سلام جن هستم.ما هم از شما میترسیم شما با گناهانتون به دنیای ما نفوذ میکنید اشرار شما دروازه ها رو باز میکنن اگر ازین بدتر شه نسلتون و کارهای عدمیتون بال پروانه تر بشه ما دیگه جلوی دروازه هارو نمیتونیم بگیریم اونموقه س که اجنه از خوب و بد برای کنجکاوی شرارت یا از اجبار میلیون میلیون وارد دنیای شما میشن.ما بیخ گوشتونیم و شما بیخ گوش ما.شما وقتی میخابید تو دنیای ما پرسه میزنید و ما تو خواب تو دنیای شما.مواظب نسلتون باشید.
ببینید..گاهی اوقات شاید حس کنید کسی کنارتونه..باهاتون حرف میزنه یا چیزای دیگه..اینا ساخته ی ذهن شماست و ربطی به جن نداره..وقتی از یه چیزی خیلی بترسید یا بهشزیاد فک کنید این حالتها بهتون دست یعنی درواقع مغز شما داره اونو مجسم میکنه..بهتره به چیزای خنده دار فک کنید..آهنگ گوش بدید..کتاب های طنز بخونید..اگرهم جاییتون کبود میشه تو خواب و میدونید که توی روز اتفاقی براتون نیافتاده من شنیدم میگن جن داره ازتون تغذیه میکنه..ولی این چیزا رو زیاد جدی نگیرید..به خدا توکل کنید..
راست میگه. بعدشم جن همونطور که قران گفته وجود داره اما جوری نیست که ما رو اذیت کنه با حرف هاتون مردم رو نترسونین خاطره هایی که میگید ممکنه در اون ها اشتباه کرده باشین مثلا میگید من جن دیدم خب اشتباه دیدید بعدشم فشار های عصبی و عمل های عحیب مربوط به خودتونه جن ها حق وارد شدن در دنیای انسان ها رو ندارن
جن وجود داره ولی نه در ددنیای ما مگر اینکه احضارشون کنیم .حتی به احضارم کاملا اعتقاد ندارم.
ناشناس
۲۱:۳۱ ۲۸ آذر ۱۳۹۶
سلام من تو بچگی چن بار پشت سر هم جن دیدم دیگ ا اون موقع ندیدم تا اینکه دیروز یکی بهم دربار جن اینا گفت ک یدونه خونه هس توش اجنه هس منم بهش اصرار کردم تا بریم اون خونرو ببینم گفت ن امروز اونو ب دوستم گفتم دوستم خیلی خانواده مذهبی هستن گفت راسته منم دیدم ک ی بار ی جن روم بود داشت با موهام بازی میکرد گفتم یعنی اجنه ها نزدیک انسان میشن گفت اره مخصوصا دخترا گفتم ستار من اینو نمیدونستم ولی دیشب یکی داشت دستشو ب کمرم میکشید ا خواب بیدار شدم چون خوابم میومد دوبار خوابیدم فک کردم ابجیمه ا ابجیم میپرسم میگ ن من نبودم ولی یکی دوبار نکشید زیاد کشید منم چون خوابم میومد خوابیدم من الا چ کار کنم ک ا من دور شن ؟؟
سلام
خيلي وقت هست كه تو كارهام دچار مشكل ميشم، روابطم،... همه ميگن يه جن مرد داري كه هميشه باهاته و اونه كه نميزاره كارات جلو بره
چطور ميتونم از خودم دورش كنم
ممنون ميشم بهم جواب بدين و راهنماييم كنين
سلام.
