الان ساعت ۳ صبح و من ۳۰ ساله با همسرم فرار کردیم اومدیم خونه دوستم خوابیدیم سابقه ام نداشت همچین چیزی هر دو خونه خودمون تو اتاق رو تخت خواب بودیم یه هو همسرم داد زد پاشو فرار کن واقعا فکر کردم زلزله اومد یا دزدی چیزی خواب بودم شکه شدم حالا خانومم گریه نفس نفس مدام جیغ میزنه میگه قران کو
برقای خونه روشن انقدر تو اون حالت جیغ زدو از چیزی که دید گفت خودمم با ترس رفتم یه لحظه گوشیمو گرفتم در اومدم خیلی ترسیده میگه کاملا دیدمش و حسش کردم انفدر وحشت زده بود هرچی میگفتم نترس خواب دیدی فایده نداشت میگفت بریم بیرون تو خونس همین الان رسیدیم خونه دوستم یکم حالش بهتره نمیدونم چی بگم انقدر موضوع یه دفعه بود که خودمم شوکه شدم و ترسیدم خدایا پناه میبرم به خودت از شر جن و انس
من هر شب این بختک رو تجربه میکنم.
یه روز بختک به سراغم اومد من کاملا هشیاری داشتم و میدونمستم بختک هست و اینکه پاهام انگاری برده بودم بالا و تو هوا محو شدن یا دستام به خودم ضربه میزند یه چيزی هم سینمه مو فشار میداد و هم انگار داشتن من رو خفه میکردن. ولی خیلی ترسناک بود .
من چند روز پیش نزدیکای صبح بود بختک گرفتم ،من یه نفر رو با تن پوش حمام میدیدم که تو اون حالت میدونستم جنه و از این اتاق به اون اتاق دقیقا جلوی درب حمام میدوید به شوهرمم گفتم دیدیش جن بود شوهرمم دیدش یه نیم ساعتی که گذشت به شوهرم گفتم اصلا نمیدونست میگفت حتما خواب دیدی اونجا بود که فهمیدم بختک بود و وحشتناک
برا من خیلی این اتفاق افتاده، حضور یکی رو موقع خواب حس میکنم ک پشت سرمه و مانع از حرکت من میشه
انگار کل بدنم فلج میشه اون لحظه و نمیتونم کاری بکنم
چشام بستس ولی میتونم خودمو ببینم و اون موقعیتو حس کنم ی حالتی بین خواب و بیداریه
حتی ی بار باهام حرف هم زد
صدای عجیب ی زن بود ک اسممو صدا میزد اول فک کردم مامانمه و بعد همون صدا بالا سرم بود و وقتی خواستم بلند شم نتونستم باز فلج شده بودم
خوبیش اینه ک من هر بار ک این اتفاق می افته تو خواب و بیداری آیت الکرسی میخونم بعد میره و بیدار میشم
ترسناکههههه:)
سلام
من بار ها و بارها این اتفاق برام افتاده
طوری بود که یکی داره بهم میخنده و قصد خفه کردن منو داره
و نمیتونسم تکون بخورم و داد بزنم
میشه یکی بگه دلیلش چیه ؟!
