حسن بن مسعود می گوید: به خانه امام هادی (ع) وارد شدم در حالی که در راه انگشتم صدمه دیده بود و من به خاطر کثرت مردم به زحمت وارد خانه امام شدم و لباسم پاره شد در این موقع به خاطر ناراحتی روحی گفتم خدا مرا از شر امروز کفایت کند چه روز شوم و بدی است.
امام هادی (ع) فرمود: بر ما وارد می شوید و گناه خود را به گردن کسی می اندازی که اصلا گناه نکرده است.
حسن بن مسعود می گوید من به هوش آمدم و به خطای خود واقف شدم گفتم: آقا ان شاءالله استغفار می کنم، پس امام فرمود: ایام و روزها چه گناهی مرتکب شده است که همچنان به آنها بد می گویید.
امام هادی (ع) فرمود: بر ما وارد می شوید و گناه خود را به گردن کسی می اندازی که اصلا گناه نکرده است.
حسن بن مسعود می گوید من به هوش آمدم و به خطای خود واقف شدم گفتم: آقا ان شاءالله استغفار می کنم، پس امام فرمود: ایام و روزها چه گناهی مرتکب شده است که همچنان به آنها بد می گویید.