يك سال پيش تو همايش بازاريابي در سالن همايش پاي سخنرانيه اقاي محمدي نشستم با اينكه بسيار زيبا و جذاب و علمي صحبت كردند بسيار شيفته ايشون شدم ولي اخر سخنراني ازشون خواستم باهاشون عكس بگيرم محافظاشون ممانعت كردند و من خيلي از رفتار محافظاشون ناراحت شدم خواستم از اين طريق بهشون بگم اون روز دلم شكست ولي به روي خودم نياوردم
ايشان پسر حاج حبيب و نوه حاج حمزه محمدي بزرگ هستند
از يه همچين پدربزرگ و پدر بايد هم ايشان موفق باشند
بدرود فرزن ايران
ارادتمند حلت
ارادتمند حلت