نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴۸۴
در انتظار بررسی: ۱۸
Iran (Islamic Republic of)
پریسا
۱۸:۱۱ ۱۹ آذر ۱۳۹۹
من خیلی علاقه دارم که جن احضار کنم هر کس که بلده بهم بگه ممنون
Spain
علی اکبر
۰۴:۰۲ ۱۸ آذر ۱۳۹۹
من چند بار دیدم ولی به من کاری ندارند زمانی که تو گهواره بودم مادرم رفته بود بیرون وقتی رسید دیده بود که من کبودم و جیغ میزنم موضوع را به یک دعا نویس گفته بود و اون گفته بود احتمالا اذیتش کرده میدانم که یکی همیشه با من هست و با من حسادت دارد ولی خودش را به وضوح به من نشان نمیدهد یک شب تابستان که خواب بودم توی حیات واضح به سمت از پشت بام سنگ ریزه پرت میکرد یا یک شب خیلی تشنه از خواب بیدارم شدم مادر بزرگم را دیدم که پشتش به من هست دم در ودستمال سرش را محکم میکرد زبانم بند شد یک روز توی حیات دیدم اینبار هم پشتش به من بود درختی توت توی حیات داشتیم به متراژ چهار متر دیدم که هیکل مندی به اندازه درخت ایستاده وپشتش به من هست ودوره سرش مثل عربها کش دارد و پاهای چاغی داشت زبانم دومرتبه گنگ شد یکبار دیگر هم دیدم اینبار خیلی وخیم زمانی که بادوستان رفتیم کوه شب رفتم پشت کوه برای ادرار دیدم پیرمردی از لب جوب با پشتی غوز وعصایی بدست وده یازده گربه به پشته سرش با دم گربه های هر کدام به طول دومتر رد شدن پیرمرد راه رفتش مثل خزیدن مار بود هرکی هرمشکلی داشت تماس بگیرد من میتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم
Iran (Islamic Republic of)
بارون
۱۳:۳۱ ۱۱ آذر ۱۳۹۹
جن زندگی منو نابود کرده با تمام وجود ازش مطنفرم
Iran (Islamic Republic of)
علیرضا
۱۱:۲۷ ۱۱ آذر ۱۳۹۹
عااااااااااااااااااالی
Iran (Islamic Republic of)
یلدا
۱۵:۴۲ ۱۰ آذر ۱۳۹۹
میترسم
Iran (Islamic Republic of)
زهرااا
۱۷:۰۱ ۳۰ آبان ۱۳۹۹
سلام بچه ها من ۱۴ سالمه راستش خیلی دوست دارم جن رو ببینم و جن مسلمان رو ولی نمیدونم چیکار کنم . خیلی درگیرم تا ببینم و اذیتم نکنه . میترسم احضار کنم . میشه یکی کمکم کنه
Iran (Islamic Republic of)
درسا
۱۵:۵۹ ۲۰ آذر ۱۳۹۹
احضار نکن بدبخت میشی
Iran (Islamic Republic of)
...
۰۹:۳۳ ۰۷ آذر ۱۴۰۰
منم همینطور اگه میشه راهنمایی کنین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۰۸ ۲۸ آبان ۱۳۹۹
من روی قفسه سینه ام احساس سنگینی میکنم یه بارم نصف شب به خاطر سنگینی بیش از حد بیدار شدم دیدم یه پیره مرد روم نشسته و زانو هاش رو گذاشته رو قفسه سینه ام و دستاشو انداخته دور گردنم مثل وقتی که کسی رو خفه میکنن از حال رفتم بعضی وقت ها صدای شکسته شدن چیزی میاد وموقع خواب احساس میکنم کسی بغلم میکنه و رو صورتم دست میکشه بیشتر وقت ها هم حس میکنم کسی تو اتاقمه و داره به من نگاه می کند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۲۱ ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱
از نظر من آیت اکرسی را زیاد بخون.
Netherlands (Kingdom of the)
رصا حسینی
۱۳:۲۳ ۲۵ شهريور ۱۴۰۲
سلام شما درگیر جن عاشق شدید به یک استاد علوم غریبه که کارش خوبه مراجعه کنی مشکلت رو حل میکنه حتما پیگیر باش مگرنه ازدواج رو برات منع میکنه
Iran (Islamic Republic of)
اشکان سابقی
۱۰:۵۸ ۲۷ آبان ۱۳۹۹
من ک باور نمیکنم چون تا هالا با چشم خودم ندیدم
Iran (Islamic Republic of)
رضا
۰۰:۴۰ ۰۹ آبان ۱۳۹۹
جن تا کاری بهشون نداشته باشی اونا هم کاری به ما ندارند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۳۱ ۰۲ آبان ۱۳۹۹
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِكِ النَّاسِ (2) إِلَهِ النَّاسِ (3) مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (5) مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (6)
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۹ ۰۲ آبان ۱۳۹۹
من یه بار اجنه دیدم و بیحوش شدم از اون موقع به بعد همش به مامانم میچسبم
Afghanistan
Jawad Khoshal
۰۹:۰۵ ۰۱ آبان ۱۳۹۹
جن ها در قرآنکریم هم آمده.
از جن های کافر باید ترسید.
