از دلاوری این ناجیان
مینویسم با دو چشم گریان
هر چه گویم ، کم گفتم از شما
تو خودت خوب میدانی خدا
غم ها پایان ندارد ای عزیز
دل ها ارام ندارد ای عزیز
تو خیالت جمع باشد نازنین
جای تو هست در بهشت برین
بهر ما یک جهنم ساختی از رفتنت
ما ماندیم و اندوه از دست دادنت
میسپاریمت به دست آن خدا
که گلچین کرد شما را ، از بین ما
واقعا دم غيرتشون گرم خدا هميشه پشت و پناهشون
فقط يه خواهش از شبكه خبر لطفا يه هشتك برا حمايت از اين دليران از جان گذشته درست كنيد تا مردم بيان عضو بشن وحمايت كنند از اين مردان تا دولت مجبور بشه يه بودجه حسابي اختصاص بده به اين حوزه و لوازم و تجهيزات جديد واسشون بخرن. ممنون
بر اساس اثری از محسن چاوشی بخ نام شرمساری:
انقدر زیر بار خوبیت مونده بوووودی
کز مهره های گردنت شرمنده بودی
.
هی فکر میکردی به این درد عمیقت
چشمات خجالت میکشیدن از رفیقت
.
آتش حیرف شرشر چشم ترت نیست
جز آهن بیرحم بالای سرت نیست
.
هی صبر کردی صبر اما بی علاجه
از صبر کردن روح زخمیت هاج و واجه
.
هی دل به آتش میزدی تا زنده موندی
اره تو جون دادی و بازم... زنده موندی
قلمم ديگر توان نوشتن غم مرا ندارد اي برادر كه غريبانه رفتي از صبحي پر نشاط با ارزوها از منزل به سر كار رفتي تا امنيت ما را با قطره قطره خون شهادتت تامين كنيد واي بر ما كه قدر شما را ندانيم خداوند خود حاضر و گواه است كه اگر ميسر بود با همين دستان چشمانم را پر از خون نثارت مي كردم دريغا دريغا جزء دعا براي بستگان شما صبر و تحمل را خواهانم خداوند همه ي شما را با سيد الشهدا مشهور گرداند
همیشه من شاعر بودم و می سرودم ،
اما حالا
تو ای عزیز آن چنان از جانت سروده ایی که دیگر تا ابد هیچ واژه ایی به پای این شعر نمی رسد ... .
حرفی نیست جز خداحافظ قهرمانان مدیونتونیم تا همیشه... .
خواهش می کنم به نهادی که باید، پیشنهاد بدین به آتشنشانها جی پی اس بدن و براشون پلاک درست کنن تا همیشه همراهشون باشه... تو رو خدا پیشنهاد بدین. تا اگر خدای نکرده بعد از این، اتفاق دیگه ای افتاد، از طریق جی پی اس بتونن جایِ آتشنشان رو پیدا کنن. خواهش میکنم اگر به لحاظ فنی ممکنه، حتما به این عزیزان جی پی اس بدن. بابا الان مردم برای بچه هاشون هم جی پی اس میذارن. یا الان برای سالمندان عزیز هم جی پی اس کار میذارن. دیگه برای آتش نشانها که حتما باید بذارن. علاوه بر جی پی اس، براشون پلاک هم درست کنین. دستت درد نکنه وای جی سی. تو صدات میرسه. تو بگو.
اسباب غم، دوباره سر سفره چیده شد
فریاد آتش است، به هر جا که می روی
چندین فرشته بین مه و دود دیده شد!»
جانم به لب رسیده و برگشته در تنم،
مُجری که ذره ذره بخواند نوشته را:
«چنگال پیر و سنگی این برج، همچنان
محکم گرفته بال و پر سی فرشته را!»
دیشب میان خواب تو را دیدم و فقط
گفتی: "صدای سوختنم را شنیده ای؟"
صبحی که چکمه های تو را واکس می زدم
گفتی "عزیز من تو فقط خواب دیده ای!"
دیدی خودت که خواب من این بار چپ نبود
خاموش میشوی و به تو زنگ می زنم
با هر دقیقه ای که جوابی نمی دهی
محکم به شیشه ی دل خود سنگ میزنم!
«مادر! ببخش از پسرت، پیرهن فقط...
خواهر! ببخش... با خبری تلخ آمدم
تازه عروسِ حادثه! شرمنده ام اگر
با این خبر مراسمتان را به هم زدم...»
باور نمی کنم خبری را که داده است!
با حجم گریه میرود اما نمیروم...
