با سلام من خانمی هستم که بیست سال از زندگی مشترکم می گذرد حدود ده سال است که می دانم همسرم هم زن صیغه ای گرفته هم با زنان رابطه بر قرار کرده اما به خاطر فرزندام و ابرویم و پدر ومادرم انها چه گناهی کردند که اینقدر ناراحتشون کنم بالاخره اونا با هزار امید مرا به خونه ی این اقا فرستادند تازه طلاق بگیرم برم سر بار کی بشم سر بچه هام کی میاد من که تباه شدم انها چرا از ان گذشته من هر گز با هیچ مرده دیگری نمی توانم ازدواج کنم چون او را از ته دل تا اخر عمرم انتخاب کردم ونه می توانم به او خیانت بکنم چون من به اخرت اعتقاد کامل دارم و هرگز نمی توانم به خاطر هوس گذرا و کینه توزی اون دنیامو بسوزونم اما هرگز اورانخواهم بخشید وهرگز اورا مثل اول دوست نخواهم داشت از خدای خودم گله دارم که خدا جون من به این پاکی حیف نبودم به این حق نشناس بماند که تا به حال با نداریش ساختم حالا که دستش به دهنش می رسه
من یک زنه باحیا خانواده دوست هستم تا به حال به غیر از شوهرم به هیچ مرد دیگی با نگاه دیگری نگاه نکردم اما متاسفانه همسرم سالهاست که به من خیانت کرده و من به خاطر بچه هام موندم و تحمل کردم و لحظه ای نیست که خیانت او از یادم بره و اشک از چشهام سرازیر نشه و دلم تیکه تیکه نشه از خدا می خوام که خودش مجازتش بکنه من به خاطر ه ابروم موندم