سلام من در تهران جاده مخصوص تو یه شرکتی کاد میکنم اینجا پر از گربه هستش شاید باورتون نشه ولی من از خونه صبحونه میبرم برای خودم وقتی اینارو میبینم همشو میدم به اینا خودم هیچی برام نمیمونه بخدا نمیدونم چیکار کنم بعدشم ک وقت ناهار میشه تو شرکت ناهار میدن همش فکر پیش این گربه هاس و اصلا گوشت و مرغ و این چیزا نمیخورم همشو میارم میدم به گربه ها ولی به بعضیاشون نمیرسه بخدا تمام روز عذاب وجدان میگیرم همش فکرم پیششون هست و یک چیزی ک خیای اذیتم میکنه اینکه تو شرکت ما نزدیک دو هزار نفر کارگر هستن باورتون نمیشه هیچکس حتی یه تیکه از غذاشون نمیده به این حییون های بیچاره منم موندم چیکار کنم اوایل از گربه خوشم نمیومد الان دوماهه عاشقشون شدم و تمام غذاهامو میدم بهشون خودممازینور سرکار ضعف میکنم اصلا گیر کردم ک چیکار کنم تواون شرکتم گسی نیس ک به این بیچاره ها یکم غذا بده هیچکس اصلا اهمیت نمیده بهشون بخدا واقعا مردم سنگدل داریم
شما انسان باوجدان و بزرگی هستین که انقدر به فکر این گربه های زبون بسته هستین و از غذای خودتون میدین به این حیوانات مظلوم ولی متاسفانه همینه دیگه به قول خودتون دو هزار نفر کارگر فقط یکی مثل شما پیدا میشه قدر این نعمت های خداوند رو بدونه و بهشون محبت کنه و غذا بده ... به نظرم شما اگه میتونی دل مرغ یا جیگر مرغ بگیر در کنار غذای خودت که هر بسته دل مرغ تقریبا پانزده هزار تومانه یا اگه بازم هزینش زیاد میشه از مرغ فروشی دور ریز های مرغ یا پای مرغ بخر و بخوا که چرخ کنن براتون و به این روش غذا بدین به گربه ها و با همین کارتون همکار ها هم میبینن و از رفتار شما تاثیر میگیرن و شاید اونا همه به خودشون بیان و به این گربه ها و موجودات دوست داشتنی غذا بدن ...
ناشناس
۲۲:۰۳ ۲۶ آذر ۱۴۰۰
سلام توی بالا پشت بام ما یک گربه اومد کوچولو بود یعنی توی بالا پشت بام به دنیا اومد من همیشه بهش غذا میدادم باهاش دوست شده بودم و خیلی دوسش داشتم و بعد از چند مدت یه گربه دیگه ای هم اومد اونجا و بعد از چند مدت دوباره یه گربه دیگه اومد و دوباره یه گربه دیگه اومد بعد گربه آخری که اومد اونم کوچک بود با گربه خودم دو تا گربه کوچولو داشتم اون دو تا گربه دیگه هم بزرگ بودن بعد من با دوستم توی راپله مون بازی کردیم بعد اون گفت من گربه تو رو ببرم گفتم نه من گربه خودم نمیدم یه گربه دیگه رو میدم دوستم همش گیر داده بود که گربه خودم بهش بدم بعد که فردا شد دیدم دیگه گربه نیست الان یک ماه شده که نیست بقیه گربه ها هستن اما گربه خودم نیست حالا من میخوام بدونم گربه خودم کجاست دلم واسش خیلی تنگ شده من فکر کنم دوستم گربم دزدیده ما من و دوستم همسایه هستیم اما خوب من نمیتونم برم راپله اون ها رو بگر دم چون شک میکنه حالا ترو خدا یکی به من بگه چیکار کنم
شاید اصلا اون دوستتون گربه رو ورنداشته شایدم برداشته که در این صورت شما فقط کافیه همین متن پیامتون که گفتین خیلی دلم برای اون گربه تنگ شده رو به دوستتون بگید هر سری که دیدینش و اونم شاید دلش به رحم اومد و اگه واقعا اون گربه رو برداشته باشه شاید به شما نشونش بده.