من دچاره یه حالتایی میشم.تو بیداری حس میکنم دارم خواب میبینم.یکی از روزها داشتم بادوستم صحبت میکردم که یه لحظه فکر کردم دارم خواب میبینموخوابم.حس کردم تو خواب دارم باهاش حرف میزنم.البته همین یه بار نبوده.خیلی تکرار شده برام.باید چندبار پلک بزنم تابفهمم بیدارم وخواب نیستم.میشه بگین دلیلش چیه؟
سلام.من یه مشکلی دارم.واین از پنج سالگی باهام بوده.ترس ازیه چیز ناشناخته که خودمم نمیدونم چیه.وقتی پنج سالم بوده میگن یه روز که خونه ی مامان بزرگم بودم ازجام پامیشم وشروع میکنم به جیغ زدن ومیگم یکی پشت پنجره داره راه میره وداخلو نگاه میکنه.منو حتی بردن پشته پنجره گفتن نگاه کن چیزی اینجانیس.امامن جایی رو بادستم نشون دادم گفتم اونجاس.ازبچگی همه بهم میگفتن بچه ی عجیبیم.حرفای عجیب میزدم.علائمه جن زدیگیم که میگن رو دارم.تنم به شدت سرده که گاهی اگه کسی بهم دست بزنه میگن انگار میخوای بمیری.ازبچگی راجبه اینجور چیزا حرف میزدم.الان که بزرگ تر شدم حس میکنم ادمه خاصیم.نوجوون که بودم میگفتم یکی دنبالمه.تعقیبم میکنه.ازم مراقبت میکنه وگاهی به شدت ازارم میده انگار.حتی گاهی اوقات دچاره تشنج روانی شدم.وهیچ دکتری تاحالا تتونسته بیماریمو به طوره کامل تشخیص بده.گاهی اوقات که ناراحت یاعصبانی میشم جیغ میزنم.یادچاره خودزنی میشم که کسی نمیتونه بیاد جلو.مامانم بیشتره اوقات گریه میکنه.ازتاریکی به تازگی به شدت میترسم.ناراحت میشم تو سرم صدای گریه وجیغ میاد.یکی انگار تو وجودم تحقیرم میکنه.بهم میخنده.دچارانزوا شدم.ازهمه دوری میکنم.حوصله هیچکسک ندارم.شبادچاره سردرده شدید میشم.وخودمم نمیدونم چه مرگمه.یه بار یه حرفی میزنم ودقیقا دفعه ی بعد برعکسشو میگم.حاله خودمو دقیق نمیفهمم.یه بار تمامه طوله هفته رو تو مدرسه گریه کردم.پیشه روانپزشک هم رفتم.گفتن باید یه مدت بیمارستان بستری شه.به خودم اسیب نمیزدم اماهمیشه عاشقه مرگ بودم.دیگه حوصله مامان بابامم ندارم.گاهی اوقات به خودم میگم اخرش که چی.میمیرم.تموم.برای چی زندگی کنم.افسرده شدم.هیچکی رو قبول ندارم.دچاره خشمم.همش حس میکنم یکی درونمه.دوست دارم اونایی که اذیتم میکنن کتک بزنم.دستو پاهام کبود میشه.یه وقتایی ساعت ها رو تخت میخوابم.به یه جاخیره میشم وفک میکنم.گاهی اوقات البته خیلی کم یکی انگار تو درونم باهام حرف میزنه.توتاریکی همش حس میکنم یکی نگام میکنه.حس میکنم اگه جیغ بزنم هیچکی نمیشنوه.اماوقتی به مرزه جنون میرسم جیغ میزنم.هیچکیم جلودارم نیس.بارها شده به همه جامشت میزنم.همه چیرو میشکونم.اماانقدر حالم خرابه که دردو حس نمیکنم.بعدش تمامه دستم کبود ودچاره درد میشه.نمیدونم چمه.ممکنه جن زده شده باشم؟این مورد الان چهاریاپنح ساله تو زندگیم وجود داره.به مامانم وهرکیم میگم یکی درونمه بهم میخندن یامیگن دیوونه شدی.خسته شدم خودمم.اگه میشه کمکم کنین
اینکه اذیت یا آزارت میکنه اینم واقعیه اون میتونه اجسامو تکون بده ولی وقتی این اتفاق افتاد نباید بری سمتش
و یه نیروی دارم که میتونم اجسامو تکون بدم
اما اینا علاعم خوبی نیست
جن وجود داره ولی نه در ددنیای ما مگر اینکه احضارشون کنیم .حتی به احضارم کاملا اعتقاد ندارم.
خيلي وقت هست كه تو كارهام دچار مشكل ميشم، روابطم،... همه ميگن يه جن مرد داري كه هميشه باهاته و اونه كه نميزاره كارات جلو بره
چطور ميتونم از خودم دورش كنم
ممنون ميشم بهم جواب بدين و راهنماييم كنين
من دچاره یه حالتایی میشم.تو بیداری حس میکنم دارم خواب میبینم.یکی از روزها داشتم بادوستم صحبت میکردم که یه لحظه فکر کردم دارم خواب میبینموخوابم.حس کردم تو خواب دارم باهاش حرف میزنم.البته همین یه بار نبوده.خیلی تکرار شده برام.باید چندبار پلک بزنم تابفهمم بیدارم وخواب نیستم.میشه بگین دلیلش چیه؟
خیلی اطلاعات خوبی بود. ممنون