سلام دوستان
من۷سال بایکی دوستم وخانواده ها درجریان اند ازمنم خواسته که درسموبخونم وخودشم دوسال دیگه درسشون که تموم شد ورفت سرکار بیادخاستگاری دیگه کلافم کرده همش میگه صبرکن صبرکن ۵سال پشت کنکورم دیگه خسته شدم نمیتونم فکرموروی درسم تمرکزکنم یه حس بی ارزش شدن بهم دست داده هرخاستگاری رو بدون حرفی رد میکنم نه راه پیش دارم نه راه پس .یکی ازدوستاموهمون ۵سال پیش خواسته بودباهاش کات کنم الان شده زنداداشش فقط با۶ماه دوستی وخودشم به برادرش گفته بروخاستگاریش.درحالی که من هرچی بهش گفتم بیا فقط نامزدی کنیم همش بهانه اورد که میخام خوشبختت کنم الان زوده .خیلی بهم برخورده الان که۲۵ سالم شده فک میکنم تاکی بخوام عمرموپای اون بسوزونم به امیداینده .باخودم گفتم بخونم پزشکی قبول بشم مستقل بشم تااونم امادگی پیدامیکنه ولی خیلی بهم ریختم نمیشه درس خوند دیگه دارم خسته میشم .شماجای من بودیدچیکارمیکردی؟.
سلام عزیزم یه مدت محلش نزار منظورم بی احترامی نیستااا فقط زیاد در دسترس ونرم نباش تا پیامک نزد تو هم نزن اگه هم چیزی گفت مختصر جوابشو بده اگه اومد که اومد اگه هم نه ولش کن
حسرت
۲۳:۳۶ ۲۰ مرداد ۱۳۹۸
یه جورای درکت میکنم چون تجربه شبیه بهت داشتم هفت هشت سال پسری با رفتاراش یا پیغام پسغام بهم میگفت دوستم دارم ولی من باهاش دوست نشده بودم ولی قلبا خیلی دوستش داشتم میگفت اخر سر شماره مو پیدا کرده بود بعد از چند مدت خواهش کردن مدتی باهاش حرف زدم ولی اخر سر نامردی کرد و رفت با یکی که من میشناختمش ازدواج کرد جواب من با وفا شد بی وفایی .عزیزم تو هم یواش یواش باید تو دلت دفنش کنی.
.با پسری ک فامیل دور هس آشنا شدم ایشون تحصیلات و شغل خوبی داره اما من از همون اول فهمیدم از خیلی جهات داره من رو امتحان میکنه البته من خدا رو در نظر دارم و با صداقت تمام برخورد کردم اما این آقا بعد از 8ماه هنوزم اعتماد نداره
چقدر گزارشتون عالی بود. سپاس
من همچین بلایی سرم اومد. تقریبا تمام مواردی که ذکر کردید وجود داشت..
جوونا چشماتون رو باز کنید و اشتباهاتتون رو گردن هیچکس نندازید.
من۷سال بایکی دوستم وخانواده ها درجریان اند ازمنم خواسته که درسموبخونم وخودشم دوسال دیگه درسشون که تموم شد ورفت سرکار بیادخاستگاری دیگه کلافم کرده همش میگه صبرکن صبرکن ۵سال پشت کنکورم دیگه خسته شدم نمیتونم فکرموروی درسم تمرکزکنم یه حس بی ارزش شدن بهم دست داده هرخاستگاری رو بدون حرفی رد میکنم نه راه پیش دارم نه راه پس .یکی ازدوستاموهمون ۵سال پیش خواسته بودباهاش کات کنم الان شده زنداداشش فقط با۶ماه دوستی وخودشم به برادرش گفته بروخاستگاریش.درحالی که من هرچی بهش گفتم بیا فقط نامزدی کنیم همش بهانه اورد که میخام خوشبختت کنم الان زوده .خیلی بهم برخورده الان که۲۵ سالم شده فک میکنم تاکی بخوام عمرموپای اون بسوزونم به امیداینده .باخودم گفتم بخونم پزشکی قبول بشم مستقل بشم تااونم امادگی پیدامیکنه ولی خیلی بهم ریختم نمیشه درس خوند دیگه دارم خسته میشم .شماجای من بودیدچیکارمیکردی؟.
من همچین بلایی سرم اومد. تقریبا تمام مواردی که ذکر کردید وجود داشت..
جوونا چشماتون رو باز کنید و اشتباهاتتون رو گردن هیچکس نندازید.