سلام من دانیال عشقی هستم متولد ۷۹/۱۰/۱۹
سال ها پیش با. دختر بچه ای آشنا شدم که تا بزرگ شدن شو دیدم . قصدم نیتم باهاش ازدواج بودو خواستنش ولی حماقتم غرور بی جا من همه چیو خراب کرد من تو سن ۱۹سالگیم همه چی داشتم ماشین مغازه اعتبار بازار و خیلی چیز ها که ی مرد ۴۰ساله هم حتی نداشته باشه همیشه بهش میگفتم همه اینا مال دوست داشتن تویه و همیشه هم این تصویر تو ذهنم بود
امشب دلم میخواد با شما ها که اکثریت مثل همیمم. دردو دل کنم و به عشق اولو آخرم بگم من هیچوقت زیر حرفم نمیزنم
دیدار به قیامت
اخر راه خودکشی نیست جنگیدنه من انقد مشکلات داشتم که بگم برام گریه کنین تورو خدا نکنین جنگیدن بهترین راهه یکی بخاطر یار ایا یارم براشما میسوزه ن یکی برا پول ایا همیشه فقر فقیر میمونه ن بخدااا رفیق شیم با خدا و شکر گذار اون موقعه میفهمین که فقط خدا یعنی چی عاشقانه صدا کنین
سلام . من ی مرد ۴۰ ساله ام زنم ۹ سال ازم کوچیکتره ۱۲ سال پیش باهم ازدواج کردیم ی دختره ۴ سال و نیمه داریم من برای خودم کسی بودم سرمایه داشتم ی قرار داد بد سرمایمو به باد داد چند سالی هست بیکارم اون نمیذاشت برم با ماشین کار کنم میگفت دوست و فامیلمون میبینن زشته و از این حرفا . باباش بازنشسته نیروهای مسلح بود و سنشم بالا بود میگفت وقتی بمیره توافقی جدا میشیم با حقوقش زندگی میکنیم و از این حرفا الان چند ماهه باباش مرده . به من گفت بیا حق طلاق بهم بده حضانت بچه رو هم بده بیمه اش کنم منم از همه جا بی خبر به حرفش گوش کردم از دادگاه که اومدیم زنگ زد ۱۱۰ از خونه بیرونم کرد الان چند ماهه آواره خونه های مردمم تمام زندگیمو بالا کشید و بچه رو هم ازم گرفته . واقعا تصمیم خودمو گرفتم نمیخوام همچین آدمی بچه منو بزرگ کنه خدا میدونه میخواد چی بهش یاد بده چون ازش بوی خیانتم به مشامم میرسید ولی نتونستم باور کنم که بهم خیانت میکنه ولی الان برام واضح شده که بهم خیانت میکرده . باباش با اون حقوق و بیمه صابمردش زندگیه ما رو خراب کرد تمام آرزوهای منو دخترمو به باد داد .من به خدا ایمان دارم ولی انگار ظلم تو این دنیا زورش از خدا بیشتره و آدمای ظالم به خواسته های خودشون میرسن و مظلوم محکوم به شکسته . امیدوارم بعد از رفتن من و روناک اون لاله ب با اون مادر زندگیه خوب و راحتی داشته باشن و با پول من و حقوق و بیمه اون باباش بتونن راحت بخوابن . منکه الان چند ماهه که خواب و خوراک ندارم هر شب دارم به دخترم فکر میکنم نمیتونم بدون دخترم ادامه بدم هفته ای چند ساعت باید بچه خودمو قرض بگیرم و سر ساعت پسش بدم . الان دارم با اشک چشم مینویسم روناک بابایی خیلی دوست دارم منو ببخش تو هیچ گناهی نداری . عاشقتم دخترم منو ببخش . این دنیا لیاقته تو رو نداره . من میرم جهنم ولی تو میری بهشت همین به من آرامش میده . دوست دارم دختر نازنینم .
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
همه چی درست میشه عزیز دل برادر !
فکر خودکشی رو از سرت بیرون کن !
دختر گلت بهت احتیاج داره.
ناشناس
۲۲:۰۴ ۰۶ شهريور ۱۴۰۰
سلام من اسمم میلادالان که این متن مینویسم بادل خون نوشتم سال۹۱نامزد کردم به دلایلی نشدبهم خورد دی ماه۹۹ عاشق دختری شدم باهزاران مشکل جنگیدم بهش رسیدم اما سال۴۰۰قبل محرم باهم دعوامون شدرفت خونه باباش همه کاری کردم که برگرده خیلی هارو فرستادم اماپدرش آدم خیلی لج بازیه نمیزاره امشب خیلی دلم گرفته ۵۰تاآلپراز دارم ۸۰تا ترامادول ۱لیترهم مشروب میخوام به زندگیم خاتمه بدم به آخرخط رسیدم حتی پدرمادرم واسشون مهم نیست که من زنم رفته هیچکس کمکم نکرد تواین مدت امادیگه واقعا به ته خط رسیدم امیدوارم اونی که بخاطرش دارم میمیرم روزی این متن بخونه من خیلی دوستش داشتم و دارم من زندگی بدون اون نمیخوام ببخشید طولانی شد خدانگهدارهمگی
خودکشی اخرین راه نجات از درد تنهاییه، تنهایی از هر ویروسی خطرناک تره، ادم تنها هر چی دست و پا بزنه فقط تنها تر میشه، انگار ادما میترسن تنهایی مسری باشه خودشونم بگیرن
سلام عید 96 پدرم به علت مسمومیت ناخواسته با متادون به این بیمارستان اومد اونموقع زنگ زدم برادرم و به کمکم اومد توی حیاط بیمارستان لقمان یه حرف قشنگی بهم زد گفت ابجی مامان و بابا یه روز میرن این منو و توییم که برای هم میمونیم 8 ماه بعد دقیقا 18 ابان 96 دفنش کردیم علت مرگش خودکشی با قرص برنج بود الان که اینو مینویسم دومین سالشه اومدم سرچ کردم ببینم خودکشی با قرص برنج چه جوریه که خوندم چقدر زجر اوره الهی من بمیرم براش که اونهمه زجر کشیده فقط یه چیز بهتون میگم با خودکشی خودتون رو راحت میکنید اما زندگی چندین نفر و میگیرید دو ساله هر شب با اشک و یاد برادرم میخوابم تو رو خدا نکنید...
سال ها پیش با. دختر بچه ای آشنا شدم که تا بزرگ شدن شو دیدم . قصدم نیتم باهاش ازدواج بودو خواستنش ولی حماقتم غرور بی جا من همه چیو خراب کرد من تو سن ۱۹سالگیم همه چی داشتم ماشین مغازه اعتبار بازار و خیلی چیز ها که ی مرد ۴۰ساله هم حتی نداشته باشه همیشه بهش میگفتم همه اینا مال دوست داشتن تویه و همیشه هم این تصویر تو ذهنم بود
امشب دلم میخواد با شما ها که اکثریت مثل همیمم. دردو دل کنم و به عشق اولو آخرم بگم من هیچوقت زیر حرفم نمیزنم
دیدار به قیامت
همه چی درست میشه عزیز دل برادر !
فکر خودکشی رو از سرت بیرون کن !
دختر گلت بهت احتیاج داره.