سلام من و پسرداییم قرارشد که باهم ازدواج کنیم ولی بهون گفتن شمادوتا خواهر برادر رضاعی هستین ونمیشه.ماهم صبر کردیم تابفهمیم درسته یانه.منو پسرداییمم همسنیم و تویه یه شهرم نیستیم.اون موقع هم مابرای مسافرت رفته بودیم پیش اونا و زن داییمم بنابه مشکلاتی چند روزی اونارو تنهاگذاشته بوده ومادر منم متاسفانه به پسرداییم شیر داده.حالا منو پسرداییم نظرمون برای ازدواج قطعیه ولی شک داریم که یه شبانه روز یا 15مرتبه کامل تویه روز بدون غذای دیگه ای پسرداییم شیر مادرمو خورده باشه الان هرچی میگیم به خونواده ها برعکسشو جواب میدن .دراصل خونواده ی من دوس ندارن با اقوام ازدواج سربگیره و جواب اشتباهم به مادوتا میدن و اینو بهونه میکنن الان ماهم توش موندیم لطفا اگه کسی میدونه راهنمایی کنه خودم همه ی شرطشم میدونم ممنون میشم جواب بدین.
چون مادرزن به بچه شیرداده نوه اش بادخترخودش که مادربچه میشودباهم خواهرمیشوند.درنتیجه دامادش پدرهردو.پس دختراین زن هم دختردامادش میشود.وازدواج بادخترحرام هست.حتی اگررضاعی باشد.
سلام مشابه این اتفاق برا منم افتاده. منم مدتی تو کودکی که مادرم بیمار میشه و تو بیمارستان بستری بوده، به ناچار شیر مادر بزرگ مادری ما خوردم. فک کنم تقریبا یه بیست سی روزی ام بوده ولی من الان سی سالم شده. یعنی میشه گفت 30 سال از اون ماجرا میگذره این یعنی چی. من نمیفهمم
ایناقبلاازدواج کردن!
الان این دو تا زن و شوهر نمی توانند از هم جدا شوند و دوباره صیغه یکدیگر شوند؟