روحش شاد بیاد دارم که درسال 1365 بنده در بیمارستان صحرایی توسومار خدمت میکردم صبح یه روز بارونی مطلع شدیم که فرمانده تیپ 40سراب درپی واژگون شدن خودرو مجروح شده و آوردنش بیمارستان درست یادمه که از ناحیه ی پشت سرش بشدت آسیب دیده بود که پزشکان و سایر پرسنل ذیربط درحال مداواش بودن و خلاصه تعداد زیادی بخیه خورد و طبق تشخیص پزشک لازم بود که باهلیکوپتر به بیمارستان 520کرمانشاه اعزام بشه ولی این مرد بزرگ مقابل اصرار پزشک و معاون اش ایستاد و دقیقن خاطرم هست که مرتب میگفت نه نیازی نیست وبه معاونش سرهنگ می گفت زود باش روشن کن بریم بچه هام تنهان که منظورش از بچه هام سربازان تحت فرماندهیش بودن ..این خاطره ای بود که از این مرد بزرگ به یادم مونده بود روحش شاد
وبسییار در کارش جدی
روحش شاد یادش گرامی باد
سرباز وظیفه 66،67میمک