Iran (Islamic Republic of)
رویا
۲۱:۲۴ ۳۰ مهر ۱۳۹۹
سلام من دوازده سال حس میکنم تو خونم هستن ینی باور دارم هستن البته بد نیستن خوبن ولی چون از صدا هاشون میترسیدم خونه رو حصار کردیم بابام بلده اینکار دعا نوشت از اون روز ک حصار شده صداشون نمیشنوم ولی چند ماه یه بار میخان اذیت کنن مثلن یهو کنار گوشم کف میزنن چند بار تو خاب یا اب ریختن رو تخت خوابم یا اون شب حس کردم کسی چیزی داره فرو میکنه تو بینیم ک بیدار شم از خاب نمیدونم چکار کنم خیلی فکرم درگیرشونه
Iran (Islamic Republic of)
یلدا
۱۱:۳۲ ۲۷ مهر ۱۳۹۹
بچه تورو خدا باور کنید جن وجود داره... من تاحالا سه بار دیدم دوبارش غیب بودن اما یه بارش دیدم زهرم ترکید رفتم بیمارستان تا ۴ روز حرف نمیزدم اما بابام هنو باور نمیکنه... بابای باباجونم، وقتی که باباجونم بچه بوده یه خونه میسازه که ارث میرسه به بابامو ما میریم اونجا زندگی میکنیم بعد اونجا یه انابری داره که فقط بچه میتونن با خم شدن و بزگا با چها دستو پا رفتن میتونن واردش بشن یه روز رفتم اچار بیارم دیدم یه سوسک خیلی بزرگ اونجاست یه حسی بهم میگفت که دنبالش کنم... دویدم اچارو دادم بابامو برگشتم که دیدم یه دری پشت اون آجر هایی که گذاشتن و بابای بابا بزرگم اصلا به‌کسی دلیلشو نمیگفته منم اجر هارو اروم برداشتم که صدا نره بفهمن بچه ها درو ک باز کردم پشتش دیوار بود همون موقع بابام اومد دیدم گفت چرا برداشتی و اینا بعد گفت بیا بیرون بعد خودم میرم درسش میکنم خلاصه منم خیلی تو فکرش بودم وقتی شب رفتم دیدم دیوار نیست و یه جای سیاهه که اصلا انتها نداره...ترسیدم رفتم خوابیدم و اصلا اونجا نرفتم...بعد که بابا بزرگم از یزد اومد بابای منم خونه ساخت رفتیم اونجا بعد چند روز بابا بزرگم تو خونه افتاده بود همه دندوناشم تو دهنش افتاده بود دکترا هم گفتن شاید فشار عصبیه اما من میگم تغصیر منه چون من اون اجر هارو برداشتم و اونا اومدن توی خونه و هیشکیم حرفمو قبول نمیکنه نمیدونم چرا............دفه دوم رو خونه خودمون بودیم ک ساعتای ۶ بود مهمون هم داشتیم دیدم یه چیزی زیر تختم میلوله باز ک کردم اون زیر دوتاچشم سبز، اونم چه سبز زشتی یهو پرید تو صورتم منم جیغ و بیهوش شدم بردنم بیمارستان تا چهاروز حرف نزدم زهره ام ترکیده بود...اونجا هم قبول نکنردن گفتن چون خیالات داری اینجوری شد خلاصه یه بارم باغ بودیم زیر یه درخت نشستم ک اونم بابا بزرگم وقتی بچه بوده مامانش میکاره یهو دیدم کنار درخته یه چاله خیلی بزرگی هست رفتم یه سنگ انداتتم توش یهو صدای ی جیغ وحشتناک اومدو هممون فرار کردیم
Iran (Islamic Republic of)
علیرضا
۰۷:۳۳ ۲۱ مهر ۱۳۹۹
درود ، راستیتش من همین الانم که دارم مینویسم درگیرشونم ... من یه سابقه ای ازگذشته باهاشون داشتم ولی از ۳ سال گذشته که خونه باغ جنگلیمونو مکان زندگیم قرار دادم و جدا از خانواده و تنها زندگی میکنم ! ارتباط ابن آزما بهتروناا باهام شب به شب بیشتر و بیشتر شده ... اوایل با سرو صدا بوده از کم شروع شده بود تا بعد ها شدیدتر ، بعدش به کرار سایه میدیم ، مرحله بعدی تایمهای گوناگون از شب تو گوشم صداهای عجیب میشنیدم و هنوزم پچ پچشونو میشنوم ، جدیدا که بهم رخ هم نشون میدادن ولی تازه ترینش اینه که اکثر نصفه شبا منو میکشونن تو جنگل ارادمو ازم میگیرن که نرم نصفه شب تو جنگل فاز عکس میگیرم بعد چند ساعت برمیگردم ، عکسهامو که دقت میکنم متوجه میشم تو جلدمم میرن ، بعضی عکسهام نصف تصویر صورتم خودمم نصف دیگه قلب خودمو میلرزونه شکل اوناست ،، این اتفاق تو این شبا خیلی برام میفته که تو عکسم تصویر صورتم با أین موجودات مشترکه یا پشت سرم یا کنارم تو تصویر ایستادن ، کلن گمونم دارن به مرز جنون هدایتم میکنن .