می‌خوانید:


سین: یک بیوگرافی مختصر از خودتان بگویید.

جیم: من حسین رفیعی هستم. متولد 15 دی ماه 1348 در محله نظام‌آباد تهران. لیسانس نقاشی دارم و فعالیت هنری‌ام را با برنامه «39» از سال 1372 آغاز کردم و در آثاری چون «سفر به چزابه»، «شیر و عسل»، «کمکم کن»، «رفیق فابریک» و ... نقش‌آفرینی کردم. از سال 1377 وارد عرصه‌ اجرا شدم که «نیم‌رخ» شاخص‌ترین کارم در این زمینه است.


سین: کودکی شما چگونه گذشت؟

جیم: کودکی من با انقلاب و جنگ همراه بود. من در کودکی در کنار تحصیل پیش پدرم کار می‌کردم و کارهای مرمت آثار قدیمی را انجام می‌دادم. نسل من آخرین نسلی بود که پیاده به مدرسه می‌رفت، تلفن همگانی را می‌شناخت، با 15 هزار ساندویچ می‌خوردند، تفریحشان ساختن قایق کاغذی بود و ... در حال حاضر در همان مغازه‌ای که در کودکی همراه پدرم کار می‌کردم، آتلیه نقاشی دارم.


سین: بازی و تفریح شما در کودکی؟

جیم: بازی‌های ما در کودکی سراسر شور، نشاط و ورزش بود. تابستان‌ها دوچرخه‌سواری می‌کردیم. خودمان پنچری دوچرخه‌هایمان را می‌گرفتیم، ترمز دوچرخه‌هایمان دمپایی ابری‌هایی بود که روی زمین می‌گذاشتیم و ترمز می‌کردیم. ما که پدرانمان هم وضع مالی خوبی داشتند؛ اما بلال و فرفره و ... می‌فروختیم. در آن موقع جمله‌ای داشتیم که حالا آن منقرض شده است، می‌گفتیم،‌ «شما همه با هم، من خودم تنها و یک یار هم در دلم دارم» اما این روزها از آن یار در دل، خبری نیست. امیدوارم بچه‌های الان از پدر و مادرهایشان بپرسند و بچه‌ها به آن روزها برگردند.


سین: کارتون مورد علاقه شما در کودکی؟

جیم: «رابین‌هود»، «محله برو بیا»، «مارکوپولو» و ... من عاشق «روپرت» بودم.


سین: بچه‌ درسخوانی بودید؟

جیم: نه درسخوان بودم و نه تنبل. یک معلم داشتیم که می‌گفت: «اگر خوب درس نخوانید، در زمان رسیدن انگورها هم شما را می‌بینم» که منظورشان شهریور ماه بود. تقلب کردن در زمان ما خیلی مرسوم بود و همیشه به معلم‌ها می‌گفتیم «آقا 9 را 10 می‌دهید.» من سال 1369 که دانش‌آموز سوم دبیرستان بودم با رتبه‌ خوب در دانشگاه آزاد قبول شدم و یک سال مرخصی گرفتم تا بعد از گرفتن دیپلم به دانشگاه بروم.


سین: چند خواهر و برادر هستید؟

جیم: سه خواهر و یک برادر دارم و به شدت عاطفی هستیم. زیباترین و ارزشمندترین ثروت زندگی، خانواده است. در کودکی با خواهر و برادرهایم دعوا می‌کردیم، اما حالا نورچشم من هستند. من دلم برای بچه‌هایی که تک فرزند هستند خیلی می‌سوزد، چون داشتن خواهر و برادر یک نعمت بزرگ است.


سین: بچه‌ شیطونی بودید؟ 

جیم: بله، خیلی بیش‌فعال بودم. سه بار خانه‌مان را آتش زدم، چندین بار سرم به تیر چراغ برق کوچه برخورد کرد، یک بار از لای پره‌های یک موتور رکس مرا بیرون آوردند که سرم 14 تا بخیه خورد و ... . همیشه مادرم می‌گفت: «این بزرگ می‌شود؟»


سین: در کودکی تنبیه شدید؟

جیم: هیچوقت از پدر و مادرم کتک نخوردم، دعوایم می‌کردند، اما کتک نمی‌زدند. در مدرسه خیلی خیلی تنبیه شدم. از خودکار لای انگشتان گرفته تا ترکه‌ آلبالو و ... .


