والا ۱۹ ساله با هم زندگی میکنیم سر هر چیز الکی قهر میکنه همیشه هم وقتی اون هم مقصر بودنی من پیشقدم شدم وهمیشه هم افتخار میکنه که من رفتم منتشو کشیدم اینجور زنا عقده این حیف حیف حیف
سلام
من با زنم یک هفته قهرم
دلیلشم میخام بگم کمکم کنین
هر موضوع شخصی در مورد زندگیمون به پدر مادرش میگه
از هفت صبح تا هفت شب کار میکنم میام خونه میبینم نیست و نهار و شام خبری نیست یکسره با دخترم خونه مادرشه
اصلا هیچ میل جنسی نداره
یکی از بدترین کارها قهر کردن خانمها بخصوص اونهاییکه عادت به قهر کردن پیدا میکنن و حامی دارن . مثلا مادرشون حامی اونهاست و اصلا بهش نصیحت نمیکنه سر هر چیز کوچک قهر نکنه و از خونه شوهرش به خونه مادرش نره . همین قهر کردنها زندگی مارو تا مرز طلاق پیش برد چون منم دوران جوانی لج باز بودم و مقابله به مثل میکردم . و این قهرها ماهها طول میکشید و کم کم باعث شد با دختر خانمی وارد رابطه بشم . چون واقعا نیاز عاطفی و جنسی داشتم . الان اوضاع بهتر شده و خواستم تجربه خودم رو بگم . خانمها زیاد قهر نکنید مردهارو دلسرد از زندگی و ازدواجشون نکنید . هر چیز کوچکی باعث نشه ۱ ماه برین خونه پدر و مادرتون و شوهرتون رو تنها بزارین
3 ساله با خانمم ازدواج کردم کارایی واسش کردم که تو اطرافیا هیچ کدوم انجام ندادن مثل گوشیه خوب براش خریدم سفر خارجی بردمش و ... اما اون همیشه چیزای بیشتر میخواد و به خاطرشون قهر میکنه واقعا خسته شدم از دست کاراش شما فک کن زنتو بببری کیش کلی خرجش کنی اخر سفر به خاطر نخریدن یه عروسک مسخره تا خود خونه باهت قهر کنه و اینهمه کاری که کردم و خرجی که کردم رو نبینه و فقط به ختطر نخریدن یه عروسک مسخره 2 روز باهت قهر کنه
واقعا خوشحالم از اینکه مجردم وحس خوشبختی میکنم چون آزادم وهیچ وقت نمیخوام زن بگیرم وخودم وبدبخت کنم اونم تو این وضع اقتصادی ، آخرشم هی قهرکنه سرچیزای الکی و بعدم بگه طلاق میخوام زارت ، نه زن میخوایم نه بچه ونه تومخی مجردی خیلی صفامیده ، یاحق.