سودا
۱۰:۴۵ ۲۳ آبان ۱۴۰۱
گربه ی پشمالو و ناناز منم دزدین وقتی بچه بود چون رنگش سیاه بود هیچ کس بهش پناه نمیداد وقتی دیدمش قند تو دلم اب شد ♥️ وقتی بزرگ شد درست عین گربه های پرشین موهاش رشد کرد خیلی تپلش کردم رابطه ی بیش از حد صمیمی باهم داشتیم سر اون با کل همسایه هامون که با گربه ها بد بودن دعوا کردم و ..... هر چقدر بزرگ شد خوشگل تر میشد اخرش دیگه زیبایش بیش از حد بود
ایه
۱۴:۵۵ ۱۵ آذر ۱۴۰۰
وووووووووووووووووااااقعا من عاشق گربه هام من راجب گربه های خیابونی تحقیق میکنم چون ما یک عالم گربه داریم تو کوچه ببخشید سوال من اینکه چرا این گربه ها از کوچه ای که توش بودن و اوجا بهشون غذا داده میشد میرن ممنونم میشم جواب بدید
اگه به گربه غذا بدین قطعا برمیگرده و میاد اونجایی که بهش غذا دادین و اگه مکانش امن باشه بعد از چند بار غذا دادن حتی منتظر شما میشینه ولی مهم وقت هست که شما برای دیدن گربه ها میزارید و شاید تا دوازده ساعت هم حتی گربه برنگرده به اون مکانی که بهش غذا دادین و یا کلن در طول روز یا در طول شب پیداش نشه ولی بلاخره میاد سر میزنه به اونجایی که بهش غذا دادین مگه این که در موارد خاص و اگه گربه از جایی احساس ترس داشته باشه و یا اگه آدم مریضی باشه که آسیب بهشون رسونده باشه یا اگه جایی زیاد شلوغ باشه سریع اون محل رو ترک میکنن
م
۲۳:۰۵ ۱۴ فروردين ۱۴۰۱
اگه گربتون عقیم نشده باشه ممکنه دنبال یه گربه ای بره و دیگه برنگرده ، یا اگر گشنه بمونه میره جاهای دیگه رو میگرده و برنمیگرده
اگر میخواین گربه نگه دارید و بهش وابسته اید بهتره بیاریدش خونه و عقیمش کنید و نزارید بیرون بره
ناشناس
۰۳:۲۰ ۰۷ آذر ۱۴۰۰
دوستان عزیز دو تا گربه سیاه دارم و دلیل اینکه از اب بدشان میاید این است که گربه وقتی در تنگنا قرار میگیرد اذییت میشود ووقتی در جایی که احساس کند نمیتواند فرار کند تا جان دارد میجنگد و از خودش دفاع میکند ،حال گربه زمانی خیس میشود اب مابین پشمایش قرار گرفته وسنگینتر میشود در این حالت گربه حالت چابکی نداشته و انگار که اور را به چیزی پیچیده یا اغشته شده حس میکند که دوست ندارد و احساس خطر میکند ودر ظمن مانند سگ و حیوانات دیگر نمیتواند خود را خوب تکان دهد و اب را از خود دور کند به همین خاطر ازرده خاطر و از خود واکنش نشان میدهند.