سین: در کودکی دوست داشتید چه کاره شوید؟

جیم: هیچوقت فکر نمی‌کردم بازیگر شوم و عاشق کار پدرم و نقاشی بودم و در یازده سالگی اولین گالری نقاشی‌ام را به مناسبت دهه فجر در مدرسه برپا کردم. اگر باز هم به گذشته برگردم، همان شغل و حرفه‌ پدرم و نقاشی را انتخاب می‌کنم.


سین: بهترین همبازی‌های شما در کودکی؟

جیم: دوستان زیادی داشتم و هنوز هم بعضی از آن‌ها را می‌بینم. دوستی داشتم به نام جواد و یکی از دوستان دیگرم ناصر عزیزی است که هنوز هم او را می‌بینم و یکی از نقاشان صاحب سبک و پرآوازه‌ ایران است.


سین: فکر می‌کردید، روزی بازیگر شوید؟

جیم: نه این یک اتفاق بود. امیر غفارمنش به من گفت «بریم تست بازیگری بدهیم»، من برای خنده رفتم اما بعد از اینکه آقای کاردان و مرحوم مهرزاد خسروی مرا دیدند انتخابم کردند و تا به امروز در این عرصه فعالیت می‌کنم.

در دوران مدرسه چون فعالیت هنری می‌کردم، چند مجله با من مصاحبه کردند و حتی تصویرم از تلویزیون پخش شده بود. برای عشق شهرت وارد بازیگری نشدم و کاملاً یک اتفاق بود.


سین: شخصیت «فَ فَ» چگونه شکل گرفت؟

جیم: «َف فَ» سنبل آدم‌های بچه ننه بود که ما، در کودکی به بچه‌های لوس می‌گفتیم. در برنامه «نیم‌رخ» قرار بود، یک شخصیت نوجوان بیش‌فعال، بی‌ادب و گستاخ را به تصویر بکشیم. هیچوقت دوست نداشتم اسم کسی را به سخره بگیرم، به همین دلیل «فَ فَ» را انتخاب کردیم و این شخصیت را با شخصیت حسین رفیعی تلفیق کردم.

در پایان «فَ فَ» به یک شخصیت که نماد زرنگی و حاضرجوابی بود، تبدیل شد. از امیرحسین مدرس برای مهربانی‌هایی که آن موقع در حق من کرد، ممنونم. امیرحسین مدرس یک هنرمند خوب است و من او را مثل برادر خودم می‌دانم.


سین: اسباب‌بازی‌های شما در کودکی؟

جیم: اسباب‌بازی‌های زیادی در آن موقع نداشتیم. به یاد دارم پدرم یک ماشین اسباب‌بازی برایم خرید که دو باتری می‌خورد و در آن زمان خیلی پیشرفته بود. حرکت می‌کرد و انیمیشن پخش می‌کرد، من همیشه وقتی برایم اسباب‌بازی می‌خریدند، بازش می‌کردم که ببینم چه شکلی است. یک جعبه ابزار داشتم که پیچ گوشتی و ... در آن بود، هنوز هم آن را نگه داشتم. آن ماشین اسباب‌بازی را خیلی دوست داشتم اما یک روز رفتم نان بخرم و آن ماشین را همراه خودم بردم؛ اما یک وانت از روی آن رد شد و ماشین اسباب‌بازیم له شد!


سین: اگر الان درب خانه‌ شما را بزنند، دوست دارید چه کسی پشت در باشد؟

جیم: خیلی‌ها، دوستان شهیدم، پدر بزرگ و مادر بزرگم و همه‌ آنهایی که در زندگی‌ام تأثیرگذار بودند را دوست داشتم ببینم؛ اما الان دوست دارم دختر یا پسرم باشند که سلامت به خانه آمدند.


سین: ویژگی بارز شخصیتی شما چیست؟

جیم: می‌توانم از روی چهره‌ آدم‌ها ذهنیات آن‌ها را قضاوت کنم و حدس بزنم. اهل امتحان و داوری نیستم و همه خوب هستند.