سلام دوستان من هر روز درگیر بختک بودم مبارزه هم میکردم باهاش ولی چون زود بعداز بلند شدن از خواب فرارمیکنه نمیشه تسخیرش کرد با سوزن حتی سوزن سنجاق مانند میگذاشتم سینه ام باز روم میومدم تا اینکه دقیقا فهمیدم بختک جن چرا میاد از چشم میاد وقتی اون روزی که بازار میرفتم و بعضی از مردم زوم نگاه میکردن تو چشمم اون شب بختک میشدم تا اینکه عینک دودی گذاشتم جاهای شلوغ رفتنی دیگه اصلا بختک نشدم از انرژی چشم به چشم میاد نمیدونم جن بعضی از مردم به خاطر نگاهشون شب میاد سراغت چون چاکراهای ما بختکی ها باز هست راحت حمله میکنه
دیشب تقریبا ساعت ۲ و ۸ دقیقه بود که بختک اومد و تمام علایم و ...رو دااشتمم
کابوس میدیدم نمیتونستم بگم بسم الله
نمیتونستم تکون بخورم
کابوسم این بود که انگار یکی ک اصلا دیده نمیشد کیه موهانو میکشه دستمو میکشه پاهامو میکشه
تقریبا هوشیار بودم ولی نمیتونستم چیزی بگم حرکت کنم
بعد از چند دقیقه یهو حس کردم اون چیزی که منو میترسوند رفته و به جاس حس ارامش پیدا کردم و فهمیدم هر چی بوده دیگه رفته و تونستم چشامو باز کنم و بگم بسم الله ساعتو که نگاه کردم دیدم دقیقا ساعت ۳ شب شده
میخواستم بگم ساعتی که بختک میومد پیشتون تقریبا ۳ شب بود؟
و اینکه من شنیدم میگن تمام فعالیت های شیطانی ساعت ۳ شب اتفاق میوفته برای همین ترسیده بودم دیشب
سلام من تا حالا ۲بار این اتفاق واسمافتاده وه یبارش تو خواب به شکل فجیهی ترسناک غیرقابل گفتن است نفسم را گرفت داشتم خفه میشدم ۲بارش گفتم یا امامحسین یا امام علی انگار یک بادی اومد دستاشو روم برداشت یک دفه بلند شدم
البته ما به همه ادیان احترام می گذاریم و هر اسمی حتی عیسی موسی و ابراهیم اسماعیل عزراییل و.....را هم بیاورید ما فرارنمی کنیم بلکه با احتیاط دور می شویم.و شبهای بعد بر می گردیم.
برقای خونه روشن انقدر تو اون حالت جیغ زدو از چیزی که دید گفت خودمم با ترس رفتم یه لحظه گوشیمو گرفتم در اومدم خیلی ترسیده میگه کاملا دیدمش و حسش کردم انفدر وحشت زده بود هرچی میگفتم نترس خواب دیدی فایده نداشت میگفت بریم بیرون تو خونس همین الان رسیدیم خونه دوستم یکم حالش بهتره نمیدونم چی بگم انقدر موضوع یه دفعه بود که خودمم شوکه شدم و ترسیدم خدایا پناه میبرم به خودت از شر جن و انس
منم بارها اینطوری شدم
و اخرش تجربه نشونم داد که هرکسی کار خطای انجام بده وجدانش میاد سراغش
یه روز بختک به سراغم اومد من کاملا هشیاری داشتم و میدونمستم بختک هست و اینکه پاهام انگاری برده بودم بالا و تو هوا محو شدن یا دستام به خودم ضربه میزند یه چيزی هم سینمه مو فشار میداد و هم انگار داشتن من رو خفه میکردن. ولی خیلی ترسناک بود .
انگار کل بدنم فلج میشه اون لحظه و نمیتونم کاری بکنم
چشام بستس ولی میتونم خودمو ببینم و اون موقعیتو حس کنم ی حالتی بین خواب و بیداریه
حتی ی بار باهام حرف هم زد
صدای عجیب ی زن بود ک اسممو صدا میزد اول فک کردم مامانمه و بعد همون صدا بالا سرم بود و وقتی خواستم بلند شم نتونستم باز فلج شده بودم
خوبیش اینه ک من هر بار ک این اتفاق می افته تو خواب و بیداری آیت الکرسی میخونم بعد میره و بیدار میشم
ترسناکههههه:)
من بار ها و بارها این اتفاق برام افتاده
طوری بود که یکی داره بهم میخنده و قصد خفه کردن منو داره
و نمیتونسم تکون بخورم و داد بزنم
میشه یکی بگه دلیلش چیه ؟!
کابوس میدیدم نمیتونستم بگم بسم الله
نمیتونستم تکون بخورم
کابوسم این بود که انگار یکی ک اصلا دیده نمیشد کیه موهانو میکشه دستمو میکشه پاهامو میکشه
تقریبا هوشیار بودم ولی نمیتونستم چیزی بگم حرکت کنم
بعد از چند دقیقه یهو حس کردم اون چیزی که منو میترسوند رفته و به جاس حس ارامش پیدا کردم و فهمیدم هر چی بوده دیگه رفته و تونستم چشامو باز کنم و بگم بسم الله ساعتو که نگاه کردم دیدم دقیقا ساعت ۳ شب شده
میخواستم بگم ساعتی که بختک میومد پیشتون تقریبا ۳ شب بود؟
و اینکه من شنیدم میگن تمام فعالیت های شیطانی ساعت ۳ شب اتفاق میوفته برای همین ترسیده بودم دیشب