كوچه اى را بودنامش معرفت*مردمانش بامرام ازهرجهت...سيل آمد کوچه راويرانه کرد*مردمش راباجهان بيگانه کرد...هرچه درآن کوى بود ازمعرفت*شست وباخود برد سيل بى صفت...از تمام کوچه تنهايک نفر*خانه اش ماندو خودش جست ازخطر...رسم وراه نيک هرجا بود و هست*ازنهاد مردم آن کوچه است...چونکه در انديشه، تو اينگونه اى*حتم دارم بچه ى آن کوچه ای؛* عسل ب نظر من توازاون بچه بامعرفتای روزگاربودی هستی*تبریک ب وجودنازنیت خانم
برای شادی روحش صلوات
غزل کیه؟؟؟
به هر حال این همه عامل مثل سردرد حالت تهوع تشنج ایست تنفسی و قبلی
یک دلیلی باید داشته باشه؟؟
نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