سین: اهل استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی هستید؟

جیم: بله، از همان کودکی که سوار اتوبوس‌های دو طبقه می‌شدیم تا به امروز از مترو و اتوبوس استفاده می‌کنم. در آن زمان که اتوبوس‌های دو طبقه بود، شیطنت می‌کردم و روی کاغذ کاهی طرح بلیط می‌کشیدم و به راننده می‌دادم، اما الان استفاده از اتوبوس با کارت است و نمی‌توان شیطنت کرد. البته آن موقع پول هم داشتم، اما شیطنت می‌کردم و امیدوارم مسئولین خط واحد در آن زمان مرا بخشیده باشند.


سین: اهل آشپزی هستید؟

جیم: بله، آشپز خوبی هستم و در چند برنامه به عنوان آشپز حضور داشتم. من اصالتاً اراکی هستم و به آبگوشت، «دوگوله» می‌گوییم من عاشق آبگوشت با سبزی و پیاز بنفش هستم.


سین: دوست دارید جای هنرمند یا شخصیت معروف دیگری باشید؟

جیم: نه، همیشه دوست دارم حسین رفیعی باشم، البته شخصیت‌هایی چون «چاپلین»، «امیرکبیر» و «کمال‌الملک» را خیلی دوست دارم.


سین: از اینکه در عرصه‌ هنر فعالیت می‌کنید، راضی هستید؟

جیم: بله، من کارگر مردم هستم و خوشحالم کاری می‌سازم و لبخندی بر روی لبان مردم می‌نشانم. این حق را هم به خیلی از کسانی که کارم را دوست ندارند، می‌دهم. چون دلیلی ندارد که همه کار مرا دوست داشته باشند. مردم ولی نعمت ما هستند و اگر مردم نباشند، کار کردن در رادیو و تلویزیون مفهومی ندارد.


سین: آخرین باری که از ته دل خندیدید، چه زمانی بود؟

جیم: من همیشه به خنده‌هایم معروفم و خیلی وقت‌ها مردم مرا می‌بینند، می‌گویند: «آقای رفیعی شما در خانه هم اینقدر می‌خندید؟» من هر روز از ته دل می‌خندم.


سین: دغدغه‌ امروز شما چیست؟

جیم: دغدغه‌ امروز من این است که فرزندانم را در کشورم به جایی برسانم که برای کشورشان مفید باشند و برای نام و نیای من موجب افتخار شوند.


سین: دوست دارید در چه برنامه‌ای اجرا کنید؟

جیم: من در برنامه‌های مختلفی حضور داشتم و دوست دارم در برنامه‌ای اجرا کنم که مردم از دیدن آن لذت ببرند؛ چون مردم و سلیقه‌ آ‌‌ن‌ها قیمت ما را مشخص می‌کند.


سین: اهل فوتبال هستید؟

جیم: بله، فوتبال هم بازی می‌کردم و طرفدار هر تیمی که از اراک باشد، هستم.


سین: دنیای شما چه رنگی است؟

جیم: تخته‌ رنگ من، آبی لاجوردی است. آبی لاجوردی رنگ ایران است و من این رنگ را دوست دارم. چون شخصیت دارد و در تابلوهای من همیشه این رنگ وجود دارد.


سین: یک بیت شعر؟

جیم: به در باغ چند سالگی‌ام رفتم، در که باز شد از هجوم حقیقت به خاک افتادم  

این شعر را خیلی دوست دارم. و «اناری می‌کنم دانه    به دل می‌گویم کاش دانه‌های دل این مردم پیدا بود»


سین: کلام پایانی شما؟

جیم: آرزو می‌کنم خوانندگان این مطلب قدر خانواده‌شان را بدانند و در کنار تحصیل، به فکر کسب درآمد هم باشند. من تنها مجری هستم که در تمامی زمینه‌های هنری مثل بازیگری، اجرا، کارگردانی، تصویربرداری و ... فعالیت کردم. در حال حاضر خیلی از شغل‌هایی که هویت کشور ما محسوب می‌شوند، مثل لحاف‌دوزی، کاشی‌کاری، معرق‌کاری و ... به فراموشی سپرده می‌شود. همه چیز به فوتبالیست شدن و بازیگر شدن ختم نمی‌شود و خوب است که بچه‌ها، شغل‌های دیگری را هم بیاموزند.



گفتگو از: ساناز احسانی سرشت


برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.



انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۴۳ ۱۸ دی ۱۳۹۴
حسین رفیعی خودشه. اهل ادا و اطوار نیست. خیلی خاکیه. برای همین دوستش داریم. خیلی هم بانمک و مهربونه.