چه پاییز برگ ریزونی بود امسال
چه پاییز اشک ریزونی بود امسال
هنرمند مرتضی پاشایی، هنرمند مجید بهرامی، ورزشکار غلامحسین مظلومی، مادر بزرگوار شهید بابایی، استاد انوشیروان ارجمند، و حال در آخرین روز پاییزی، استاد مرتضی احمدی.
تسلیت به جامعه هنری، به مردم هنر دوست، به خانواده های محترمشان.
خدایا چه گل هایی دستچین شدند و چه اشک هایی سراریز گشتند در این پاییز.
اشک هایی که با غروب مرتضی 30 ساله شروع شد و بی وقفه با از دست دادن دیگر عزیزان بارید و بارید و بارید تا امروز در آخرین روز پاییزی با غروب مرتضی 90 ساله به نهایت خود رسید.
خدایا چه پر از اضطراب و پریشانی بود و چه تلخ گذشت این پنجاه روز آخر پاییزیت.
دعا و زاری و التماس برای شفای عزیزان، ولی حیف و صد حیف که مقدر ندانستی که اجابت شود.
هنوز رخت عزا از تن در نیامده، هنوز زخم بر دل نشسته ترمیم نیافته، هنوز چهلم اولین عزیز سفر کرده از راه نرسیده، غم دیگری بر دل ها نشست.
حیف از یکی مادران عزیز سرزمینم که دیگر تاب دوری از جگر گوشه اش را نیاورد و سایه اش از سرمان کم شد، حیف از جوانی هنرمند بهرامی، حیف از مظلومیت ورزشکار مظلومی، حیف از هنر و بزرگواری استاد ارجمند، حیف از هنرمند مرتضی جوان که بهار 90 سالگیش را ندید و حیف از استاد مرتضی که تولد 150 سالگیش را جشن نگرفت.
خدایا عزیزان سفر کرده سرزمینم را به تو میسپارم.
میدانم در نزد تو آسوده تر و بی دردترند تا این زمین پر از کینه و حرص، پر از نفاق و دو رویی.
خدایا دل های اندوهگیمان را به تو میسپارم تا قدرت تحمل سنگینی غم از دست دادن عزیزانمان برایمان قابل تحمل تر شود.
شب یلدا بلندترین شب سال فرصت بیشتر برای ریخته شدن اشک های بیشتر برای بزرگترین هنرمند از میان ما رفته.
روحش شاد ، هنرمند زحمت کش و تلاشگری بود/ درود بر شرافت این مرد بزرگ هر گز از یادها فراموش نخواهد شد. روز خوبی از دنیا رفته انشا الله با پیامر محشور شود.
می کنم.
ان شاالله
چه پاییز اشک ریزونی بود امسال
هنرمند مرتضی پاشایی، هنرمند مجید بهرامی، ورزشکار غلامحسین مظلومی، مادر بزرگوار شهید بابایی، استاد انوشیروان ارجمند، و حال در آخرین روز پاییزی، استاد مرتضی احمدی.
تسلیت به جامعه هنری، به مردم هنر دوست، به خانواده های محترمشان.
خدایا چه گل هایی دستچین شدند و چه اشک هایی سراریز گشتند در این پاییز.
اشک هایی که با غروب مرتضی 30 ساله شروع شد و بی وقفه با از دست دادن دیگر عزیزان بارید و بارید و بارید تا امروز در آخرین روز پاییزی با غروب مرتضی 90 ساله به نهایت خود رسید.
خدایا چه پر از اضطراب و پریشانی بود و چه تلخ گذشت این پنجاه روز آخر پاییزیت.
دعا و زاری و التماس برای شفای عزیزان، ولی حیف و صد حیف که مقدر ندانستی که اجابت شود.
هنوز رخت عزا از تن در نیامده، هنوز زخم بر دل نشسته ترمیم نیافته، هنوز چهلم اولین عزیز سفر کرده از راه نرسیده، غم دیگری بر دل ها نشست.
حیف از یکی مادران عزیز سرزمینم که دیگر تاب دوری از جگر گوشه اش را نیاورد و سایه اش از سرمان کم شد، حیف از جوانی هنرمند بهرامی، حیف از مظلومیت ورزشکار مظلومی، حیف از هنر و بزرگواری استاد ارجمند، حیف از هنرمند مرتضی جوان که بهار 90 سالگیش را ندید و حیف از استاد مرتضی که تولد 150 سالگیش را جشن نگرفت.
خدایا عزیزان سفر کرده سرزمینم را به تو میسپارم.
میدانم در نزد تو آسوده تر و بی دردترند تا این زمین پر از کینه و حرص، پر از نفاق و دو رویی.
خدایا دل های اندوهگیمان را به تو میسپارم تا قدرت تحمل سنگینی غم از دست دادن عزیزانمان برایمان قابل تحمل تر شود.
شب یلدا بلندترین شب سال فرصت بیشتر برای ریخته شدن اشک های بیشتر برای بزرگترین هنرمند از میان ما رفته.
روحتان شاد عزیزان
روح تمامي درگذشتگان سرزمينم شاد شاد شاد
جامعه هنر ٬ هنردوستان و تمامی ملت ایران است۰۰۰
۰۰۰۰ شادی روحش صلوات۰۰۰۰
چقدر خاطره داشتیم با صداش