مادرم غصه میخورد که چرا هیچکدوم از بچه هاش درس رو ادامه ندادن.ومن با سی و یک سال سن بعد از این همه سال ترک تحصیل وقتی دوباره تصمیم گرفتم درس رو شروع کنم ویک سال هم دانشگاه رفتم ولی بابام هی جلو پام سنگ اندازی کرد.تا بلاخره نا امید شدم و دوباره ترک تحصیل........
یه بطری بزرگ یخ زده هم ببرن چون پسر بیچاره من تو کنکور افتاد یه جایی که کولرش خراب بود و نامردا حاضر نشدن ببرنش یه جای خنک و طفل معصوم خیس عرق کنکور داد و کلی رتبه اش اومد پائین
در جلسه هم آاب گرم می دهند و یک بیسکویت کوچیک.