من 30 سال قبل اقا امام زمان واقا ابلفضل را همراه دیدم ولی انها مرا از مرگ نجات دادند دیگه هرچه می گردم انهارانمی بینم این موضوع که خواندم اشک از چشمانم جاری شد
هر چه من گناهکارم و شرمسار
هر چه خجالت زده و پشیمان
هرچند میدانم لیاقت نوکری او را هم ندارم
هر چند شاید گناهانم پرده ای بزرگ بین من و او انداخته است
هر چند شاید او حتی نه مرا نه حرفم را قبول دارد
آخه چی بگم انقدر گناه دارم روم نمیشه بگم آقا نوکرتم
انقدر کارهای بد کرده ام که فقط او را اذیت و و آزار کرده ام
میدانم با اینهمه گناه حرف زدن از نوکریش شاید بلف به نظر برسد
اما آقا نوکرتم
هر چه خجالت زده و پشیمان
هرچند میدانم لیاقت نوکری او را هم ندارم
هر چند شاید گناهانم پرده ای بزرگ بین من و او انداخته است
هر چند شاید او حتی نه مرا نه حرفم را قبول دارد
آخه چی بگم انقدر گناه دارم روم نمیشه بگم آقا نوکرتم
انقدر کارهای بد کرده ام که فقط او را اذیت و و آزار کرده ام
میدانم با اینهمه گناه حرف زدن از نوکریش شاید بلف به نظر برسد
اما آقا نوکرتم