سلام منم تقریبا همسن مرتضی هستم با یک ماه اختلاف الان حدود دوماهه متوجه شدم سرطان معده دارم و درگیر شیمی درمانیم واقعا این بیماری سخته من توی این دوماه هفتادو هشت کیلو بودم الان شدم پنجاه و هشت کلا غذا نمیتونم بخورم میدونم این نوع سرطان دومین سرطانه که باعث مرگ و میر میشهبا ایشالله ماشاالله کار ندارم میدونم ته این قضیه چیه خودم و واسش آماده کردم این دنیا رو دوست دارم اما وابستگی به چیزی یا کسی هم ندارم من معتقدم مرگ یه بار اتفاق میوفته وتمام هیچی بعدش نیست هرکی منو میبینه واسم دعا میکنه و میگه انشالله خدا شفا بده منم تشکر میکنم ولی تو دلم میگم خدا اگه میخواست شفا بده که مریضم نمیکرد خیلیا میگن یه حکمتی داره این کار خداست ولی میدونم هیچ حکمتی توش نیست من آدم بی دین و از خدا بیخبری نیستم هیچ بدیم در حق کسی نکزدم نه بلدم دروغ بگم نه کسیو اذیت کنم ولی خدایی دارم که با خدای بقیه فرق داره اصلا یچیز دیگست خدای من مهربونه نمیخواد من درد بکشم منو جهنم نمیبره از شب اول قبرم خبری نیست خدای من اینطوریه
درود من هم مدت سه ماهی میشه که اولش دچار کم اشتهایی و پایین اومدن وزن شده بودم رفتم دکتر گوارش گفت اسید معدت زیاده نفخ معده داری دوتا دارو داد یکی اوزونیوم ودمپریدون که فعلن دارم مصرف میکنم بهتر هستم ولی مثل اولم نیستم بدنم ضعیف شده تازه الان میگن بهتر شدی نمیدونم .راه زیاد نمیتونم برم یا روی پام نمیتونم زیاد وایستم
بیحال میشم خوابم میاد میخوام تو اتاقم روی تخت دراز بکشم
اولش که با گوشیم نمیتونستم کار کنم حتی با کامپیوتر الان کمی بهتر شدم
حالت گیجی هم دارم
نمیدونم چرا روی تخت یا مبل که نشستم تخت یا مبل تکون میخوره سرگیجه وگیجی میگیرم
فعلن همین سرگیجه و گیجی اذیت می کند
معده وروده هام بعضی مواقع تیر میکشه کمی یبوست دارم بعضی مواقع
مرتضی رفیفم جوانم بودالبته جای پسرم بود ازدهه هشتاد بااین جوان اشنا شدم مهربان بود درپارک باهم اشنا سدیم وچندشب بادوستان دورهم جمع بودیم بسیار ادم سالم وپاکی بود,,صدای نازنینی داشت ,مدتها تهران باهم بودیم ,بعدها البوم دادوخوانند گی کردتادرببمارستان بهمن مجددا من بیماربودم ایسان رااتفاقی دراوایل دهه ۹۰ دیدم و بعدشنیدم سرطان معده دارذ وووقبلا بیماری نداست که باهم اشنا سدیم ,,توکارهای هنر بود پارک تجمع هنرمندان دانشجویان هنر بوداینجوری با خیلیها رفیق شدم وووروحش سادویادش گرامیباد,,,خوش به سعادتش ,این دنیا دیگه ارژش موندن نداره انها که رفتند واقعا راحت شدند اره بازنشستگی باخیلی ازجوانها هنرمندان رفیق شدم ووو
انشاالله هرکس هر نوع مریضی که داره خوب سه لطفاً برای خاله منم دعا کنین اون ام آص داره وقتی ما رفتیم عروسی دایم وقتی بر گشتیم تو آشپزخونه بی هوش شد افتاد ما اون موقع فهمیدیم ام آص داره انشا الله همه در هر نوع مریضی خوبیه انشا الله کار هیچ کس به بیمارستان نیفته
دوستان گلم میشه برای برادرزاده ی من دعا کنید برادر زاده من هم 30 سالشه یه ماه متوجه شدیم که عزیز عمه دچار سرطان معده شده اونم ازنوع بدخیم دعا کنید براش خوب شه
هرکسی اندازه شعوروفرهنگش نظر مینویسه نیازی نیست به جون هم بیوفتین ولی انصاف داشته باشین این حق همه ماست روحش شاد من با اهنگاش خاطره دارم کاش این بیماری لعنتی رونداشت
مرتضی پاشایی محبوب همه ست ازهرشهری یاحتی دورترین مناطق کشوربنده که هنوزم فراموشش نکردم خدایش بیامرزدوبه خانواده محترمش وطرفداراش صبرعنایت کنه الفاتحه مع صلوات
بیحال میشم خوابم میاد میخوام تو اتاقم روی تخت دراز بکشم
اولش که با گوشیم نمیتونستم کار کنم حتی با کامپیوتر الان کمی بهتر شدم
حالت گیجی هم دارم
نمیدونم چرا روی تخت یا مبل که نشستم تخت یا مبل تکون میخوره سرگیجه وگیجی میگیرم
فعلن همین سرگیجه و گیجی اذیت می کند
معده وروده هام بعضی مواقع تیر میکشه کمی یبوست دارم بعضی مواقع
ولي متاسفم براي ما ايراني هاي جورگير كه وقتي يكي ميميره تازه يادمون ميادكه طرف مي بوده و چي بوده ...
ولي متاسفم براي ما ايراني هاي جورگير كه وقتي يكي ميميره تازه يادمون ميادكه طرف مي بوده و چي بوده ...