متاسفانه در مدارس دیگری هم در تهران شاهد این گونه مسایل هستیم نظیر دبستانی در شهرک ابوذر در نزدیک مینی سیتی که مردی که پدر یک دانش اموز بود با اجازه معلم کلاس پسربچه ای را که ناخوداگاه با بلند شدن از روی صندلی که پایه ان خراب بود موجب افتادن پسر او شده بود و فقط انگشت شست پسر او خون امده بود را چنان مورد ظرب و شتم قرار داد ان هم جلو معلم و شاگردان کلاس و ان کودک دبستانی را جلو معلم خونی و مالی کرد مدیر مدرسه البته ان معلم را توبیخ کرد ولی اولیا پسر کتک خورده را هم تهدید به سکوت کرد ایا اموزش و پروش نباید نظارت کنند و پاسخگو باشن
از دوستانی که به هر ترتیبی از اون کثافت و مراحل دادگاهیش اطلاع دارند ، خواهش می کنم یه خبری برای ما بنویسند ، چی شد ؟ بالاخره محکومش کردند این آشغال رذل رو ؟
میگن به یتیم کمک کنید اونوقت این زده کشته بچه رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این بچه 6سال پیش باباشو تو تصادف از دست داده بوده کثافت ایشالله که این بلا سره بچه های خودت بیاد مرتیکه ی نمک به حروم
میخوام از همه مردم یه خواهش کنم و اون اینه که لطفاً اسم حیوون روی اون کثافت نذارید چون شرف حیوون ها خیلی بیشتره ، بعدش هم خواهش می کنم این قدر ناعادلانه قضاوت نکنید ، من هیچ نسبتی با امید و خانوداده اش ندارم و همون طور که قبلاً گفتم مادر یکی از بچه هام که اون روز توی مدرسه بودم و متأسفانه امید رو در حین انتقال به بیمارستان دیدم ، نمیدونید از اون روز ، روی خوش ندیدم و هر لحظه که به یادش می افتم بی اختیار اشک میریزم ، لطفاً بیایید یه کم به فکر مادر امید باشیم. درسته که ایشون هم اشتباهاتی داشتند ولی بیایید بفهمیم که اولاً ایشون یه مادره که بزرگترین غم دنیا رو داره تحمل می کنه ، دوماً ایشون حتماً خودشون الان به خاطر بعضی اشتباهاتشون ، دارند خودشون رو سرزنش می کنند و بعدش هم حتماً از طرف خانواده محترم مرحوم پدر امید هم مورد سرزنش هستند ، پس لطفاً به جای این همه حاشیه پردازی بیایید همه با هم متحد و یک صدا از مسئولین بخواهیم که قاتل رو به اشد مجازات برسونه البته حداقل مجازات اون کثافت اعدام در ملاء عامه . نمیدونید امروز که روز پدر بود ، مامان امید از اوایل صبح سر قبر جگرگوشه اش نشسته بود ، تو رو خدا بیایید اگه مرحم زخمهاش نمی شید ، به زخمهاش هم نمک نپاشید ، مطمئناً امید هم مامانش رو خیلی دوست داشته و الان از ناراحتی اون و آزار رسوندن بهش ، ناراحت میشه . مسلماً روحش در کنار پدر عزیزش شاد و آرومه . پس بیایید تسکینی برای بازماندگان باشیم و به جای محکوم کردن یکدیگر ، همه با هم از مسئولین قصاص قاتل رو در اسرع وقت بخواهیم .
قصاص قاتل به جای خودش. حتما باید انجام شود. ولی برای پیش گیری از تکرار چنین حوادث تلخی، باید ریشه آن ها خشکانده شود. بچه ای که به مردی سلام می دهد و مردی که به خودش اجازه می دهد دست بچه ای را بگیرد و ببرد در حالی که هیچ نسبت درست و معنی داری میان آن ها وجود ندارد. روابط موقت فقط غریبه ها را جری و پررو میکند. غریبه هایی که هیچ تعهد و وابستگی ندارند و نخواهند پیدا کرد.
غلامرضا
۱۶:۴۹ ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳
کمرش
رابشکنید بعد ولش کنید توی خیابان تا مثل گربه را ه برود،
خبر بسیار وحشتناک است. اما خواهش می کنم در مورد مادر امید قضاوت نکنید.
من ازدواج مجدد یا هر کاری که انجام داده است رو تایید یا تکذیب نمی کنم اما تا در شرایط کسی نباشد حق ندارید در موردش قضاوت کنید.
من یک خانم مطلقه هستم. با بالاترین سطح تحصیلات، کارمند رسمی یک اداره مهم دولتی هستم و خانواده ام شش دانگ پشت سرم هستند. با این حال دارم زیر بار فشار اجتماعی و تنهایی و مسوولیت های زندگی انفرادی خرد می شم.
هیچ کس نمیداند که مادر امید در چه شرایطی تن به ازدواج موقت داده است.
مادربزرگ امید که الان خودش داغدار است شاید در این داغ سهمی داشته باشد، شاید... ایا از عروسش به درستی حمایت کرد...
آیا رفتارشان موجب نشد که عروس از خانواده فراری شود؟ و هزار و یک سوال دیگر...البته من در مورد هیچ کس قضاوت نمی کنم.
بار کج به مقصد نمی رسد. خانواده باید ثبات و تداوم داشته باشد نه این که نیمه وقت باشد.
مادر همکلاسی امید
۱۲:۵۹ ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳
امید به ناپدری سلام میده اما این مردک کثیف اول امیدو می بره تو دستشویی مدرسه ،بعد دست میراره دهن امید وشاهرگ امید را میزنه ی بعدیه ضربه هم به قلب کوچیک طفل بی گناه میزنه (فکرشو بکنین امید کوچولو بعد تعطیل شدن مدرسه با چه امیدی به سمت خونه میرفته)
رابشکنید بعد ولش کنید توی خیابان تا مثل گربه را ه برود،
من ازدواج مجدد یا هر کاری که انجام داده است رو تایید یا تکذیب نمی کنم اما تا در شرایط کسی نباشد حق ندارید در موردش قضاوت کنید.
من یک خانم مطلقه هستم. با بالاترین سطح تحصیلات، کارمند رسمی یک اداره مهم دولتی هستم و خانواده ام شش دانگ پشت سرم هستند. با این حال دارم زیر بار فشار اجتماعی و تنهایی و مسوولیت های زندگی انفرادی خرد می شم.
هیچ کس نمیداند که مادر امید در چه شرایطی تن به ازدواج موقت داده است.
مادربزرگ امید که الان خودش داغدار است شاید در این داغ سهمی داشته باشد، شاید... ایا از عروسش به درستی حمایت کرد...
آیا رفتارشان موجب نشد که عروس از خانواده فراری شود؟ و هزار و یک سوال دیگر...البته من در مورد هیچ کس قضاوت نمی کنم.