سلام من یه مدتیه که افکارم دست خودم نیست و مدام فکرای دیگران تو سرمه و تو فکرم باهاشون حرف میزنم و تمام فکراشونو میفهمم این داستان بعد از یه هیپنوتیزم شدن اتفاق افتاده و هرنوقع که میخواهم فکرم را با مراقبه ارام کنم با افکارشون نمیذارن و مدام اذیتم میکنند لطفا میشه کمکم کنید من دارم جسم و روح و ذهنم و از دست میدم
من بعضی وقتا چیزی هایی که یه نفر می خواد بگه یا هویت کسی که نمی شناسم یا کاری که یه نفر داره انجام می ده رو پیش بینی می کنم خوبم پیش بینی می کنم ولی خیلی به ندرت به نظرتون می تونم ذهن بقیه رو بخونم؟
سلام دوست عزیز ببین منم این جوریم میدونی چیه من بیشتر دوست دارم ذهن بخونم تا اینکه پیش بینی کنم گاهی اوقات یه چیزایی از دهنم خارج می شه و به واقعیت تبدیل میشه
این متن کاملا واقیه فقط قبل از اینکار ها باید یک ماه با فرد مورد نظر تمرین تمرکز داشته باشی ب صورت جداگانه و با ی فرد مشخص در ابتدا کار کنید
من و دوستم با اینکه دو ماهه همو میشناختیم ولی دقیقا عین هم صحبت میکردیم و رفتار میکردیم ک واقعا موجب نگرانی و تعجبمون شده بود ب همین دلیل رفتیم پیش ی روانپزشک ذهن خوانی
اون گفت ک ما در خودمون انرژی ای داریم ک ما رو ب ذهن خوان قهاری تبدیل میکنه
گفت مثلا من تو هشت سال ذهن خوانی کردم ولی شما حداکثر توی یک سال از من هم بهتر میشین
همونجا ذهن منو خوند و بهم ثابتش کرد
ما هم کلی با هم تمرین کردیم و الان بعد از یک سال خیلی راحت میتونیم ذهنارو بخونیم
سرکاری که نیست آیا؟
من و دوستم با اینکه دو ماهه همو میشناختیم ولی دقیقا عین هم صحبت میکردیم و رفتار میکردیم ک واقعا موجب نگرانی و تعجبمون شده بود ب همین دلیل رفتیم پیش ی روانپزشک ذهن خوانی
اون گفت ک ما در خودمون انرژی ای داریم ک ما رو ب ذهن خوان قهاری تبدیل میکنه
گفت مثلا من تو هشت سال ذهن خوانی کردم ولی شما حداکثر توی یک سال از من هم بهتر میشین
همونجا ذهن منو خوند و بهم ثابتش کرد
ما هم کلی با هم تمرین کردیم و الان بعد از یک سال خیلی راحت میتونیم ذهنارو بخونیم
اصلا به اون روان پزشکه بگو اسم اون انرژی چیه