شش ماە پیش گربە مونو بردیم یە پارک دور ازخونە ازاد کردیم اخە چهارتا بچە زاییدە بود و هنوز اونا بزرگ نشدە دوبارە حاملە شدە بود دیگە خونە پر گربە میشد ماهم بردیم توپارک کە اونجا کبابی و جگرکی اینا زیاد بود کە بتونە غذا پیدا کنە .الان امروز بعد شش ماە دوبارە برگشتە خونە اینقد تپل مپل و تمیز شدە . ازخوشحالی داریم بال درمیاریم
کاش نظر مردم راجع به گربه های سیاه و مشکی رنگ عوض بشه .. من یک روز تو خونه تنها بودم یهو دیدم از تو حیاط یک گربه ی سیاه رنگ اومد تو خونه و اصلا منو ندیده بود و من هم یک دفعه جا خوردم و پیشت کردم و رفت اون گربه ... من هر شب میرفتم تو حیاط و به آسمون نگاه میکردم و دوباره اتفاقی اون گربه ی مشکی رنگ رو دیدم تو تاریکی شب لب دیوار و یهو جا خوردم ولی یاد اون شب افتادم که واسه خودش اومده بود تو خونه و خوشم اومد و رفتم براش غذا آوردم و پرت کردم براش و اول ترسید ولی سریع فهمید غذاس و رفت سمتش و روز بعد هم بهش غذا دادم و یهو هیجان زده شد و از لب دیوار پرید تو حیاط خونه انگار هیچ کس تاحالا بهش گوشت نداده بود و این خیلی غم انگیزه که انقدر انسان ها بی تفاوت هستن نسبت به موجودات اطرافشون و بعد که پرید جلوی من تو حیاط تا من پامو رو زمین کشیدم سریع ترسید و برگشت و رفت بالا دیوار ... خلاصه که این عشق شد مهمانه من و مادرم و گاهی من و گاهی مادرم بهش غذا میدیم و دیگه واسه خودش با خیال راحت میاد تو حیاط ولی تا یک ماه اول اصلا اعتماد نمیکرد و میرفتم سمتش نزدیکش بشم فیف میکرد
گربه من که بیشتر از سه سال ازکویکی پیشن بود وهر شب میفرستادمش بیرون از اپارتمان تا پائین اپارتمان بازی کنه دوسه باری اگر گم میشد بعد نیم ساعت پیداش میشد اما متا سفانه امشب هر چی دنبالش گشتم پیداش نکردم منو خانومم.هنوز فکر اینکه پیداش نشه دیونم میکنه.گربه نر هست عقیمشم نکردم.دعا کنیدپیداش کنم.
سلام. من یه گربه دارم. معمولی هستش. ولی از امروز یه جوری شده. نمی تونه راه بره تعادلشو از دست میده. انگار گیج شده چرا اینطوریه. سیبیلاشم که دست کاری نشدن ناخن هم داره. هیچ دارو و درمانی هم نزدیم. ولی نمی دونم چرا اینطوریه
گربه من امشب اینطور شد..یهو دیدم تعادل ایستادن نداره .کار داشتم تنهاش گذاشتم 5دقیقه بعد شروع به داد زدن کرد الان نمیتونه بایسته 80بار در دقیقه نفس میکشه بدنش اونطور که باید گرم نیست اختیار ادرار و .. نداره .. خوابم نمیبره
یه گربه ماده توخونم هست که وابستگی شدیدی بهش پیدا کردم،شش ماه قبل چهارتا بچه زاییده،وقتی بچهاش دوناهه بودن اونارو ول کرد رفت ولی گاهی می اومد ازدور سر میزد بچهاش خیلی ناز وبازیگوش بودند حتی گاهی یه کاغذ مچاله میکردم باهاش بازی میکردند پاس میدادن به یکدیگر ولی متایفانه تلف شدند،الان مادرشان دوباره برگشته ولی زیادنزدیک نمیشه ، اخیرا یه گربه نرمیاد از وقتی نررو دیده زیاد گم میشه طوریکه اخیراسه روز ناپدید شددوباره اومد،هروقت گربه بیگانه بیاد کنارش زیاد سرصدا میکنه ،میرم اونا رو از کنارش دور میکنم. هروقت منو می ببینه ومن نگاش نکنم میومیو میکنه و اگه نبینمش صداش بزنم با یه میوه آروم جواب میده ،میترسم بره و بر نگرده....خیلی وابستم بهش ولی زیاد رام نمیشه طوریکه بهش دست زد...
یه روز یه گربه اومد حیاطمون اومد جلوی پام من هرجا می رفتم دنبالم بود می تونستم نازش کنم 5بار اومد تقریبا هفته ای یه بار میومد الان نزدیک دو ماهه نیومده
اگر میخواین گربه نگه دارید و بهش وابسته اید بهتره بیاریدش خونه و عقیمش کنید و نزارید بیرون بره
واقعا آدمایی که صفات خودشون رو میذارن روی این موجودات دوست داشتنی قلبشون از سنگه