دوستان عزیز فکر نکنید که ما دانشمندا به جایی نمیرسیم یا مرگ هم یک عامل طبیعیه در زمان های اولیه طول عمر انسان های اولیه فقط 27 سال بوده و در اون زمان پیر میشدن و کم کم با پیشرفت و شناسایی بیماری ها و ویروس ها عمر افزایش پیدا کرده حالا پیری به 80 سال انتقال پیدا کرده و دلیل پیری هم چیزی جز ویروس یا سلول های سرطانی نیست که ما هنوز به علم پیدا کردن مشکل دست پیدا نکردیم و امیدواریم که بتونیم بیماری های بیشتری رو شناسایی کنیم تا عمر بیشتری هم داشته باشیم ( و اگر راهی برای نابود کردن کل ویروس ها و سرطان ها پیدا کنیم دیگر انسان جاودانه خواهد شد(:
دلیل پیری هم متوقف شدن تولید مثل سلول ها هستش که اونم باز برمیگرده به بحث ویروس ها و سلول های سرطانی
کودکی و جوانی و پیری و مرگ، سیر زندگی است، و چاره ای هم نیست چه بخاهیم یا خیر با پیری و بیماری ها و مرگ، سر و کار داریم، و انسان به سوی فنا در حرکت، است، مهم دید انسان است که پیری و مرگ را بپذیرد، ای که پنجاه گذشت و در خوابی، شاید این چند روز را دریابی
هرچه میتونین بخوابین خواب خیلی خوبه مغزاستراحت میکنه بدن استراحت میکنه مجبورنیست فکرای اضافی روبه خودش راه بده
پیری هم یک مرحله اززندگی هست خداکند که هنگام پیری کسی مریض نباشد
انسان ممکن است ظاهری جوان ویا بالعکس پیر داشته باشد اینها کلا مهم نیست مهم چگونه زندگی می کنیم وچقدر زنده ایم نباید هیچ وقت محرک هایی که به ما انرژی مثبت می رسانند رو حذف کنیم یک فنجان قهوه نوشیدن در نیمروز وحتی سرکار که هم باشیم می تواند کلی ما رو به زندگی امیدوارتر کنه . پس نباید در زندگی بدون ذوق زندگی کنیم .
در آینده انسانها مشکل پیری را حل خواهند کرد یا لااقل راه به تاخیر انداختن آن را خواهند آموخت
ولی چندان هم اهمیتی ندارد. هزار سال تو این دنیا بودن هم به خودی خود وحشتناک است.
مطمئنا مرگ ما را به مرتبه ی عالی تر از زندگی این جهان می برد و کدام آدم عاقلی است که ارتقاء
یافتن را نپسندد. یکی از ویژگی های مرگ این است که جسم خودمان را که این همه دردسر دارد
جا می گذاریم و سبک بار می شویم و از قید آن رها می شویم و به جاهایی که با آن نمی توانستیم سفر کنیم می رویم. و این کم چیزی نیست.
در آینده انسانها مشکل پیری را حل خواهند کرد یا لااقل راه به تاخیر انداختن آن را خواهند آموخت
ولی چندان هم اهمیتی ندارد. هزار سال تو این دنیا بودن هم به خودی خود وحشتناک است.
مطمئنا مرگ ما را به مرتبه ی عالی تر از زندگی این جهان می برد و کدام آدم عاقلی است که ارتقاء
یافتن را نپسندد. یکی از ویژگی های مرگ این است که جسم خودمان را که این همه دردسر دارد
جا می گذاریم و سبک بار می شویم و از قید آن رها می شویم و به جاهایی که با آن نمی توانستیم سفر کنیم می رویم. و این کم چیزی نیست.
می گویند در آستانه ی قیامت و رستاخیز حتی کودکان در یک آن پیر می شوند. من فکر می کنم اگر این موضوع ممکن است و بدن انسان این استعداد را دارد پس حتما عکس قضیه هم ممکن است صدق کند و پیرها در آن واحد بتوانند جوان شوند.
متاسفانه روی این موضوع تحقیق درستی صورت نگرفته . در جایی خواندم دانشمندی در روسیه به دلیل ترس از پیر شدن و به خصوص ترس از مرگ چندین سال است برای جاودانگی اش تلاش و تحقیق می کند.
40 سالمه می خواهم به 20 سالگی ام برگردم.
اما چگونه ؟
احساس پیری ندارم ولی دنیا مثل 20 سالگی برایم تازه و زیبا نیست.
گرچه از خیلی چیزها مثل طبیعت مثل آن زمان لذت می برم ولی بعضی چیزها هم دیگر مثل آن زمان نیستند.
دلیل پیری هم متوقف شدن تولید مثل سلول ها هستش که اونم باز برمیگرده به بحث ویروس ها و سلول های سرطانی
موفق باشید.
پیری هم یک مرحله اززندگی هست خداکند که هنگام پیری کسی مریض نباشد
ولی چندان هم اهمیتی ندارد. هزار سال تو این دنیا بودن هم به خودی خود وحشتناک است.
مطمئنا مرگ ما را به مرتبه ی عالی تر از زندگی این جهان می برد و کدام آدم عاقلی است که ارتقاء
یافتن را نپسندد. یکی از ویژگی های مرگ این است که جسم خودمان را که این همه دردسر دارد
جا می گذاریم و سبک بار می شویم و از قید آن رها می شویم و به جاهایی که با آن نمی توانستیم سفر کنیم می رویم. و این کم چیزی نیست.
ولی چندان هم اهمیتی ندارد. هزار سال تو این دنیا بودن هم به خودی خود وحشتناک است.
مطمئنا مرگ ما را به مرتبه ی عالی تر از زندگی این جهان می برد و کدام آدم عاقلی است که ارتقاء
یافتن را نپسندد. یکی از ویژگی های مرگ این است که جسم خودمان را که این همه دردسر دارد
جا می گذاریم و سبک بار می شویم و از قید آن رها می شویم و به جاهایی که با آن نمی توانستیم سفر کنیم می رویم. و این کم چیزی نیست.
متاسفانه روی این موضوع تحقیق درستی صورت نگرفته . در جایی خواندم دانشمندی در روسیه به دلیل ترس از پیر شدن و به خصوص ترس از مرگ چندین سال است برای جاودانگی اش تلاش و تحقیق می کند.
اما چگونه ؟
احساس پیری ندارم ولی دنیا مثل 20 سالگی برایم تازه و زیبا نیست.
گرچه از خیلی چیزها مثل طبیعت مثل آن زمان لذت می برم ولی بعضی چیزها هم دیگر مثل آن زمان نیستند.