خواستگاری داشتم که از همه لحاظ به هم میومدیم. کارمند بود و دوست داشت منم کارمند باشم و ازم قول می خواست آزمون شرکت کنم و استخدام بشم. گفتم مگه میشه ؟ من تلاش می کنم ولی استخدام با خداست . اونم رفت و دیگه برنگشت. من ازدواج کردم ایشون هنوز دنبال خواسته های غیر منطقیش
اول مشکل بیکاری را باید حل کرد دوم مسکن را بقیه کارها را خود بخود درست میشود و احتیاج به مشاوره هم ندارد خیلی کسان هستند که همدیگر را دوست دارند اما توان ندارند مالی ندارند اینها را باید درست کرد
پایان خدمت دارم
دانشجو هستم
و کار هم میکنم
ولی کارم فقط خرج دانشگاهمو به می بینه
ازدواج کنم؟؟!
من جوان 28 ساله بیکار هستم
به خواستگاری هر دختری بری اول میگن چیکاره است
بعد میگن سرمایه اش چقدره
دیگه کسی برای اخلاق و توان و ایمان کسی تره خورد نمیکنه
از ما که گذشت
مبارک بقیه