سلام وقت بخیر، من دختر هستم ، داخل دبیرستان دوستی دارم که از 2 سالگی باهم هستیم و توی مهدکودک باهم دوست شدیم و همینطور دبستان و....
هر روز داره توی کلاس بلند بلند ازم پیش دوستان جدیدم بدگویی میکنه ، دیگه نمیخوامش ، فردا اگر بهش بگم خیلی عصبانی میشه چون پررو و اصلا ناراحت نمیشه... دلم میخواد بهش ثابت کنم دوسش ندارم ، چه کنم؟ (اول جا ام رو توی کلاس تغییر میدم ) بعدش؟ برای شما پیش اومده؟ درکم میکنید؟
سلام .پسر خالم منو دوس داره و من از اون متنفرم اومدن خاستگاری خانوادم بدون اینکه ب نظر من اهمیت بدن ب اونا گفتن ارع قراره بریم خرید براذعقد ولی من دارم روز ب روز داغون تر میشم خب دوسش ندارم هر چی سرد رفتار میکنم اصلا انگار ن انگار نمیدونم چیکار کنم یا چجوری بهش بگم دوسش ندارم لفا کمکم کنید
من چند روز حس میکنم کسی که دوسش ندارم من را دوست دار و قصد ازدواج دار و فامیل هم و هست ومن میترسم خدایی ناکرده از سر هوس باهاش ازدواج کنم این روی مخمه قیافه پول و .... اصلا ندار و دچار بیماری هم هست و و خانوادهاش فکر میکنم که من ازش خوشم میاد ازش متنفرم و حالا هر جوری که شد میخواد منو را بهش بچسبونن فقط برای اینکه من بابام پولدار لطفاً کمکم کنید که سر هوس باهاش یکی نشم یا فشار خانواده چون متنفرم ازش
سلام خدمت همه دوستان
چند وقت پیش ی دختر خانومی به من ابراز علاقه کرد ولی من از روی تنهایی قبول کردم.
الان به هر بهونه ای میگم تموم کنیم باز میره فردا دوباره میگرده واقعا نمیدونم چکار کنم خودشم متوجه شده که دوسش ندارم ولی نمیدونم چجوریع که بازم میاد واقعا خسته شدم دغدغه من شده همین میشه لطفاً راهنمایی کنید
من 4 ساله که با یه پسر که واقعا عاشقش بودم وارد رابطه شدم و الان بعد از این 4سال حسم بهش خیلی کم شده من میخوام کات کنیم ولی نمیتونم بهش بگم دیگه دوست ندارم باید یه جوره دیگه حل بشه توروخدا اگه کسی میدونه حتما بگه
پسری توی زندگی من هست که به طور دیوانه واری منو دوست داره و تهدیدم میکنه که اگر ترکش کنم خودشو میکشه...من 7ماهه دارم با این ماجرا کلنجار میرم و سعی میکنم حتی شده به زور حسی بهش پیدا کنم ولی نمیتونم...تصمیم گرفتم سره یه موضوع بی خود بحث کنم و از همه جا بلاکش کردم.. از موقعی که این تصمیم رو گرفتم هر روز میاد جلوی خونمون و برام گل میزاره...خیلی حالم بده باید چیکار کنم؟
منم دچار این مشکل هستم یک آقا عاشق من شده البته خودش اینو تکرار می کنه من هر دفعه که ابراز احساسات می کنه بیشتر دلزده می شم ولی در جملاتی به ایشون می رسانم که نمی خواهم وارد این رابطه بشم هر دفعه قبول می کنه بعد از دو روز برمی گرده همون حرفها را تکرار می کنه دیگه خسته شدم از دست ایشون نمی دونم چیکار کنم کجا بدم
هر روز داره توی کلاس بلند بلند ازم پیش دوستان جدیدم بدگویی میکنه ، دیگه نمیخوامش ، فردا اگر بهش بگم خیلی عصبانی میشه چون پررو و اصلا ناراحت نمیشه... دلم میخواد بهش ثابت کنم دوسش ندارم ، چه کنم؟ (اول جا ام رو توی کلاس تغییر میدم ) بعدش؟ برای شما پیش اومده؟ درکم میکنید؟
چند وقت پیش ی دختر خانومی به من ابراز علاقه کرد ولی من از روی تنهایی قبول کردم.
الان به هر بهونه ای میگم تموم کنیم باز میره فردا دوباره میگرده واقعا نمیدونم چکار کنم خودشم متوجه شده که دوسش ندارم ولی نمیدونم چجوریع که بازم میاد واقعا خسته شدم دغدغه من شده همین میشه لطفاً راهنمایی کنید