يه روزي يه مرد روستايي رفت تو ده خودش گفت من با پادشاه صحبت كردم شهر كه رفته بودم ...
مردم باور نميكردند ...
خلاصه داستان از اين قرار بود كه اين مرد رفته بود شهر از جايي داشت رد ميشد كه مسير شاه اون كشور بود .. و شاه وقتي با اسب رد ميشد جلوي شاه قرار گرفته بود و شاه بهش گفته بود :
اي احمق برو گم شو ... !!!!!
اینا همه بازیه عاقل باشین..مگه مسخرس رییس جمهور امریکا بدون هماهنگی شرشو بندازه بره تو عروسی..عروس داماد حتما خبر داشتن و ۱۰۰ تا محافظ بین مهمونا هست..
مردم باور نميكردند ...
خلاصه داستان از اين قرار بود كه اين مرد رفته بود شهر از جايي داشت رد ميشد كه مسير شاه اون كشور بود .. و شاه وقتي با اسب رد ميشد جلوي شاه قرار گرفته بود و شاه بهش گفته بود :
اي احمق برو گم شو ... !!!!!
چقدر مردم بافرهنگی هستند که حواسشون فقط به مراسم هست.