من هم هرچی به این ور اون ور زدم شغل پیدا نکردم کارشناس ارشد نرم افزارم ولی میگن این رشته اشباع شده فقط کار بنایی و نگهبانی و خدماتی میخوان .......من مهاجرت میکنم
بخدا هرچی داشتم خرج شهریه دانشگاه کردم کارگری ساختمان کار میکردم بنایی گچ کاری تا شهریه جور کنم هم زمان درس دانشگاه هم میخوندم اونم مکانیک با این حال هیج جا کار نیست حتی با دیپلمم نمیگیرن همه چیمو باختم هیچی ندارم کارم ندارم
من فارغ التحصیل کارشناسی ارشد هستم و توانستم دوران تحصیلی خود را با بالاترین کیفیت تمام کنم. بعد از دوره کارشناسی ارشد توانستم از سه کشور نامه پذیرش بگیرم اما به دلیل مشکل مالی نتوانستم بروم. بعضی ها می گویند چرا می روید؟. من خودم وقتی بعد از مدت ها به دانشگاه می روم اصلا انگار نه انگار که دانشجوی آن دانشگاه بوده ام. بدون احترام ، بدون ارزش ... . من هنوز به تلاش هایم ادامه می دهم تا به موفقیت برسم. ما آدم های بدون تعصبی نیستیم. وقتی که من نامه انگیزشی برای دانشگاه های مختلف دنیا می نوسم در آن از خدمت به کشورم با افتخار صحبت می کنم. زیرا خود را به کشورم متعهد می دانم حتی اگر در خارج از کشور ادامه تحصیل دهم.
به نظر حقیر مشکلات وجود داره اما این دلیل نمیشه کسی بره و رفتنش را توجیه کنه مگر اینکه پس از کسب علم و تجربه برگرده . به نظر من کسی است که با وجود تمام مشکلات سر راه و پیش اومده وقت و علم و هنر خودش را برای آباد کردن بذاره کار بهتر و با ارزش تری میکنه هرچند بی پول تر و گمنام تر و ... خواهد بود. به نظر دوستان وضعیت الان مردم بهتره یا زمان جنگ خصوصا در مناطق غرب ؟ آیا ماها کمی توقعات مان بالاتر نرفته ؟ رفتن و فرار مغز که الان مطرح است زاییده فرهنگ غلطی است که در بسیاری از زمینه های اجتماعی و فرهنگی کشورمان می بینیم.
وقتی خیلی راحت امکاناتی که می خوان ذو در اختیارشون قرار میدن در حالی که تو کشور خودشون بهشون بهایی داده نمیشه واقعا چه انتظاری هست..............................ای کاش کشور ما جایی میشد که نخبه .ها میموندند.
فقط با ی دور (روخونی فقط کتاب درسی زیست شناسی دوم و سوم و پیش)کنکور تجربی امسال زیست 42% و فقط با روخونی کتاب واژگان زبان 47% (در مجموع یکماه هم برا کنکور امسال وقت نذاشتم بعلاوه این ک تست هیچی کار نکردم!) این ب هیچ عنوان معنیش این نیست ک من یه نخبه ام اما اینو میشه گفت ک من یه دانش آموز با انگیزه ام و علاقه به تحصیل دارم با انگیزه و استعدادی ک در خودم سراغ دارم میدونم ک میتونم یکی از نفرات برتر کنکور باشم ب شرطی ک وقت کافی برای مطالعه داشته باشم اما متاسفانه من هیچ وقت چنین زمانی پیدا نمیکنم چون مجبورم تمام وقت کار کنم تا خرج زندگیمو در بیارم! خونوادم منو طرد کردن فقط ب این دلیل ک تو سن 21 سالگی با دختری ک علیرغم میلم و صرفا با اجبار اونا باهاش نامزد کرده بودم بهم زدم بعد از اون بود ک گفتن تو دیگه عضوی از این خونواده نیستی و من که خانوادم در رفاه کامل هستند و پدرم شهردار یکی از شهرهای ایران هستش الان 2 ساله ک توی یه شهر دیگه دارم کارگری میکنم و خرج زندگیمو در میارم و البته افتخار میکنم و با ارزشترین افتخارم همین هسش!!! اما با تمام این تفاسیر من هنوز امیدم رو از دست ندادم و دارم خودم رو برای کنکور 97 آماده میکنم شاید امسال بتونم به هدفم که پزشکی دانشگاه تهران هستش و الان 4 ساله ک بخاطرش می جنگم برسم! نمیدونم این حرفا چ ربطی ب موضوع داشت و چرا اینارو نوشتم اما فکر کردم شاید داستان زندگی من وصف حال خیلی از جوونای دیگه این مملکت باشه!
به خدا منم دانشجوی ممتاز علوم سیاسی کشور شدم کسی بهم نگفت چند حتی به رییس دانشگاه گفتم واسه نظافت چی دانشگاه منو استخدام کنید جواب ندادن الان دارم کارگری میکنم