سلام.اوایل فیلم که در مورد انقلاب و جانفشانی های مردم خرمشهر بود قابل تقدیر است. ولی فصل سوم فیلم در حق ارش بسیار ظلم شده.این بیان گر ناشی بودن نویسنده
فيلمنامه سريال بسيار عاليه
منتها انتقاداتي هست كه اغلب به كارگردان مربوط ميشه
وقتي يك سريال در رسانه عمومي نمايش داده ميشه ميليون ها نفر اين سريال رو ميبينن و بهش دقت دارم
متاسفانه بيشتر اين ايرادات مربوط به فصل سومه
وقتي كيميا و آزاده كنار هم هستن هيچ گونه رابطه مادر و فرزندي بينشون احساس نميشه. حتي شايد كيميا چند سالي جوون تر از آزاده به نظر ميرسه
يه سري ايرادات ديگه هم هست
مثلا اينكه فصل سوم مربوط به سال ٨٨ هست، ولي توو خيابون يك سري ماشين هايي هست مثل اسپورتيج اتاق جديد يا خيلي ماشين هاي ديگه كه سال نود يا نود و يك به بازار اومده
ايرادات زياد ديگه اي هم وجود داره كه با دقت ميشه بهشون پي برد
با سلام . وقتی نظرات دوستان را خواندم بسیار متاسف شدم که سلیقه مردم چقدر پایین امده است. جالب اینجاست که مردم نقش منفی فیلمو دوست دارند. سریال خیلی ضعیفه از همه نظر و اصلا قابل نقد نیست.
سلام وخسته نباشید به بازیگران سریال کیمیا . من الان دیدم بعضی دوستانمون واقعا حرف های آرش رو باور کردند . اولا خب منم باشم نمی تونم با آدم دروغگویی مثل آرش زندگی کنم.دوما پیمان یک سال بعد از طلاق آرش و کیمیا ازدواج کرد. سوما پیمان اول ازهمه می خواست بیاد خواستگاری . ولی نشد.پس نباید فرست به این خوبی رو از دست بده
این نویسنده چطور دلش اومده این همه به ارش ظلم بشه اخه مگه میشه یه فرزند بیست سال محبت پدرشو از یاد ببره حالا هر چی که میخواد باشه برام قابل درک نیست و واقعا دلم به حال ارش سوخت کیمیا وپیمان علیرغم اینکه تلاش کردن خوب نشون داده بشن وعی نفرت انگیزن چون کیمیا بلا فاصله بعد از جدایی از ارش با عشق قدیمیش ازدواج کرد
به نظر منم سریال قشنگیه اما چیزی که اکثر دور و بری هام میگن اینه که کیمیا الکی زندگیشو با ارش به هم میزنه شاید اون مرتکب اشتباه شده باشه اما این حقش نیست که چوب گناه دیگری یو بخور و کاملا معلومه که کیمیا دلش کجاست و چرا مصمم بود که جدا شه
و این جالب نیست
منتها انتقاداتي هست كه اغلب به كارگردان مربوط ميشه
وقتي يك سريال در رسانه عمومي نمايش داده ميشه ميليون ها نفر اين سريال رو ميبينن و بهش دقت دارم
متاسفانه بيشتر اين ايرادات مربوط به فصل سومه
وقتي كيميا و آزاده كنار هم هستن هيچ گونه رابطه مادر و فرزندي بينشون احساس نميشه. حتي شايد كيميا چند سالي جوون تر از آزاده به نظر ميرسه
يه سري ايرادات ديگه هم هست
مثلا اينكه فصل سوم مربوط به سال ٨٨ هست، ولي توو خيابون يك سري ماشين هايي هست مثل اسپورتيج اتاق جديد يا خيلي ماشين هاي ديگه كه سال نود يا نود و يك به بازار اومده
ايرادات زياد ديگه اي هم وجود داره كه با دقت ميشه بهشون پي برد
و این جالب نیست