منهرثانیه بهش فکرمیکنم، منم چندبار قرص خوردم بخدا بیشتراز ده بار ولی هنوز زنده ام اخرین باری ک خوردمهمین یک ماه پیش بود ک بیمارستان سیرجان بستری شدم، منهوش داشتم تا معدمو شستشو دادن خیلی دردکشیدم، الان خوندم که باگچ میشه خودکشی کرد میخام اینکارو بکنم، زندگیم خرابع بودونبودم براهیچکس مهمنیست نه خونواده ن عشق،بااینکه سنی ندارم وهنوز17سالمه ولی دوبرابرسنم درکشیدم،التماس دعا ازهمگی
همه نظرارو خوندم واقعامتاسفم
ولی من تاسرحدمرگ بریدم فقط و فقط بخاطره خواهر زادم و مادرم و خواهرم هنوز نخواستم خودموبکشم ولی توهر ثانیه از زندگیم توفکرمه
به جون خودم همه میمیرید فقط عجله نکنید برید بالای شهر ازاین ماشین گرکنا اومد شیک ومجلسب خودتون رو بندازید جلوش هم آبروتون حفظ میشه هم اونا پولدارن دیه اش رومیدن به خونوادن نه تنها باعث ناراحتی کسب نمییشید باعث خوشحال وراثتون هم میشبد تلبته عزیززاان سعی کنید تا محرم سفر اینکار کنید دیه دوبرابر خوشحالیه بتزماندگان جند برابره به هیشکیم ظلم نمیشه مگه بیمه مرده.آبروتونم حفظ میشه مداسمتونم باشکوه برگزار میشه.قبلش 2تامسکن بخورید که تصلا هم درد نفهمید
راه دیگه ای به عقلم نمیرسه.ببینم چه میکنیدهاااااا .خدا بیامرزتتون
من رفتم داروخونه این قرص را بگیرم گفت این قرص با تجویز پزشک داده میشه رفتم دکتر برای همین مشکل یه قرص داد یه مدت خوردم دیدم هیچ تاثیری نداشت همون قرصو ده تا یجا خوردم معدمو شستو شو دادن الان وضعم از قبلا هم بدتره
چرا فکر میکنید بهترین کار خلاص شدن از جون خودتونه؟؟ بزارید منم بگم که نفسم از جای گرم بلند نمیشه.من مهندس بودم توو یه شرکت بعد از 5 سال اخراجم کردن تازه متاهل شده بودم که اخراج شدم.دیگه کاری از دستم برنمیومد برگشتم شهرستان ماشین داشتم رفتم توو آژانس ولی اوضاع خوبی نداشتم برا کرایه خونه و باقی خرجهای زندگی و قسط ماشینو فروختم الان 7 ماه ماشینم ندارم یعنی نمیدونم چیکار باید کنمنه کسیو دارم که کمکم کنه نه کسیو دارم بزارم سرکار توو شرکتی یا جای دیگی... زندگی همینه سخت میشه آسون میشه همه جوره فشار میاره.. شرایط من بدتر از شماهاست یکم تحمل کنید.
سلام بدون دردترین راه خودکشی اینه تو یه محیط بسته که هوا رد و بدل نمیشه دودکش بخاری رو از جاش دربیارین و ۲ تا کلونازپام بخورین تا زود خوابتون ببره و دیگه هیچوق بلند نشین من خودم ۳۱ سالمه و چن روز دیگه اینکارو میکنم فقط منتظرم پولامو انتقال بدم حساب مادرمو تا بعد من بدون نیاز مالی زندگی کنه خودمو راحت کنم وای که چقد راحت میشم فکرشم آرومم میکنه همش میگم چن روز مونده تا جسمم درد نکشه
من خستم از این زندگی.......مادرم من رو دوست نداره.............ولی من از صمیم قلب دوستش دارم.......خستم از این زندگی.........یه راه برای فرار می خواهم..........دیگه نمیکشم.....
من یه دختر ۱۸ سالمه که حدود یک سال و نیمه که ازدواج کردم ولی اصلا از زندگیم راضی نیستم چون میدونم که شوهرم چشم چرونه و نظر به دیگران داره بهش شک دارم و تا اینجام که اومدم با زور بوده نمیخوام بمیرم و فقط میخوام بترسونمش چیکار کنم چند تا قرص بخورم لطفا به من کمک کنید
ولی من تاسرحدمرگ بریدم فقط و فقط بخاطره خواهر زادم و مادرم و خواهرم هنوز نخواستم خودموبکشم ولی توهر ثانیه از زندگیم توفکرمه
راه دیگه ای به عقلم نمیرسه.ببینم چه میکنیدهاااااا .خدا بیامرزتتون
خیلی باحالی.