رفتیم شمال مسافرت شب آخر آمدیم فومن خوابیدیم به محضه اینکه رسیدیم یه پیمان دهه شصتی که دو نفر بودن آمدن دققا روبروی ما ایستادند ما که رفتیم داخل چادر اونا رفتن نگو آمار مارو میگیرن ما که خوابیدیم آمدن با چاقو چادر و بریدن کیف منو که هر چی داشتم داخل اون بود بردن همه زندگیم داخل اون کیف بود.
من یه سربازم توزنجان وقتی از ماشین پیاده شدم گوشیم تو ماشین مونده خودشم ماشین نشناس گوشی منم از اون گوشی های گرانقیمت ولمسی توروخدادعاکنیدراننده یه مردباایمانی باشه وگوشیموبه من برسون بخدا قسم اگرراننده گوشیم به دستم برسونی بزرگترین خوبی روتوزنگیش کرده اگه راننده هم این متن بخونه انشالله منوپیداکنه وگوشیمو به من بده دعاکنیدتوروخدا
سلام من دیروزیه دوربین فیلمبرداری وعکاسی ودوفلش ودومموری ودوسیم کارت که همش توکیف دوربی بوده گم کردم همشون پرازعکس وفیلم بوده که خیلی باارزش بودن برام اگه هرچیزدیگه ای روگم میکردم برام مهم نبودولی اونا همشون زادگاری بون .خیلی گریه کردم بچه هام ازخونه من تاخونه مادم ایناتوپلاستیکشون بوده شک دارم به راننده اسنپ میگه برنداشته توروخدادعاکنیدبرام عکس های یادگاری بچه هام بوده پیداشه