همکار توست، پس تو کجایی که نیستی؟
من تا نبینمت که از اینجا نمیروم!
مادر نشسته روی زمین داد میزند:
دیدی دوباره یوسفم از چاه برنگشت؟
دیدی سیاوشم وسط شعله مانده است؟
دیدی کسی سلامت از این راه برنگشت؟
مردم! سلام... با خبری تازه آمدم
ققنوسهای قصه ی تهران نمُرده اند
ما مُرده ایم و مردمِ دور از بلا، که باز
مثل همیشه از بدن مُرده خورده اند!
آقای بی ملاحظه ی دوربینبهدست!
کافی نبود آن همه اخبار سرزده؟
این سوژه ای که مرکز عکاسی ات شده
از زیر چوب و آجر و تیرآهن آمده!
پروانه های عاشق از اینجا نرفته اند!
این عشق جاودانه که حاشا نمیشود!
"آتـش بگیر تا که ببینی چه میکشم
احساس سوختن به تماشا نمی شود"
مینویسم با دو چشم گریان
هر چه گویم ، کم گفتم از شما
تو خودت خوب میدانی خدا
غم ها پایان ندارد ای عزیز
دل ها ارام ندارد ای عزیز
تو خیالت جمع باشد نازنین
جای تو هست در بهشت برین
بهر ما یک جهنم ساختی از رفتنت
ما ماندیم و اندوه از دست دادنت
میسپاریمت به دست آن خدا
که گلچین کرد شما را ، از بین ما
فقط يه خواهش از شبكه خبر لطفا يه هشتك برا حمايت از اين دليران از جان گذشته درست كنيد تا مردم بيان عضو بشن وحمايت كنند از اين مردان تا دولت مجبور بشه يه بودجه حسابي اختصاص بده به اين حوزه و لوازم و تجهيزات جديد واسشون بخرن. ممنون
+بفرمائید
-قلبمان آتش گرفته،کجائید؟
انقدر زیر بار خوبیت مونده بوووودی
کز مهره های گردنت شرمنده بودی
.
هی فکر میکردی به این درد عمیقت
چشمات خجالت میکشیدن از رفیقت
.
آتش حیرف شرشر چشم ترت نیست
جز آهن بیرحم بالای سرت نیست
.
هی صبر کردی صبر اما بی علاجه
از صبر کردن روح زخمیت هاج و واجه
.
هی دل به آتش میزدی تا زنده موندی
اره تو جون دادی و بازم... زنده موندی
️دلنوشته يك دختر كوچك اتش نشان شهيد
سلام
صبح بخير
ديروز صبح بابام رفت ديگه نه به موبايل جواب ميده نه خبري ازش هست اگه خبري ازش داريد به من بگيد مامانم از ديروز رفته برنگشته مامان بزرگ و خاله ها و عمه هام و عموم خونه ما امدند مهماني
اما بابام و مامانم نيامده
شما چه ميگيد
ظاهرا نه بابا ميخواد بياد
نه مهمانها ميخواهند برند
شما دعا كنيد بابا برگرده
نميدونم چرا بابام شيفتش عوض نشده
دختر هشت ساله يك شهيد اتش نشان
اما حالا
تو ای عزیز آن چنان از جانت سروده ایی که دیگر تا ابد هیچ واژه ایی به پای این شعر نمی رسد ... .
حرفی نیست جز خداحافظ قهرمانان مدیونتونیم تا همیشه... .
امشب دلم ازغم،زکف داده عنانش را
یک حادثه برد ازمیان تاب وتوانش را
یارای آن را نیست تادرد دلم گویم
بایدقلم، بنویسداین درد نهانش را
شهرم شده تب داراز یک اتفاق سخت
یک فاجعه، غمبارکرده مردمانش را
درزیرآواری زسیمان و گِل وآهن
تقدیرمدفون کرده سی(30) آتشنشانش را
تصویرهای جانگدازی پیش روی ماست
طاقت ندارد آدمی شرح وبیانش را
یک سو زنی دراظطراب و شیون وناله
آیا دوباره بیند او شوی جوانش را؟
سوی دگر بابای یک آتشنشانی که
لرزانده باراین مصیبت زانوانش را
و....
.
.
.
.
گمنام بودآتشنشان اما دگر زین پس
درآسمان جوئیم مانام و نشانش را
دنیا محل آزمون آدمیزادیست
پس داده او باسرفرازی امتحانش را
تندیس میسازند از او درشهرمن اما
من تا ابد درسینه دارم یادمانش را
مهدی عبادی
10بهمن1395