من صفر تا صد برای خانومم هستم ،انقدر دوستش دارم که اگر بگه بخاطرم بریم فلان کار کنیم تا اونجا که بتونم قبول میکنم ولی متاسفانه از دیدگاه خودش فکر میکنه راجب من و با من قهر میکنه مثلا میگه تو خیانتکاری یا من برای تو مردم،،،، ولی در واقع اینطور نیست و من برای اون و به امیدش زندگی دارم میکنم
سلام
من یک دختر 15 ساله و یک پسر 6 ساله دارم که از بهمن 99 تو یک دور همی با زنم بحثم شد و از اون به بعد زنم گفت دیگه حاضر به زندگی با من نیست و تا الان مشاوره های طلاق رو هم رفتیم و منتظر فروش خونه ای هستیم که به نام هر دوتامون و با گرفتن سهمش توافقی از هم جدا شدیم و از اونجا که من کارمند یک شرکت خصوصی هستم و توان نگهداری بچه ها رو ندارم قرار شده اجاره خونه و خرج بچه ها رو بدم ولی مادرشون از اونا مراقبت کنه ! حالا من با اینهمه سال زندگی و دوتا بچه طاقت دوریشون رو ندارم و زنم هم تو این مدت رفته دنبال آرزوزش که آرایشگریه و میخواد سالن بزنه و امروزی زندگی کنه ، حالا من چکار کنم بجز طلاق ؟
سلام،من نامزد دارم اما شوهرم یکم خصیصه روز زن هیییچچچی برام نگرفته حتی ی شاخه گل،درصپرتی ک همه نامزدهای دورمون پسره اولین روز زن واسه زنش ترکونده چکارکنم عین خیالش نیست برام کادو نمیخره
من ی دختر ۱۱سالم که مامانم همش قهر میکنه مامانش مرده باش مرده خواهرش هم مرده بعد خوانوادشم باهاش قهرن آخه من چه گناهی کردم که همش تلافیشو رو من خالی میکنه
من یک دختر ۱۷ ساله هستم و مادرم با هام قهر کرده سر یک وای فای که تغصیر اونم بوده حالا دیگه با هام حرف نمیزنه معذرت خواهی هم کردم انگار نه انگار نمیدونم حالا چیکار کنم
من به عنوان یک خانم به شمامیگم که اولین بارعلت رو جویا بشید وبا اوصحبت کنید بعدهم چه خانم چه آقا وقتی وارد زندگی مشترک میشوند بایداول ظرفیتهای یکدیگر رو بسنجند یک موقعی یک خانمی انقدر لیاقت دارد که باید دل اورا بدست آورد وبا اوهمدلی کرد ولی بعضیها بی لیاقت هستند وهمیشه طلبکار شما باید مهارت مردانه داشته باشید که خانم شما از کدام نوع است نباید اول زندگی وا بدهید.بلعکس درمورد آقایان هم همینطورباید عاقلانه رفتارکرد تا طرف حدود رابداند .این موضوع دوطرفه است
ما سه تا پسر داریم و20ساله ازدواج کردیم،خانمم با هر دعوای کوچکی قهر میکنه و جلوی بچهها دادفریاد نیزه ومیگه میرم درخواست طلاق میدم،تا حالا چندین بار بچهها را انداخته رفته،نمیدون چهکار کنم دگه دارم روانی میشم،دلم بحال بچهها میسوزه ،عمرو جونی خودم که سوخت،خدا هدایتمه کنه
را بچه ها میسوزه عمر خودم که سوخته وحدت هدایتمون کنه
من با زنم یک هفته قهرم
دلیلشم میخام بگم کمکم کنین
هر موضوع شخصی در مورد زندگیمون به پدر مادرش میگه
از هفت صبح تا هفت شب کار میکنم میام خونه میبینم نیست و نهار و شام خبری نیست یکسره با دخترم خونه مادرشه
اصلا هیچ میل جنسی نداره
من یک دختر 15 ساله و یک پسر 6 ساله دارم که از بهمن 99 تو یک دور همی با زنم بحثم شد و از اون به بعد زنم گفت دیگه حاضر به زندگی با من نیست و تا الان مشاوره های طلاق رو هم رفتیم و منتظر فروش خونه ای هستیم که به نام هر دوتامون و با گرفتن سهمش توافقی از هم جدا شدیم و از اونجا که من کارمند یک شرکت خصوصی هستم و توان نگهداری بچه ها رو ندارم قرار شده اجاره خونه و خرج بچه ها رو بدم ولی مادرشون از اونا مراقبت کنه ! حالا من با اینهمه سال زندگی و دوتا بچه طاقت دوریشون رو ندارم و زنم هم تو این مدت رفته دنبال آرزوزش که آرایشگریه و میخواد سالن بزنه و امروزی زندگی کنه ، حالا من چکار کنم بجز طلاق ؟
را بچه ها میسوزه عمر خودم که سوخته وحدت هدایتمون کنه