من دوسال با یکی بودم با تموم اخلاق و رفتار بدی که باهام داشت باز کنارش بودم بخاطرش حرف خوردم چه از خودش چه از بقیه خورد شدم و..قبلا عاشق کسی بود و عشقشو از دست داده بود حتی بخاطر اینکه ناراحت نشه روز والنتاین حرفی از عشق نمیزنم حتی یه عزیزم ساده هم بهم نگفت دوسال ولی باز موندم ولی ول کرد رفت اونم بی دلیل
ناهید جانم شما درست میگی،ولی وقتی یکی رو خیلی دوست داشته باشی نمیتونی ازش متنفر باشی فقط میتونی خیلی خیلی ازش دلشکسته و ناراحت باشی، چون اون قرار بود پدر بچت باشه، یه حسی نمیذاره ازش متنفر باشی، من فقط ازش خشم دارم ولی تنفر نه
بهار یعنی هنوز یه نامرد و دوست داری .لااقل با این همه نامردی ازش متنفرباش.مثل من که ازش متنفرم پنج سال شده حالش روزبه روز بهتر میشه.حتما دل من دل نبوده که خدا تقاصش رو بگیره.هیچ آرزویی ندارم هیچوقت مادر نمیشم چون عمرمو به پای یه نامرد ریختمو تموم شد.ودیگه به هیچ جنس نری اعتماد نمیکنم.
والا براى ما كه خودش اومد، خودش گفت قصدش ازدواج و آشناييه،دانشجوى دكترى بود و منم داشتم فوق ليسانس ميخوندم و دفاع پايان نامم مونده بود،همين كه شد استاد دانشگاه ديگه رابطش سرد و گرم شد، كسيكه ميگفت هرروز باهات بايد حرف بزنم كه آرامش بگيرم هفته اى يكبارم زنگ نميزد، ميگفت درس و كارم زياده،مدارا كن بهتر ميشه... همين آدم توى فرم استخدام زده بود نامزد دارم، همين آدم گفت به همكارام گفتم با شخصى قصد ازدواج دارم، همين آدم بعد از ٤سال موقعيكه داشت رساله دكتراشو مينوشت، در حاليكه كتاب و جزوه هاى من دستش بود و رابطمون تقريبا داشت خوب پيش ميرفت، همين آدمى كه چند ماه قبلش پيشنهاد داد دنبال خونه بگرديم و حالا كه همديگه رو دوست داريم بريم باهم زندگى كنيم،،، نه جواب گوشيشو داد، نه هيچ پيعامى... بهش پيغام دادم بيزحمت كتابا و جزوه هامو برام بيار... در جوابم گفت ببخشيد شما!!! فقط خدا ميدونه بعد از ٤سال چه حالى داشتم... چقدر مريضى كشيدم، دكتر رفتم، دارو خوردم، من بعد از ٥سال هنوز خوب نشدم...شغلمو از دست دادم، اضافه وزن پيدا كردم، شدم يه آدمى كه از هرچى رابطه عاطفيه ميترسم...شدم يه آدم خونه نشين و گوشه گير با ٣٦سال سن
در عوض اون آقا... دكتر و استاد دانشگاه شد، مدرس برتر شد، كارشناس و سخنران و داور مقالات پژوهشى شدو... من چى شدم و اون چى شد؟؟؟عدالت كجاست؟؟؟ رفت كه رفت حتى بدون هيچ توضيحى، حتى بدون يه عذرخواهى ساده يا ذره اى پشيمونى...فقط خدا كمكم كنه منم دوباره سر پا بشم، بتونم به كسى دوباره اعتماد كنم، ازدواج كنم، مادر بشم... هنوزم كه هنوزه خيلى خيلى دوستش دارم، محمد هنوز برام مهمه، خيلى كمك حالش بودم تا پيشرفت كنه،خدا ميدونه چقدر باهاش زندگى رو ميخواستم و با چه ذوقى دنبال خونه ميگشتم... محمد بد شكوندى نميدونم كِى بتونم دوباره خودمو پيدا كنم؟؟
خدایا کسانی که در حقم ظلم کردن را بتو و فاطمه زهرا می سپارم،ان شااله خودشان و خانواده هایشان خیر نبیند در زندگیشان،لعنت به پدرو مادرشان چه زنده باشند چه مرده
به قول لرا
چنه ولم کردی خنجر فتاد و قلبم
هر شو عزرائیل بالا سرم
راضی و مرگم
هر شو آرزوی مرگ ولای خدا کم
واقعا همینه. یه درد عمیق توی قلبمه یه زخم عمیق که هیچ جوره خوب نشد که نشد.انقد دلم گرفته که داره راه نفسم بند میاد حتی دیگه گریمم نمیاد قلبم تیر میکشه
ولی اون عین خیالشم نیست
حدود سه ماه بیمارستان اعصاب روان امین اباد بودم . بعد اون سه سال افسردگی شدید و الانم یک ساله افسردگی معمولی دارم
ناشناس
۱۱:۳۴ ۰۶ دی ۱۴۰۰
از خدا میخوام هر چه زودتر بیاد ۴۰ برابر انتظار و احساس بدی که تجربه کردم و تجربه کنه. ناله و زجه بزنه و من بگم نه. حسرت دیدنم توی قلبش تا ابد بمونه. تمام قومش از ناله هاش باخبر بشن. از خدا مخوام به بهترین شکل انتظاری که کشیدم و نامید شدم رو باهاش حساب کنه.
