اینجور که بنظر میرسید ایشون دقیقا در جریان بوده که روی سرش چه خبره. چون اگه با دقت نگاه کنید میبینید که کرمها حتی تا بالای ابروی طرف رو خوردن. احساس کردم که کرمها استخون جمجمه را خورده بودن و نزدیک خوردن مغز طرف بودن.فکر کمک اگه مثلا ۲۰ روز دیرتر می شستنش حتما مورده بود٬چون قشنگ کرمها میرسیدن به مغر
این آقا شب موقع خوابیدن احساس نمیکرده که چیزی داره روی سرش وول میخوره؟ من که اگه یه پشه بخواد بهم نزدیک بشه یا بشینه روم سریع بیدار میشم حتی اگه تو اوج خواب باشم. این چطور هیچی حس نمیکرده؟
بنظر احتمالا سرش شکسته بوده یا زخم شده و بعدش مگس اومده دقیقا همونجا تخم ریزی کرده و به این مصیبت گرفتار شده. آدم دلش برای طرف میسوخت. یه حس دوگانه.تمام موهای تنم سیخ شده