سلام.ممنون بابت تعبیر.
خواب دیدم خونه ی بابابزرگم ک فوت کرده هستم البته توی خواب مثه قدیم سرحال نشسته بود منم اصن انگار ن انگار ک مرده .انگار قدیم بود.من داشتم کشوهاشونو مرتب میکردم کشوهای بزرگ پر از کاغذ و برگه.خونشونم تقریبا رنگ کرده بودن توی خواب رنگ سفید.انگار مثلا من رفته بودم کمکشون ک خونه تکونی کرده بودن.خالمم اونجا بود ولی نشسته بود .بابابزرگم مثه اون موقع ک زنده بود زیرپوش سفید تمیز پوشیده بود حالشم اوکی بود .
من داییم که چند ماهی فوت کرده هی به خوابم میاد و خیلی خوشحال و من میدانم مرده و از دور نگاهش میکنم و به آن نزدیک نمی شوم و گریه میکنم و مادرم نمی داند او مرده این خواب ۴ بار برای من تکرار شده.لطفا یکی کمک کنه.
سلام.خاب دیدم ک ی شیعی مانند لاشه گذاشتن جلویم و دارم از گوشت آن می خورم وخیلی گرسنه ام و هر کسی میاید کنارم مقدار کمی از آن ب او میدهم وخود با ولع می خورم در حال خوردن بودم ک یک نفر گفت ک این هفت ساله مرده ومن با حال خراب از خراب بیدار شدم
درخواب دیدم خواهر مرده ام امد پیشم پتو کنارش بودوپتو نجاست داشت از من خواست پتو رارویش بندازم ومن رویم نشد به او بگویم نجس است وانداختم رویش ولی همش عذاب وجدان داشتم تورو خدا میشود بگویید تعبیرش چیست
من خواب دیدم سوار اتوبوس بودیم بعد کل اتوبوس منفجر میشه فقط من میمونم و دخترخالم با دوتا بچه دوقلو
با هم میربم تو ی پارک پدربزرگم ک فوت شدن نشستن و تا ما رو میبینن یک شعر از حضرت علی میخونن
واقعا صداش هنوز توی گوشمه .توروخدا کسی میدونی معنیش چیه بهم بگه
خواب دیدن پدر مرحومم چاق شده و گفته این همه غذا برام نفرستید آنقدر خورده ام نفس کشیدنم سخت شده. واشاره به احساناتی میکنه که درحال رویا آماده می کردیم. لطفا تعبیرش. ا بگید
سلام،من خواب دیدم که همسرم دست پدرمو که چندماه پیش فوت کرده گرفته و اوردو گفت اینم از بابات،پدرمم خیلی مرتب وسرحال بودو داشت با یک بچه بازی میکرد و خانواده برادرمم درخوابم بودن،میشه بگین تعبیرش چیه؟؟؟
در خواب دیدم پدرم که فوت کرده رو زنده دیدم که در حال مریضی دوستانش به مشهد بردند واز اونجا به خانه آوردند وبه موهاش رنگ سیاه گذاشتند وصورتش رو اصلاح کردند وصورتش شاداب وزيبا شده است تدبیرش چیست؟
خواب دیدم خونه ی بابابزرگم ک فوت کرده هستم البته توی خواب مثه قدیم سرحال نشسته بود منم اصن انگار ن انگار ک مرده .انگار قدیم بود.من داشتم کشوهاشونو مرتب میکردم کشوهای بزرگ پر از کاغذ و برگه.خونشونم تقریبا رنگ کرده بودن توی خواب رنگ سفید.انگار مثلا من رفته بودم کمکشون ک خونه تکونی کرده بودن.خالمم اونجا بود ولی نشسته بود .بابابزرگم مثه اون موقع ک زنده بود زیرپوش سفید تمیز پوشیده بود حالشم اوکی بود .
با هم میربم تو ی پارک پدربزرگم ک فوت شدن نشستن و تا ما رو میبینن یک شعر از حضرت علی میخونن
واقعا صداش هنوز توی گوشمه .توروخدا کسی میدونی معنیش چیه بهم بگه
اخه خواهرشوهرم 36ساله بود که در اثر سکته مغزی فوت کرد
میشه تعبیرشو لطف کنید ممنون