روزی یک کلاغ. بر درختی تناور نشست زمانی که کلاغ میخواست پرواز کند به درخت گفت مواظب خودت باش میخوام پرواز کنم درخت در جواب گفت من نفهمیدم تو کی آمدی که حالا میخوای پرواز کنی حالا این کشور جیبوتی معلوم نیست کی آمده بود که حالا میخواد بره
روزی یک کلاغ. بر درختی تناور نشست زمانی که کلاغ میخواست پرواز کند به درخت گفت مواظب خودت باش میخوام پرواز کنم درخت در جواب گفت من نفهمیدم تو کی آمدی که حالا میخوای پرواز کنی حالا این کشور جیبوتی معلوم نیست کی آمده بود که حالا میخواد بره
نقل است که روزی تعدادی مگس دیدند فیلی آرمیده ، خرمگس که رئیس مگسها بود به دیگران میگوید : بریم فیل رو بگیریم ، مگسها با اعلام موافقت به روی کمر فیل رفته و اندکی بعد به جشن و پایکوبی به مناسبت گرفتن فیل می پردازند ، ساعتی بعد فیل بیدار شده و برای رفع خستگی تکانی به خود میدهد مگسهای مست همه تار و مار شده و متلاشی ، فیل برخاسته و راه می رود بدون آنکه متوجه شود که چند مگس آمده بودند و چند مگس تلف شدند .
کمک ، کمک ، من دارم افسردگی میگیرم ، جیبوتی این کار رو با ما نکن ، اگه تو با ما قهر کنی ، ما چی کار کنیم ، من دیگه نمیتونم غذا بخورم ، دیگه اشتها ندارم ، چه جوری بخوابم ، دیگه خواب به چشمم نمیاد ، خدددددددداااااااااااااااااا ، من چی کار کنم .ننننننننننننه من نمیخوام این واقعیت رو بپزیرم .
حالا ما چه خاکی توسرمون بریزیم
ریختن دور و فرمون
مثل خر پول دارن
ولی عقل نیس تو سرشکن
ریختن دور و فرمون
مثل خر پول دارن
ولی عقل نیس تو سرشکن
ریختن دور و فرمون
مثل خر پول دارن
ولی عقل نیس تو سرشکن
ریختن دور و فرمون
مثل خر پول دارن
ولی عقل نیس تو سرشکن