خدا خودش ب وقتش حساب میکنه نگران نباشید ب عدالت خدا شک نکنید اصلا بسپارش بخدا روزی جایی چنان ضربه ای بهش میزنه ک تمام این ظلم های ک با دل شکستن و گریان کردن چشمی کرد یادش میاد و دیگه جای جبرانی نیست پس عزیزان ب عدالت خدا شک نکنید
خدا فقط به تو اعتماد دارم تو این دنیا
یکسال گذشت از رفتنش اما هنوز چشمام بارونیه... خدا چ قدرتی بهش دادی ک منو ک ۷سال میشناخت تو عرض ۲ ماه فراموش کرد اما من بعد گذشت اسال هنوز یادم نرفته و اصلا نمیره
خدا یه ذهن آروم میخوام دلم میخاد برگردم ب ۷سال پیش جایی ک هنوز این بشر نامردتو ندیده بودم.
خدا خیلی خسته ام...
ولی اون نامرد هر روز عکس و دلنوشته های عاشقانه رو پروفایلش میزاره آخه چرا فقط من باید تاوان بدم چرا اون باید غرق خوشی باشه
در عوض اون آقا... دكتر و استاد دانشگاه شد، مدرس برتر شد، كارشناس و سخنران و داور مقالات پژوهشى شدو... من چى شدم و اون چى شد؟؟؟عدالت كجاست؟؟؟ رفت كه رفت حتى بدون هيچ توضيحى، حتى بدون يه عذرخواهى ساده يا ذره اى پشيمونى...فقط خدا كمكم كنه منم دوباره سر پا بشم، بتونم به كسى دوباره اعتماد كنم، ازدواج كنم، مادر بشم... هنوزم كه هنوزه خيلى خيلى دوستش دارم، محمد هنوز برام مهمه، خيلى كمك حالش بودم تا پيشرفت كنه،خدا ميدونه چقدر باهاش زندگى رو ميخواستم و با چه ذوقى دنبال خونه ميگشتم... محمد بد شكوندى نميدونم كِى بتونم دوباره خودمو پيدا كنم؟؟
دنیا اگر دار مکافات بود این وضع من نبود
که تو دلبرانه قر دهی وبا کرشمه وناز
بسوزانی وجودم را با دیگری
دیوونه شدم روانی شدم مردم از غصه خدا
چنه ولم کردی خنجر فتاد و قلبم
هر شو عزرائیل بالا سرم
راضی و مرگم
هر شو آرزوی مرگ ولای خدا کم
واقعا همینه. یه درد عمیق توی قلبمه یه زخم عمیق که هیچ جوره خوب نشد که نشد.انقد دلم گرفته که داره راه نفسم بند میاد حتی دیگه گریمم نمیاد قلبم تیر میکشه
ولی اون عین خیالشم نیست
یکسال گذشت از رفتنش اما هنوز چشمام بارونیه... خدا چ قدرتی بهش دادی ک منو ک ۷سال میشناخت تو عرض ۲ ماه فراموش کرد اما من بعد گذشت اسال هنوز یادم نرفته و اصلا نمیره
خدا یه ذهن آروم میخوام دلم میخاد برگردم ب ۷سال پیش جایی ک هنوز این بشر نامردتو ندیده بودم.
خدا خیلی خسته ام...