سلام اقاجون قربون مرقد بشم بخدا منم منتظر رفعتتم سال هاست یه توجهی به من بکن به حق مادرت زهرا و به حق پسر جواد به نیم نگاهی بهم بکن
اقا جون ............
خدا دوروز قبل بهم یه پسرکوچولو داد زمانی که بچه ام رو دیدم تودلم گفتم یافاطمه زهرا این پسر توست تو بیمارستان بعثت سنندج داخل پژوپارس خودم خوابیده بودم ناگهان گوشیم زنگ خورد بیا بچه ات ضربان قلبش تنده رفتم بچه ام پسرم رو برن nicoترسیده بودم تو دلم میگفتم یاامام رضا مایوسم نکن رفتیم nicoدکتربعدازعکس گرفتن بهم گفت امید ندارم ته دلم رو خالی کرد چشمانش رو نگاه میکردم ومن رو نگاه میکرد شب برگشتم خونه پدرزنم چون خونه خودم دیواندره بود نتونستم بخابم معده ام به شدت درد گرفت فرداش دوباره رفتم دوباره دکتر ته دلم رو خالی کرد من اون روز رو گریه کردم وبعدازظهرش با خانومم تلفنی حرف زدم بیمارستان بستری بود داستان رو بهش,گفتم باهم گریه کردییم بهم گفت تواین همه نماز میخونی به اهل بیت وامام رضا مینازی ازشون شفای بچه ات رو بخاه گریه کردم خانومم مذهبش تسنن است ومن خودم محب وشیدای اهل بیت بودم هیچی نگفتم امام رضا رو قسم دادم گفتم یا امام رضا این همه من از عشق شما گفتم به دام برس آبرویم رو حفظ کن خودت شیدایم کردی وشیعه شدم داخل این سنی ها آبرویم رو حفظ کن شب خابم نمیبرد حوالی ساعت چهار بود اینقدر یاامام رضا رو تکرار کردم آغا امام رضا جوون اومد روبروم ایستادعصایش دستش بود بهم گفت والی پسرت زیباست گفتم آغا نوکر شماست میدانستم امام رضاست بهم گفت بیا سربزن دستی سر پسرم کشیدیه جای سبز وقشنگی بود عصایش رو گرفتم بهم فرمود پسرت زیباست فردا ساعت هفت بیدار شدم رفتم جلو nico به زور رفتم داخل پسرم داخل دستگاه بود اسم دکترش هم عوض شده بود واسم یه دکتر دیگریی نوشته بودند دکتر همت پور پرستارها گفت دکتر ساعت نه میاد جلو در ایستادم خانومم تماس گرفت جواب ندادم هی زنگ زد گفت پسرم چیزی شده گفتم نه گریه میکرد چون بچه اولمون بود ساعت نه ونیم دکتر بیرون اومد که توضیح بده ترس سرتاسر بدنم رو گرفته بود خوش رو وزیبا گفت پدر ولایتی پسرت خالش عالیه براش شیر نوشتم به مادرش بگو هروز دو سی سی بهش شیر بده فورا به خانومم زنگ زدم خانومم فقط این رو گفت بعدازاینکه مرخص شدییم برییم مشهد به ولله هرکه عشق اهل بیت رو داشته باشه همون عشق برایش بس است
سلام یا امام رضای غریب برای اولین بار اومدم پا بوست ازت بچه سالم خواستم دیروز رفتم دکتر بهم گفت دیر اومدی برای ازمایشاولش گریم گرفت اما بعدش اروم شدم تو دلم گفتم من از امام زضا خواستم و امام رضا صدام رو شنیدپس الان ارومم یا امام زضا به امید خودت دیگه ناراحت نمیشم
سلام یا امام رضای غریب برای اولین بار اومدم پا بوست ازت بچه سالم خواستم دیروز رفتم دکتر بهم گفت دیر اومدی برای ازمایشاولش گریم گرفت اما بعدش اروم شدم تو دلم گفتم من از امام زضا خواستم و امام رضا صدام رو شنیدپس الان ارومم یا امام زضا به امید خودت دیگه ناراحت نمیشم
اقا جون ............