همه اینایی که نوشنه شده در سطح بالا رو من دارم تک به تکشونو دارم

من یه دوست داشتم که اندازه ی مو های سرش بهم دروغ میگفت
الانم یه ماهه که از همه جا بلاکش کردم

انسان ممکن الخطاست، اینها همه از کارهای اشتباهی هستند که یک فرد می‌تونه انجام بده، جدی نگیرید
در کتابی خوانده بودم دیوانه بودن یعنی ناتوان بودن در به اشتراک گذاشتن افکار، پس همه ما دیوانه ایم، ولی نه با کارهای عادی روزمره ای که به عنوان خطا انجام می‌شه.

من هیچکدوم از این هارا نداشتم به خاطر اخلاق گند خانوادم الان همه این موارد کار هر روزمه

اگه اینجوری باشه که من کلا دیوانه ی زنجیره ایم

داشتن بیماری روانی خیلی بعید نیست به خصوص با این اوضاع اقتصادی

من كاملا همه این هایی ک گفتینو دارم هجده سالمه از بچگی به دروغ و حیله گری معروف بودم تو کل خانواده و بین دوستام، تنها به سود منفعت خودم فکر میکنم احصاص خشم خیلی زیادی دارم اگر سودی بهم نرسه اکثرا جلو نمیرم ،دوست زیادی ندارم هنمونایی هم دارم سرشون کلاه گذاشتم،رابسه عاشقی مقاومی ندارم و نهایت عاشق شدنم ۲ روزه بعد اینکه دختر رو به دست آوردم ازش زده میشم، چند ماهه می‌خوام برم دکتر ولی نمیتونم تک میتوننید راهنمایی کنید...

من خیلی از این اختلالات روانی رو دارم من مدت هاست به این فکر میکردم خونه جدا بگیرم و برم از پیش خانواده ام چون خوشم نمیاد از هیچکس میخوام تنها باشم من ۲ سالی هست که احساساتم دست خودم نیست یعنی از صبح یروز پا میشم کلا لبخند به لبم بدون اینکه اتفاق خنده داری بیوفته حتی شده بارها تو همین حالت اتفاق بدی رخ افتاده محل کارم و منم بشدت ناراحت بودم اما چهره ام خندون نشون میداد و دست خودم نبود و بلعکسش و خیلی اطرافیانم رو ازار میده و یکی از دلایلی که میخوام تنها باشم بدور از اجتماع همینه ‌. خیلی سعی کردم خودمو درست کنم نمیتونم منطقه ما روانشناس نداریم منطقه محرومیم باید بری شهرها اطراف که منم وسعم نمیرسه خیلی روزا بوده بفکر خودکشی و خلاص شدن از این زندگی تباه خودم بودم و هستم فقط امیدوارم خدا بدادم برسه دیگه نمیکشم حقیقتا از خودم بیزارم

عصبانیت شدید نداشتن کنترل روی احساسات و بعضی مواقع به شدت ناراحت فکنم به شدت روانیم خدا خودش به خیر کنه

اینکه از واژه روانی استفاده می کنید اصلا درست نیست بهتره بدونید از چه واژه ای برای چی استفاده می کنید

هه روانیم

من هم روانیم هم افسرده
و اینو هرروز تو خونه بهم یادآوری میکنن...

الان هفت ساله که فهمیدم مشکلات روانی دارم، خداروشکر تا حد زیادی خوب شدمزمان میبره اما اگه امیدتونو حفظ کنید و لذت خوب شدنو بدونید حتما ادامه میدید

من 11 سالمه الکی بیشتر موقع ها دروغ می گم ولی خودم فکر نمی کنم روانی باشم فکر می کنم که عادت کرده باشم

من بیشتر این هارو دارم،ولی مسولیت پذیر هستم،دلسوز ومهربان هستم،دوست دارم به همه کمک کنم،که کردم ولی ضربه دیدم،بیشتر وقتها میگم خدا چرا دل ساده مهربونی داده که هیچکس قدر نمیدونه وضربه میخورم که این باعث بهم ریختگی اعصابم شده،همش فکر میکنم که چرا باید اینجور شه،وفکر میکنم در آینده دیونه شم،ازیه طرف دشمناتی دارم که عذابم میدن همیشه شوک بهم وارد میکنن،به اونهایی که خوبی کردم این بلا رو سرم میارن،ازیه طرف از قرص اعصاب بیزارم شاید وابسته بشم وبعدها حالمو بدتر کنه،نمیدونم چکار کنم